🌺به نام خدا 🌺
من دختری ۱۴ ساله هستم که تا به حال به سفر اربعین حسینی علیه السلام نرفتم .اما از خدا عمری با عزت می خواهم که به من توفیق رفتن به این سفر معنوی را عنایت کند...
خدایا این حسین کیست که تمام آدم همه شیدا و دیوانه او هستند... وقتی نام حسین علیه السلام را نجوا می کنم🖤 ناگهان دلم می لرزد و اشک در چشمانم حلقه میزند.
خدایا چه محبتی از حسین توی دل تمام شیعیان جهان حتی آنهایی که مسلمان نیستند انداختی.🖤
من حدود ۳ سال پیش همراه با خانواده به سفر کربلای معلی رفته بودم که با خانواده به زیارت آقا امام حسین و حضرت ابوالفضل و حضرت علی علیه السلام در نجف اشرف و همچنان به سامرا و کاظمین رفتیم .
من خدا را از تمام وجود شاکر هستم و شکر گزارم که توفیق همچنین سفر معنوی را به من عنایت کرد سفر ما واقعاً دلنشین و گوارا بود .دیدن قبر امام حسین ع و علی اصغر کوچکش گه لحظه ای ناب و دلنشین و پر از غم که تمام وجود مرا فرا گرفت .
خدایا ،باز هم به من و خانواده ام و هر کس که آرزوی این سفر را دارد ،عنایت فرما
و همچنین راه کربلا را برای ما بازگردان تا دوباره مثل سالهای قبل از کرونا را بتوانیم به سفر کربلا و همچنین پیاده روی اربعین توفیق پیدا کنیم..🙏.. انشاالله به امید روزهای پاک و بدون ویروس کرونا🙏🏴
دلنوشتهای در باره ایام اربعین
شماره ۵۳
@RESANEH_FADAK
#گزارش_تصویری از برگزاری ایستگاه صلواتی و موکب#جاماندگان در عصر و شام اربعین حسینی
#الشفاء_عند_الحسین💔
#جاااانمحسن❤️
#بیاییم_برای_تعجیل_فرج_دعا_کنیم
#اللهم_العن_الجبت_و_الطاغوت
@RESANEH_FADAK
#گزارش_تصویری از پخش صوت های اربعینی و حال و هوای مشایه در سطح محله حسنیه...
#کمماوکرماهلبیت
#اخلاص❣
@RESANEH_FADAK
#دلنوشته
سلام آقا جانم
امروز #جمعه بود، نمیدونم چن نفر از شیعه ها به یادت بودن و یا چن نفرشون نبودن شما رو حس کردن...😢😔
اما خودم که جزء آدمایی بودم که یادت نکردم و باید بگم شرمنده ام آقا...😓😰
کمکم کن بیشتر به یادت باشم و کمتر دلت رو بشکونم...
کمکم کن مایه عزت و آبروی شما باشم و خدایی نکرده باعث اذیت شدن و بدنام شدن شما نشم...
کمکم کن تا به جای ادعا و حرف و نشستن، عمل کنم و بتونم برای ظهور شما کاری کنم و در حد خودم زمینه سازی کنم...
آقا جانم شرمنده که با گناهم دلت رو میشکنونم💔
شرمنده که حواسم نیست که داری نگاهم میکنی و به تمام احوالاتم آگاه هستی😔
شرمنده که موقع ناراحتی و مشکلات سراغ هر کسی میرم الا خودت..😭😭
اقا جان امام زمانم ، خیلی خیلی خیلی دوست دارم...❤️❤️❤️❤️❤️❤️
شماره ۵۳
@RESANEH_FADAK
آقاجان،
گدا ✋🏻نمی خواهی؟؟
دختر بی وفا 😔نمی خواهی؟؟
کاش !!!!🥺
میشد ز من سوال کنی
دخترم 🧕🏻کربلا نمی خواهی؟؟
هدیه ای💌 اربعینی، نمی خواهی؟؟
بلیط کربلایی🧾 نمی خواهی؟؟
یار دلگرم 💞نمی خواهی؟؟...........
اما ،چه کنم که ...
