چه عاملی باعث می شود مردم هر آنچه می خوانند را #باور کنند؟
بر اساس یافته های گیلبرت، نتیجه این است که قبل از اینکه به مرحله رد کردن #پیام برسیم مرحله درک پیام متوقف می شود.
این باعث می شود افرادی که در چنین شرایطی قرار دارند، استدلال ضعیف دیگران یا دروغ های آنان را باور کنند.
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:👇
http://www.shara.ir/view/40104/
مترجم: حنانه باقریان
ساخت یک نسخه جعلی از خود
جایی کاری مانده روی زمین دارید و تلاش برای بازتولید خودتان در تلفن همراه، بیفایدهترین کار است
نویسنده : گلبو فیوضی
سلفی اوایل فقط یک ثبت ساده بود. ثبت تصویری که نقاشان دربار از شاهزادگان میکشیدند تا آن ها را بر بوم در ابعادی بزرگ روی دیواری در قصرها جاودان کنند. اولین تلاشهای بشر برای ثبت خود. آن ها لباسی برازنده میپوشیدند و بهترین ژست خود را میگرفتند تا بهترین خودشان را در خاطرهها به ثبت برسانند.
داستان در گذر تاریخ تغییر کرد. نقاشها حذف شدند و دوربینها از راه رسیدند اما همچنان ثبت خود به تنهایی یا با آن ها که دوست شان داشتند به منظور ماندگاری در تاریخ، نه صرفا یکعکس خانوادگی ساده، مخصوص اشراف و شاهزادگان بود تا تلفن های همراه از راه رسیدند. تلفن های همراه ساده و بیصدا تا پستوهای هر اندرونی و کنجی سرک کشیدند و دوربینهای ساده اولیه مواجهه با رخدادها را تغییر دادند. تا پیش از آن کسی دلیلی برای اثبات حرف خود مبنی بر شاهد عینی اتفاقی بودن نداشت اما دیگر ابزاری در دست شما بود که میتوانستید برای هر لحظه زندگی، مدرکی را با آن ثبت کنید. مدرکی که نشان میداد شما هم در رویدادی که مثلاً از خبر تلویزیون پخش شده است حضور داشتید.
کمکم نسل جدید تلفنهای همراه خیلی بیشتر از آنی شد که قرار بود باشد. کلمهها که راویان اصلی اخبار بودند جای خود را به هزاران تصویر ثبت شده در گوشیهای همراه دادند. هر کس از جایی که ایستاده با گرفتن عکسی که خودش هم در گوشه آن گنجانده شده بود نشان میداد، شاهد رویدادیاست. این تصاویر همزمان با رشد شبکههای اجتماعی شهروند- خبرنگاران را ساخت و روایتهای متکثر از اخباری که تا پیش از آن تنها چند منبع مشخص رسمی داشت. هر سلفی از جایی میآمد و به صاحب سلفی در مختصات شبکههای اجتماعی، متناسب با میزان دیده شدن و بازخورد داشتن، اعتبار میداد.
ماجرا باز به همینجا هم ختم نشد. وقتی کاربران قدرت خود را در روایتگری و خلق زاویه دید مورد نظرشان همراه با حضور شخصی به اثبات رساندند، اتفاق مهیب دیگری رخداد. آن ها خواستند خودشان را هم طور دیگری روایت کنند. دوربینها پر از اپلیکیشنهای مجازی شد برای دستکاری. مردم توانستند برای دنبالکنندهها ، تصویر جدیدی از خود بسازند. دستههای بلند برای دور کردن گوشی از صورت و خلق تصویری معصومانه و کودکمآب به بازار آمد. فعالان شبکههای اجتماعی، به خصوص اینستاگرام عکسمحور، جنبش جدیدی در ثبت سلفی به راه انداختند و واژهای خلق شد بهنام «سلفی خوب». آدابش این است که باید از زاویهای بالاتر از صورت خود در حالی که سر را کج کردهاید با چشمهایی کمی بیرون زده، زل بزنید به دوربینی که بالای سرتان قرار دارد و بعد از چیلیک، انگار شما دیگر این واقعیت سالها زیستهای نیستید که در یک زندگی و تعامل با آدمهایی قرار دارد و مختصاتی دارد. انگار شما آن پیکسلها هستید؛ همانطور عجیب، معذب، به زعم سلیقه عمومی مجازی، زیبا و معصوم که قرار است هزاران قلب هدیه بگیرد و به همه اعلام کند من این شکلی هستم.
