🌷 ما افسانه نیستیم🙂✌️
دخترم در کلاسهای تابستانی شهرک محل سکونت ما یعنی شهرک ارتش تهران شرکت میکرد.
یک روز یک گلسینه هدیه گرفت که عکس شهیدی روی آن بود.
آخر شب، گل سینه روی زمین افتاده بود. پایم رفت روی سوزن آن و حسابی خون آمد.
بعد از پانسمان، گلسینه را برداشتم و باعصبانیت انداختم توی سطل زباله.
آخر شب طبق روال هرشب سریال ترکیهای را دیدم و خوابیدم.
من اگر هر کار اشتباهی انجام دهم اما نمازم را سر وقت میخوانم.
صبح حدود ساعت پنج بود. بعد از نماز صبح مشغول تسبیحات بودم که احساس کردم یک جوان روبروی من نشسته!!
نفهمیدم خوابم یا بیدار، اما آن جوان که صورتش پیدا نبود به من گفت:
❌سریالهایی که میبینی افسانه است. اما ما افسانه نیستیم. ما با شما هستیم.
باتعجب گفتم: شما کی هستی؟
گفت: تصویر من روی گلسینه بود که انداختی توی سطل.
دویدم و رفتم داخل سطل را گشتم.
تصویر یک شهید بود که زیر آن نوشته بود: #شهید_ابراهیم_هادی
خیلی برایم عجیب بود. بهطور اتفاقی رفتم سر کمد کتابخانه.
دیدم کتابی به نام سلام بر ابراهیم لابهلای کتابها است. کتابی در مورد همین شهید. مشغول مطالعه شدم. خیلی جالب بود. شوهرم را صدا زدم و پرسیدم که این کتاب کجا بوده؟
گفت: چند روز پیش توی اداره به ما هدیه دادند.
هر دو جلد کتاب را آن روز خواندم. خیلی عالی بود.
صبح روز بعد؛ بعد از نماز به بهشت زهرا رفتیم. ساعتی را در کنار مزار یادبود او بودم.
🦋حالا او حقیقت زندگیم شده. دیگر سراغ افسانههای ماهواره نمیروم. #حجاب و نمازم نیز کاملاً تغییر کرده.
📙یاران ابراهیم. اثر گروه شهید هادی
#دورود
#لرستان
@resanehbasigdorod
🌹 ابراهـیم را دیدم که با عصـای زیر بغـل، در کوچه راه میرفت. چند دفعه ای به آسمـان نگاه کرد و سـرش را پایین انداخت.!
🔸 پرسیدم: «آقــا ابـرام! چـی شـده!؟»
اول جواب نمیداد، اما با اصرار من گفت:
«هر روز تا این موقع حداقل یکی از بندگان خــدا به ما مراجعه میکرد و هـر طـور شده مشکلش را حـل میکردیم.
امروز از صبح تا حالا کسی به من مراجعه نکرده؛ میترسم کـاری کرده باشم که خــدا توفیق خدمت را از من گـرفته باشد.»
📚 سـلام بـر ابـراهـیم / نشر شهید هــادی
#شهید_ابراهیم_هادی
#از_شهدا_بیاموزیم
#دورود
#لرستان
@resanehbasigdorod
رسانه بسیج مساجد و محلات شهرستان دورود
و سلام بر او که می گفت :
«خدایا عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر
انقلاب چنان در وجودم شعلهور است که اگر
تکه تکهام کنند و یا زیر سختترین شکنجهها
قرار گیرم او را تنها نخواهم گذاشت»
#شهید_ابراهیم_هادی
#دورود
#لرستان
@resanehbasigdorod
رسانه بسیج مساجد و محلات شهرستان دورود
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🌹~خیر در آنچه خدا بخواهد~🌹
⚘شاید داستان معجزه اذان ابراهیم هادی را شنیده باشید، او فرمانده نیروها بود، شاید دوست داشت خیلی زود ارتفاع آزاد شود و رزمندگان پیروز شوند، اما خدای ابراهیم چیز دیگری میخواست.
ارتفاع آزاد نشد. ابراهیم اذان صبح گفت و با اذان او دلهای نیروهای دشمن متوجه خدا گردید. هجده نفر از آنها تسلیم شدند و ارتفاع آزاد و عملیات پیروز شد.
آن ها بعد ها به سپاه اسلام پیوستند و همگی در راه خدا شهید شدند.
⚘اینجاست که باید به این کلام نورانی خدا بیشتر فکر کنیم:
"چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد و خداوند خیر فراوانی در آن قرار میدهد."
🍁[ نسا،19]
📚#خدای_خوب_ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادی 🕊
🇮🇷@resanehbasigdorod
قرارگاه مساجد و محلات شهرستان دورود (زمینه سازان ظهور )
🌷شهید ابراهیم هادی مدتی در جنوب شهر #معلم بود😊
🔹️مدیر مدرسه اش میگفت آقا ابراهیم از جیب خودش پول میداد به یکی از شاگردان تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر بگیرد.
🔸️چون آقای هادی نظرش این بود که این ها بچه های منطقه محروم هستند و اکثرا سر کلاس گرسنه هستند و بچه گرسنه هم درس را نمیفهمد.
🌷ابراهیم هادی نه تنها معلم ؛ بلکه الگوی اخلاق و رفتار بچه ها بود.
طاق ابروی تـو سرمشق کدام استاد است
که خرابات دلـم در پی آن آباد است
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهادت
🇮🇷@resanehbasigdorod
قرارگاه مساجد و محلات شهرستان دورود (زمینه سازان ظهور )
#سیره_شهداء
آخرین باری که ابراهیم به تهران آمده بود، کمتر غذا میخورد، وقتی با اعتراض ما مواجه میشد میگفت: باید این بدن را آماده کنم، در شب های سرد زمستان بدون بالش و پتو میخوابید و میگفت: این بدن باید عادت کند روزهای طولانی درخاک بماند، میگفت: من از این دنیا هیچ نمیخواهم حتی یک وجب خاک، دوستدارم انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم، دوستدارم بدنم در راه خدا قطعه قطعه شود و روحم در جوار خانم حضرت زهرا (س) آرام گیرد.
🌷 #شهید_ابراهیم_هادی🌷
✍ راوی: خواهر شهید
🇮🇷@resanehbasigdorod
قرارگاه مردمی تحول اجتماعی سپاه شهرستان دورود(زمینه سازان ظهور)