لیاقت سوال های شما رو هم ندارم😭
شماره ۵۵
@RESANEH_FADAK
یہ چیــــــز بگم؟
رفقاااا امروز اربعینہ🥺
همین...😭
پارسال خیلیا این موقع رو پله های باب السلام نشسته بودن و زیارت عاشورا میخوندن😔😭😭
نشسته بودن و اشکاشون بی مهبا پایین میومد 💧💧
نشسته بودن با اقا حرف میزدن 🤤🤤🤤
از بدبختیاشون میگفتن 🙁🙁
از کمکایی که از اقا میخواسن میگفتن🙃🙂
تشکر میکردن بابت اینک اقا اجازه ورود ب حرمشون صادر کردن...😍😍😍😍
ولی امسال چی....😔😔
امسال اقا رو پله های کجا بشینیم ک ضریحت روبرومون باشه....
کجا بریم ک کم از حرمت نداشته باشه.....
کم از کربلات نداشته باشه...:)💔
کم از هوای بین الحرمینت نداشته باشه...:)💔
زائرای بدی بودیم آقااا 😔
ببخشش😭😭
ب بزرگیت ک زبون زده ببخش😭😭
ببخش بزار بیایم 🚶♀🚶♂
بزار این بغض لعنتی ک داره خفه مون میکنه رو از بین ببریم 😭😭😭
بزار این دلتنگییی رو جبران کنیمممم
اقااااا ببخش.....:)💔
غلط کردیم.....:)💔
بزار بیایم حرمتت.....
ما کربلا لازمیممم....:)💔
همین....😭😭😭😭
شماره ۵۶
@RESANEH_FADAK
پایگاه رسانه ای "فَــدَک"
یہ چیــــــز بگم؟ رفقاااا امروز اربعینہ🥺 همین...😭 پارسال خیلیا این موقع رو پله های باب السلام نشسته
البته پریروز اربعین بودااا🙄
اما ظاهرا فراموش کردن بفرستن 😊
اربعین پیش گر خوب گوش خویش را به نسیم وزان صحرای بیابان می سپردی صدای قدمهای زائران عاشق وسینه چاک را بر سینه جاده ها می شنیدی که برای رسیدن به امام شهیدشان سر از پا نمی شناختند و عاشقانه با پا های خسته به دیدار معشوق رهسپار بودند
اگر خوب دقت می کردی در کنار زائران دل سوخته، درتب و تاب ان همه ایثارخادمانی دست به سینه برای خدمت موکب به موکب،ستون به ستون ایستاده بودند وعشق در نگاهشان موج می زد
در کنار قدم های جابر با وضویی در دریای خون لاله های سرخین کربلا حماسه ای عظیم رقم میخورد
اما این اربعین در منای دل سوخته مان حسرتی سوزو گداز مانده که ان انتظاری سنگین و بی پایان برای وصال دوباره به امام شهیدان است برای وصال آن بین الحرمينی که لبیک یاحسین تمام فضایش را پر کرده بود وشور عجیبی به آن بخشیده بود به طوری که به هر سو می نگریستی معرفت و حب حسینی را در می یافتی
شماره ۵۷
@RESANEH_FADAK
دل را اگر از
♡حُسین♡ بگیرم چہ ڪنم..
بـےعشق ♡حُسین♡
اگر "بمیرم" چہ ڪنم..
فردا ڪہ ڪسے را
بہ ڪسے ڪارے نیست..
دامان ♡حُسین♡
اگر نگیرم چہ ڪنم...
اَلْلَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ اَلْفَرَجْ بِحَقِ حضرت زینب سلام الله علیها
#محرم
#ما_ملت_امام_حسينيم
شماره ۵۸
@RESANEH_FADAK
#هیچڪجاواسمحرمنمیشہ 💔
•
«نگارا از عجم مهمان نمیخواهی؟»
دلی آشفته و حیران نمیخواهی؟
خدا را شکر نوکر کم نداری، لیک
غلام و نوکر از ایران نمیخواهی؟
برای اینهمه زوارِ دربارت
مگر شاها بلا گردان نمیخواهی؟
به خیلِ کاروانِ #اربعین امسال
سیاهی لشکر و اعوان نمیخواهی؟
برای مرهم زخم دل زینب (س)
دو دیده از غمت گریان نمیخواهی؟
به جاده از نجف تا کربلا، جانا
دمِ موکب، مگر دربان نمیخواهی؟
لبیک یا ثارالله
الا ای ساكن كرب و بلا، مولا
كنار خود دلی نالان نمیخواهی؟
به پیش پای زینب (س)، آن زمانی که
میاید از سفر، قربان نمیخواهی؟
میان عاشقان در بین مشایه
گدای فارس چون سلمان نمیخواهی؟
خلاصه...اربعین تموم شده و راهها هنوز بسته است
«نگارا از عجم مهمان نمیخواهی؟
لبیک یا ثارالله
#امام_حسين علیهالسلام
•
#صفر۱۴۴۲
#اربعین
شماره ۵۹
@RESANEH_FADAK
#گزارش_تصویری از دیوار و پارچه #دلنوشتههایاربعین
در حیاط مسجد😊
#پای_کار_حسین_ایستاده_ایم
#بیاییم_برای_تعجیل_فرج_دعا_کنیم
@RESANEH_FADAK
لحظه شماری میکردیم برای این سفر!!