اما همیشه برای هر سلفی یک پشت صحنه وجود دارد. جوشهایی که ویرایش و غبغبی که پنهان میشود، چاقیها، ضعفها و مهمتر از همه واقعیتی که بهجای پذیرش اش، از آن گریزانند. سلفی، دایرهای برای ساخت یک نسخه جعلی از خودیاست که دوستش نداریم. اگر معتاد به سلفی گرفتن هستید، بدانید، جایی کاری مانده روی زمین دارید و تلاش برای بازتولید خودتان در السیدی تلفن همراه، بیفایدهترین کار است.
زندگی سرگرمی نیست، پس چرا فکر میکنیم لازم است بچهها به طور مداوم سرگرم باشند؟
بگذارید دوباره حوصلۀ بچههایتان سر برود
اگر دور و برتان بچهای باشد، با این معضل به خوبی آشنایید؛ پیش شما میآیند و میگویند که حوصلهشان سر رفته است و نمیدانند چه کار کنند. اگر سرتان خلوت باشد شاید مشغول بازیکردن با آنها شوید و اگر نتوانید با آنها وقت بگذرانید احتمالاً برایشان پویانمایی میگذارید یا راه دیگری پیدا میکنید تا سرگرم شوند اما چه بسا راه درستتری هم باشد، ولشان کنید تا کمکم بیاموزند زندگی چیزی است که در آن اغلب اوقات حوصلۀ آدم سر میرود.
«حوصلهام سر رفته»، این جمله کوتاه آن قدر قدرت دارد که پدر و مادرها را از وحشت، آزردگی خاطر و عذاب وجدان لبریز کند. اگر حوصله کسی سر رفته باشد، حتماً فرد دیگری در آموزش، غنابخشی یا سرگرمکردن او کوتاهی کرده است. اصلاً چطور ممکن است کسی ادعای ملال کند، آن هم در حالی که کارهای زیادی را میتوان انجام داد؟ اما ملال از آن چیزهایی است که باید تجربهاش کرد، نه آن که با عجله کنارش زد. برخلاف چیزی که بیشتر افراد در فرایند رشد میآموزند، ملال بری ما خوب و سودمند است.
اگر کودکان خیلی زود با این قضیه کنار نیایند، بعدها دچار شگفتزدگیِ نامطبوعی خواهند شد. قبول کنیم که مدرسه میتواند جای خستهکنندهای باشد و واقعیت این است که معلمان وظیفه ندارند به همان ترتیبی که آموزش میدهند، کودکان را سرگرم هم بکنند. قرار نیست زندگی جولانگاه بیپایان سرگرمیها باشد.
خاطرات پیش از قرن ۲۱ سرشار از یکنواختی است. افراد طبقه مرفه، وقتی از پرسهزدن در سالنهای پذیرایی خسته میشدند، به پیادهرویهای طولانی میرفتند و دار و درختها را تماشا میکردند؛ سوار خودروهای شان میشدند و بازهم دورتر میرفتند و درختان بیشتری را تماشا میکردند. کودکان نیز انتظار چنین آیندههایی را داشتند و از همان کودکی با آن اخت میشدند.
تنها چند دهه قبل، در دوران از دست رفته کمتوجهی به کودکان، آدمهای بالغ فکر میکردند حدی از ملال ضروری است اما امروزه قراردادن کودکان در چنین انفعالی همچون اهمال والدین در انجام وظایفشان دیده میشود.« کلیر کینمیلر »در مقالهای به نام «شقاوت والدین مدرن» که در نشریۀ تایمز منتشر شد به مطالعه جدیدی ارجاع میدهد که براساس آن والدین، صرف نظر از طبقه، درآمد یا نژاد، معتقد بودند «کودکانی که در ساعات بعد از مدرسه حوصلهشان سر میرود، باید در کلاسهای فوق برنامه ثبت نام شوند و والدینی که مشغله دارند نیز باید درصورتی که کودکان از آنها درخواست کنند، تمام کارهایشان را متوقف و به آنها توجه کنند.»
