eitaa logo
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
623 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
324 ویدیو
11 فایل
مرکز تولید،توزیع و ترویج کتاب و محصولات جبهه فرهنگی و انقلاب اسلامی در استان خوزستان 🚩پادادشهر خ۱۷غربی پ۱۳۶ حسینیه هنر ارتباط با ادمین: @ammar_khz02
مشاهده در ایتا
دانلود
💠آقای هاجری پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی، آقای حزابیان و آقای محمدی فعالین در حوزه مساجد: 🔸به ظرفیت‌های عظیم مساجد استان و غفلت‌ها و بی‌توجهی‌ها نسبت به این موضوع اشاره کردند و بیان داشتند برای از دست نرفتن هرچه بیشتر این ظرفیت‌ها به راه افتادن نهضت تاریخ شفاهی امری ضروری است. 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
💠خانم‌ها طاهری و اسکندری محقق و تدوینگر تاریخ شفاهی وخانم صابرپور گرافیست: 🔸 در ادامه به تشریح فعالیتهای خود و ارائه گزارش در حوزه زنان ازجمله پروژه کشف حجاب رضاخانی، و کتاب زنان جبهه جنوبی توضیحاتی پرداختند. 🔹خانم صابرپور نیز در مورد فعالیت‌های گرافیکی خود صحبت‌هایی بیان داشت. 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
💠در ادامه نشست، مباحثی پیرامون خانواده، تاثیر بازی‌های هدفمند و سرودهای مردمی بین اقشار مختلف به ویژه نوجوان مطرح شد. 🔻سخنرانان این بخش خانم صف آرا، آقای دکتر صافی و آقای فلاحی از فعالان حوزه ادب و فرهنگ بودند. 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
.🔰درپایان مراسم نکاتی از سوی حجة الاسلام والمسلمین موسوی‌فرد نماینده ولی فقیه در استان پیرامون مطالب مطرح شده بیان شد. 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
💠پس از اقامه نمازجماعت ضیافت افطار در حسینیه هنر اهواز برپاشد. 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
⚜️پخت شله زردنذری در حسینیه هنر اهواز باحضور بانوان کاروان زینب ✨️ 🖋❇️ کاروان زینب: باهمت مادرشهیدعلم الهدی درزمان جنگ گروهی تشکیل شد که جهت تسلی خاطر مرتباً به خانواده شهدا واسرا سرکشی و به امور آنها رسیدگی میکردند. 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
🖋نذر نور✨️ دریچه اول قاب تصویرمناسب نیست، باتری هاچ اف دارد تمام می شود، حافظه دوربین پرشد ضبط ناقص ماند... از صبح ذهنم را این جملات پر کرده است. تجربه دلچسبی نیست نگاه کردن به دنیا از پشت دوربین. این رسانه چی ها چگونه زندگی می کنند؟📽📷🎤🎬 روز شلوغی است. میانه ظهر شده حالا باتری خودم هم روبه اتمام است. همه بالای دیگ نذری هستیم. بازهم باید از پشت دوربین به آدمها نگاه کنم📹. نگاه می کنم به خانم لاری زاده که با صوت حزینش دعا می خواند و معلوم است دلها را هوایی کرده🎙🎶، به همکارانم که دست به دعا برداشته و بعضی با اشک ذکرها را تکرار میکنند، به تک تک خانمهای کاروان زینب که با صدای بلند برای همه سلامتی و عاقبت بخیری از خدا می خواهند🤲. و به خانم گرگ‌زاده که بعد از خلوت شدن حیات کنار دیگه نذری سجاده پهن می کند و دو رکعت نماز می خواند. راستی این شله زرد عجب بویی دارد چندساعت تا افطار مانده⏰️؟ چقدر همه چیز زیباست🌈! چقدر امروز زندگی واقعی و پراز شورِعاطفه است! باتری ام تمام می شود🪫 با برق اضطراری سرپا هستم اما... اما تاریخِ شفاهی تو خیلی دوست داشتنی هستی! ❇️ کاروان زینب: باهمت مادرشهیدعلم الهدی درزمان جنگ گروهی تشکیل شد که جهت تسلی خاطر به طور مرتب به خانواده شهدا واسرا سرکشی میکردند و به امور آنها رسیدگی میکردند. 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
🖋نذر نور✨️ دریچه دوم شاید خانم همسایه منتظر نشانه است، نشانه حاجت روایی🌟 _بله؟ +:بفرمایید نذری.... یکی از شب های احیا،نیت ها یکی شد🌠🤲 بعضی ها با آوردن وسایل،بعضی ها با وقت وذهن برای مدیریت،مسئولیت را قبول کردند. درست کردنش در این اندازه برای خودم جالب بود،پخت شله زرد! آب می جوشید،برنج ها درون دیگ هم میخوردن🥣. زعفران دم میکشد، رنگ برنج را عوض می کند،رنگ دل را هم💛.... نذری بهانه ی خوبی برای باهم ودورهم بودن بود💞، تا خانم های کاروان زینب را به حسینیه هنر آورد. خانم شادمان،خانم شمس،خانم گرگ زاده و... یکی پس از دیگری به جمع اضافه می شوند. برای هرکدامشان تجدید خاطره می شود،چه دیدن همدیگر، چه پخت نذری... پای دیگ‌ می روند، شکر را اضافه می کنند تا کام همه را به وقت افطار شیرین کنند🍯، اما اینجا جنس شیرینی اش هم فرق دارد✨️. دعا می گویند ومی‌خوانند برای همه🤲📿 دلش طاقت نمی آورد و سجاده را همان جا پهن می کند و نماز می خواند بازهم دعا می کند و بازهم می دانم که نه برای خود، که برای همه شاید برای خانمِ همسایه... ❇️ کاروان زینب: باهمت مادرشهیدعلم الهدی درزمان جنگ گروهی تشکیل شد که جهت تسلی خاطر به طور مرتب به خانواده شهدا واسرا سرکشی میکردند و به امور آنها رسیدگی میکردند. 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