برای برافراشتن پرچم تسلیت ...
برای همقدم شدن با مولایمان ...
برای دعای فرج، زیر قُبّه حسین ...
چهکنیم که امسال ...
مجالِ زیارت فراهم نشد ...
هرجا که باشم؛ این بار اما ...
#با_پای_دل زائر میشویم ...
بحق الحسین علیه السلام
اللهم عجل لولیک الفرج
شماره ۶۰
@RESANEH_FADAK
#اعلاممراسمات #اطلاعرسانیشود
مراسم عزاداری دهه اخر ماه صفرالحزن
از دوشنبه ۲۱ مهر ماه به مدت ۵ شب
از ساعت ۱۹:۰۰
#محوطه مجتمع فردوس، انتهای خیابان فقاهت
لطفا ماسک همراه داشته باشید و مسائل بهداشتی رعایت کنید🌷🌷
#پایگاهرسانهایفدک
@RESANEH_FADAK
دو شب مونده بود به اربعین اونقدر امام حسین بهمون لطف کرده بود که میخواستیم هرشب دعوت شیم خونهی خانواده های عراقی *تصمیم گرفتیم شب رو بسپاریم به حضرت ابوالفضل(ع) که خیلی ویژه باشه برامون ..* هرقدر که راه میرفتیم کسی دعوتمون نمیکرد و از طرفی چون نزدیک اربعین بود و عقب افتاده بودیم بسیار خسته بودیم ..اونقدر خسته که تصمیم گرفتیم شب رو در موکب استراحت کنیم ، حالا تو دلم به آقا غُر میزدم و گفتم : آقا این رسمشه یک شب رو بهتون واگذار کردیم و تهش قرارِ بریم موکب .. تازه یه موکب شهدایی فوق العاده رو هم از دست دادیم و کلی ناراحت بودم .. نزدیک یه موکب شدیم و واردش شدیم که استراحت کنیم، آب نبود و خواستم برم بیرون که برای هممون آب بیارم ،از موکب که اومدم بیرون نگاهم افتاد به تابلویی که بالای موکب زده بودن .. روی تابلو نوشته شده بود :
*[ موکب حضرت ابولفضل العباس علیه السلام]*
قلبم خودشو محکم به سینه میکوبید باورم نمیشد
بارون اشک هام روی گونه هام و بود میگفتم آقا ببخشید ما رو ..تازه نگاهم به جلوی موکب افتاد یه ماشین بزرگ که داخلش تعزیه گذاشته بودن و همه جمع شده بودند ، ساعت ۱۱ شب بود و پر از حس و حالِ عجیب .. چند دقیقه ای که استفاده کردیم از اون فضا تصمیم گرفتم برگردم موکب و استراحت کنم اما مداحی خاصی که یکم جلوتر گذاشته بودند توجه من رو به خودش جلب کرد ! قدم قدم جلو رفتم و نگاهم که افتاد به اون قسمت پرواز کردم
یه قسمت بزرگ و خاص پر از عکس شهدا و باز هم به اسم *حضرت ابوالفضل* علیه السلام
اونقدر خاص بود برای من که از لحظه ی ورودش بغضم ترکید ..جلوی عکس حضرت آقا و شهدای عراق چندین قرآن گذاشته بودن و من هم اونجا نشستم .. خانمی که کنارم بود گفت : چشم هاتو ببند و یک صفحه رو باز کن و بخون و من هم به شیوه بقیه همین کار رو کردم اون جا بود که متوجه شدم هرکسی که این شکلی قرآن رو باز میکرد آیاتی براش میومد که مضمون شهدایی داشتن سرمو به دیوارِ اون قسمت شهدایی تکیه داده بودم و به آقا میگفتم : ممنونم که به بهترین شکل ممکن ازمون پذیرایی کردید .