امروزه بچهها، زمانی که والدین دست از سرشان برداشته باشند، با وسایل دیجیتالشان به حال خود رها میشوند. والدین برای یک مسافرت طولانی با ماشین یا هواپیما چنان برنامهریزی میکنند که انگار ژنرالهای ارتش هستند و دارند نقشۀ یک مانور زمینی پیچیده را میریزند اما وقتی در دهۀ ۷۰ میلادی کودکان در راه بازگشت حوصلهشان سر میرفت، والدین چه کار میکردند؟ هیچ! اجازه میدادند بوی بنزین خفهشان کند، خواهر و برادرهایشان را عذاب دهند و چون کمربند ایمنی واقعاً کارایی نداشت، میگذاشتند بچهها با کمربند شکسته بازی کنند.
به هرحال ملال میتواند منشأ اتفاقاتی باشد. بعضی از ملالآورترین شغلهایی که من داشتهام، درعینحال خلاقانهترینها هم بودهاند. قصهها درست درآن لحظهای شکل میگیرند که با آثار بیحس کنندۀ ملال اخت شوید و خودتان را در مسیر اکتشاف بیابید. به همین دلیل است که ایدههای خوب زیر دوش حمام به سراغ آدم میآید؛ یعنی وقتی اسیر فعالیتی پیش پا افتاده هستید؛ چرا که درست همان زمان است که به ذهنتان اجازه میدهید پرسه بزند و خود به دنبالش روانه میشوید.
تردیدی نیست که خود ملال در واقع اهمیتی ندارد بلکه مهم نگرشی است که بدان داریم. هنگامی که فرد به نقطۀ فروپاشی میرسد، ملال به او میآموزد چگونه واکنشی سازنده نشان دهد؛ چگونه وضعیت را تغییر دهد اما مادامی که به عادتِ خوار شمردن ملال چسبیده باشیم، چنین چیزی را یاد نخواهیم گرفت.
بدون تردید اگر به جای افزایش سرگرمی، به کودکان بیاموزیم در برابر ملال شکیبا باشند، آنان را برای آیندهای واقعیتر آماده خواهیم کرد؛ یعنی آیندهای که در آن جایی برای انتظارات نادرست از کار و زندگی وجود ندارد. شاید به نظرتان ملالآور بیاید. کار همین است، زندگی همین است. شاید دوباره باید با ملال اخت شویم و به نفع خودمان بهکارش بگیریم. شاید در جهانی که پیوسته خواستههای افراد در حال افزایش است، با کمی هیجان کمتر نیز بتوانیم زندگی کنیم.
🔸#مدیالیتی(واقعیت رسانه ای شده)
دکتر شکرخواه معتقد است: تبدیل واقعیت به بیان در ارتباطات؛ همان رسانهای شدن است.
يعني تبديل شدن reality به يك مقوله رسانهاي كه به آن Mediality ميگوییم. يعني تركيب دو واژه Media و Reality كه ميشود Mediality كه به آن #واقعيت_رسانهاي_شده ميگویيم.
♨️رسانهها واقعیات را بازنمایی می کنند و این به آن معناست که واقعیات با عبور از صافی رسانه ها، شکل و وزنی متفاوت می یابد.
به عنوان مثال همزمانی واژه تروریسم و مسلمانان پس از ۱۱سپتامبر، حمایت از حقوق بشر توسط کشورهای غربی، داعش و خشونت و ترور در اسلام، ایرانهراسی و...
هدایت شده از سواد رسانهای
🚦معاون رئیس دفتر اصناف چندوقت پیش چندین بار در توضیحاتش در مورد گران شدن نان به گوینده رادیو گفت نگید نان #گران شده، کلمه گرانی را بکار نبرید، #اصلاح_قیمت صورت گرفته!
🔸این دقیقا تکنیک اقناعی #حسن_تعبیر است؛ یعنی برای رساندن منظور خود از کلماتی استفاده کنید که بار معنایی مثبتی داشته باشد تا از موضع گیری و مواجهه منفی مخاطب جلوگیری کند!
🚨اما اتفاقی که در واقعیت افتاده چیزی نیست جز #گران شدن قیمت نان!
📲 @savaderesanei
هدایت شده از سواد رسانهای
🚦معاون رئیس دفتر اصناف چندوقت پیش چندین بار در توضیحاتش در مورد گران شدن نان به گوینده رادیو گفت نگید نان #گران شده، کلمه گرانی را بکار نبرید، #اصلاح_قیمت صورت گرفته!