تقریبا تمام آدمای دنیا جاهایی رو نیاز دارن تا اونجا روحشون لذت ببره. مثلا یه جا برای خلوت کردن و نوشیدن یه چای یا قهوه دل چسب و خوندن یه کتاب آرامش‌بخش. یا یه جا کنار دوستانی که مهمترین دلیل دیدارشون دلتنگی زود به زود برای دیدن دوبارشونه. یه جایی که بتونیم چیزایی رو برای تشکر از عزیزترینامون تهیه کنیم. جایی که بتونیم به دنیایی که می‌خوایم سفر کنیم، مثلا به تاریخ و شعر؛ جایی که مولانا توی میدون شهر قونیه نشسته و داره شعر می‌خونه، به اولین روزهای تاسیس روانشناسی و عالم موفقیت یا اصلا به یه تراس کافه توی یکی از کوچه‌های پاریس. ما اهوازیا کمبود چنین جاهایی رو توی شهرمون خیلی احساس می‌کنیم اما قراره تک تک این جاهایی که دربارشون صحبت کردیم و حتی بیشتر از اینا توی قالب یه شهر کوچیک دقیقا وسط شهر اهواز افتتاح بشه. ما توی کتابشهر ایران قراره تا این رویا رو به واقعیت تبدیل کنیم. فقط چند روز دیگه ما میایم تا شما رو کنار خودمون داشته باشیم. ما نیمه بهار میایم تا سبز بشیم. ✅️ بزودی 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
نگاه او سراسر انتقادی بود؛ یک شورشی بر ضد تقریبا همه چیز؛ برای ما که جوان بودیم و بیشتر حالمان حامل اعتراض بود؛ جذاب و جالب بود که کسی را می‌دیدیم از میان‌سالی عبور کرده ولی آن‌قدر منتقد و معترض و حتی گاهی به شکل آنارشی است و برای نگاه کردن به سطح نقد او، کلاه از سرمان می‌افتاد. از نقد‌های جزئی، سلیقه‌ای و شخصی با اغماض تمام می‌گذشت. سعی می‌کرد عبادالرحمان باشد و خطابه‌های جاهلان را به سلامی پشت سر بگذارد؛ در مسائل اساسی و عدالت‌خواهانه اما یک منتقد بسیار رادیکال بود.منتقدی که در عین نقد، سرشار از امید به تغییر وضعیت بود و این توأمانی عجیب بود. اعتراف می‌کنم که بسیار دوست داشتم کمی از شیوه او در این جمع میان نقد و امید را بیاموزم و پیروی کنم اما حتی در تحقیق پیرامون انسان انقلاب اسلامی هم نتوانسته‌ام به تبیین درستی از ویژگی‌ جمع‌الجمعی او و مانندهای او برسم؛ *نه مانند او اعتراض داریم نه مانند او امیدواریم.* به روایت مجتبی نامخواه 🔴 ۹ اردیبهشت سالگرد درگذشت علمدار جبهه جهانی انقلاب اسلامی 🆔 @resanebidari_ir 🆔 @ammarkhz
🖋📃دل نوشته وحید جلیلی در سالگرد رحلت نادر طالب‌زاده طالب زاده پوزخند خمینی بود بر تقی‌زاده‌ها ⚜️بسم الله الرحمن الرحیم 🔷️🔸️یک سال بعد … می‌شود هنوز عاشقانه گریه کرد از داغ تلخ نداشتنش، و می‌شود صد دانه تسبیح شیرین الحمدلله گفت برای داشتنش؛ خدا را شکر که نادر طالب‌زاده را داریم، و سید مرتضی آوینی را، و مصطفی چمران را، و قاسم سلیمانی را، و … ، و بیاورند اگر دارند مشابهش را. 🔹️فرنگی‌ها می‌گویند جنتلمن، ما می‌گوییم آدم حسابی، معتمد، مطمئن، عبدالله، خداداد. هدیه‌ی خدا بود انگار. هر که داشتش جا داشت فخرش را بفروشد، فخر او را که فخرفروش نبود با همه‌ی افتخاراتش. «حال خوبی داشت»، مهم‌ترین جمله‌ای که می‌توانستی از او درباره‌ی کسی بشنوی، و حالا می‌شود درباره‌ی خودش این را گفت. حال خوب؛ معیار تحسینش همین بود همیشه. و چه حالی پیدا کرده بود از پس گذشته‌ای که رهایش کرده بود به شوق آخرالزمان، زمانی موازی، جهانی دیگر. 🔹️معلوم بود اول مقلب‌القلوب و الابصار شسته دل و دیده‌اش را با آبی آسمانی؛ این را چشم‌هایش می‌گفت. و از بهمن 57 به عنایت حضرت محول‌الاحوال به جهان دیگر پا گذاشته بود. و چه بود انقلاب اگر عبور از جهل به عقل، از ظلمت به نور، از دنیا به آخرت نبود؟ شمه‌ای را علی موذنی روایت کرده در رمان ارتباط ایرانی. « – خوانده‌ای آن رمان را؟ + بله سال‌ها پیش. – قصه‌ی منه.» لحظه‌ای سکوت، و شلیک خنده. یکی یکی صحنه‌هایش یادم می‌آمد و می‌خندیدیم دوباره با هم. چرا حدس نزده بودم همان اول؟