#خادم_الزهرا
شماره ۶۲
@RESANEH_FADAK
به نام خدا
اولین بار که قسمت شد به سفر اربعین😍 بریم خانوادگی پارسال بود.خیلی خوش حال بودیم.روز اول که شروع کردیم به حرکت کنار همدیگه می رفتیم و حواسمون بود که کنار همدیگه بریم تا گم😇 نشیم.
۱۰۰تا ستون رو تصمیم گرفتیم من و داداشم😎 که ده سالشه تنها بریم و یک ستون رو مشخص کردیم که اون جا بهم برسیم.
وسط راه تصمیم گرفتیم موکب امام رضا قرار بزاریم ولی یادمون رفت به پدرمان بگیم😣. خیلی راه بود و تمام کوله ها هم دست من و داداشم بود.از پشت چند تا آقا 👴🏼🧔🏻فهمیدن ما خسته ایم و چند تا ستون کوله های ما رو برامون آوردن.🤗
تو راه یه خانومی برامون بستنی🍦 آورد.ولی متاسفانه آب💧 پیدا نمی کردیم. بالاخره به موکب امام رضا رسیدیم خیلی تشنه بودیم و خانوادمون هم اونجا نبودن خیلی خیلی ناراحت بودیم یک منتظر نشستیم من رفتم چندتا ستون عقب تر تا آب پیدا کنم فقط یک لیوان🥃 آب تونستم بیارم خیلی خسته بودیم که یکدفعه هردوتامون گریه کردیم خادم های موکب امام رضا ما را به داخل موکب بردند.و برامون ناهار آوردن ولی ما باز هم گریه میکردیم.خیلی باهامون صحبت کردند.که یکدفعه مادرم رو دیدم.همدیگه رو بغل کردیم و دوباره گریه😭 کردیم.حالا منتظر پدر باید میشدیم.که پدر هم با خواهر کوچک ترم رسیدند.خلاصه خیلی نگران شده بودند.چند ساعتی در موکب امام رضا بودیم.تجربه سخت ولی دلنشینی بود.💞
در آخر هم یکی از خادم های موکب یکی از پیکسل های من که عکس حضرت اقا بود رو گرفتند برای یادگاری.💫
ای کاش باز راه کربلا در اربعین باز بود....😔
شماره ۶۴
@RESANEH_FADAK
خاطره....
یادمه با دوستم سال 97عازم کربلا برای زیارت اربعین شدیم یه حاج خانمی باماهمسفر شد که سن وسالش بالا بود،گاهی یهو گم میشد،،من ودوستم کلی میگشتیم تاپیداش میکردیم،میگفتیم کجابودی؟ خیلی ریلکس میگفت:رفتم دیدم کباب میدن ومنم ایستادم گرفتم برای شماهم گرفتم.....😁
دوباره گمش میکردیم بازنگران میشدیم وای نکنه حالش بدشده کلی وقت دنبالش میگشتیم توبلندگو میگفتیم صداش میزدن،پیدانمیشد بعدمیرفتیم موکب میدیدیم رفته هرطوربوده موکب روپیداکرده نشسته داره چیزی میخوره میگه شماکجا بودید...😔.
جالب اینجاست میگفت:من گم نشدم شماگم شدید..😂
بالاخره بعدچندبار گم شدن ایشون😫 یاگم شدن ما 😊بادوستم تصمیم گرفتیم یه فکری بکنیم که اینقدروقتمون وذهنمون درگیرنشه👌👌
چادرم روباچادرش گره زدم گفتم دیگه نه تو گم میشی نه من👏👏👏
راه میرفتیم یه جاهایی عقبتر میموند یکی میومد ردبشه گیرمیکرد،به ماوکلی میخندید ومیگذشت😄😄
یه جاعربه بنده خدابین من حاج خانمه گیرکرد مونده بودچکارکنه عربی یه چیزایی میگفت باتعجب میخندید😳بعد.........
کلا یه خاطره خوشی شد،دیگه گمش نکردیم واسمش روهم گذاشتیم:
...«.گمو»
الان دوسال ازاون سفراربعین گذشته ولی همچنان گموخطابش میکنیم وکلی میخندیم...😁😁😁
شماره ۶۵
@RESANEH_FADAK