🔸این دقیقا تکنیک اقناعی #حسن_تعبیر است؛ یعنی برای رساندن منظور خود از کلماتی استفاده کنید که بار معنایی مثبتی داشته باشد تا از موضع گیری و مواجهه منفی مخاطب جلوگیری کند!
🚨اما اتفاقی که در واقعیت افتاده چیزی نیست جز #گران شدن قیمت نان!
📲 @savaderesanei
✍️هیچ راهی جز آموزش وجود ندارد
🎯در برای زیست هوشمندانه در جهان شبکه ای شده، هیچ راهی جز آموزش وجود ندارد. یادگیری و تقویت تفکر انتقادی و توانایی تجزیه تحلیل موجب خواهد شد #رسانه_هراسی جایش را به #رسانه_شناسی دهد. نسل هزاره سوم با رسانه زندگی می کنند پس باید آن را بشناسند. سواد رسانه ای مبتنی بر مهارت های منجر به رسانه شناسی و #تربیت_رسانه_ای هدفی است که باید با جدیت دنبال شود.
#شنبههای_سوادرسانه_ای
#آموزش_سوادرسانه_ای_دردبستان
#معصومه_نصیری
❌چرا در #فضای_مجازی به افراد حمله میکنیم؟🤔
«در چنین شرایطی در واقع به قربانی بیش از آنچه که حقش است #آسیب وارد میشود، مجازات را قانون باید تایید کند اما چون #فضای_مجازی سوار قانون نیست فرد بیش از چیزی که مستحقش است آسیب میبیند. این آسیب روی تمامی داشتههای فرد مثل خانوادهاش اثر میگذارد.»
آگاهی بیشتر در لینک زیر👇👇
https://khabaronline.ir/news/1303261
تلگرام و شبکه های اجتماعی در فرانسه
تا امروز ندیدم کسی تلگرام را بشناسد، با تنوع بالایی از ملیت هایی که با ایشان ارتباط داشتم، از فرانسوی و آلمانی و اسپانیایی، تا مکزیکی و شیلی و برزیلی، حتی تا کره ای و چینی و هندی...
مگر اینکه با یک ایرانی دوست شده باشد و او پیشنهادش را داده باشد
تقریبا عموما از فیس بوک استفاده می کنند. دیگه خیلی بخواهند کارگروهی کنند و ارتباط سهل تری داشته باشند از واتساپ استفاده می کنند.
البته خیلی ها هم همین فیس بوک را ندارند، چه اساتید، چه دانشجویان. خیلی مسلط می گویند ما از فیس بوک استفاده نمی کنیم، امن نیست...
برخی که از این هم سخت گیرترند و از عکس خود در فضای مجازی برای تصویر کاربری و... هم استفاده نمی کنند. همکلاسی آلمانی که آقاپسر هم بود از هرگونه عکس گرفتن و نشر در فضای مجازی اجتناب می کرد! یا یک بار یکی از همکلاسی های خانم بعد از یک عکس دست جمعی، درخواست کرد عکسش در اینستا منتشر نشود.
عموم کارها با ایمیل انجام می شود، در پاسخ دادن به ایمیل به روز هستند و ممکن است در لحظه پاسخ دهند.
چه کارهای دانشگاهی، اداری، چه ارتباط گیری با اساتید، همه با ایمیل انجام می شود.
تمام اطلاع رسانی ها، ارسال برنامه ها همه از این طریق است.
روز اول به ما تاکید کردند که باید هر روز ایمیل خود را ببینیم چون ممکن است پیام مهمی دریافت کنیم.
و واقعا هم همین است، مثلا شب از رئیس دانشگاه ایمیل می رسید که فردا در دانشگاه تحصن است و کلاس ها تعطیل، دانشگاه نیایید...
یا مثلا استاد ایمیل می زند که من امروز مشکلی برایم پیش آمده نمی آیم یا با تاخیر می آیم در جریان باشید.
یا اینکه اسناد درسی که آن روز داده است را بلافاصله از طریق ایمیل برای همه ارسال می کند و کار را برای دانشجو آسان تر.
خلاصه که برنامه ایمیل در گوشی ها فعال است و موضوع مهم و جدی برای حفظ ارتباط کاری و اداری و تحصیلی است.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه