🌹شهیدی که روز مبعث به دنیا آمد و شب مبعث شهید شد !
📥 نویدشاهد: محمّد على پليان - فرزند غلامحسين - در اوّل دى ماه سال 1342 در شهرستان مشهد چشم به جهان گشود.
✨ پدرش مى گويد: «در شب مبعث حضرت رسول(ﷺ) به دنيا آمد. همه اقوام مى گفتند: برويد و تمام شهر را چراغانى كنيد.»
همچنين نقل مى كند: «تقريباً 20 روز از تولّدش مى گذشت كه من او را در بغل داشتم و در يكى از راهپيمايى ها بودم كه بسيار شلوغ شد. در همان زمان امام خمينى(ره) را دستگير كرده بودند و به ايشان گفته بودند: چرا كسى براى شما كارى نمى كند؟ امام(ره) فرموده بودند:
❗️سربازان من در گهواره هستند.
🔅 همان طور هم شد و او در راه خدا و امام(ره) شهيد گرديد.»
🕊محمّدعلى پليان در تاريخ 1365/8/21 و در شب مبعث حضرت رسول(ﷺ)، هنگامى كه به وسيله ماشين براى شناسايى در منطقه آبادان به دشمن نزديك مى شود، تير به سينه اش اصابت مى كند و به آرزوی دیرینه اش می رسد. پيكر مطهّرش پس از حمل به زادگاهش در بهشت رضا(علیه السلام) مشهد، جنب مزار شهيد محمود كاوه به خاك سپرده شد.
#شهید_محمدعلی_پلیان
#عید_مبعث
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
📌 ما را دنبال کنید
🔰#دکتر_محمد_باقر_نادم
🔰#ایستگاه_روایت_شهدا
🔑@revayat_shohada
🔴سید حسین تنها فرزند پسر خانواده هفت نفری ما بود، گاهی وقتی می خواست به جبهه برود، اصرار به ماندن سید حسین در شهر می کردیم و می گفتیم به وجود شما اینجا نیاز است و او را از رفتن به جبهه منع می کردیم، می گفت:
شما مادرها باید که ما را از خانه بیرون کرده و روانه جبهه سازید، چگونه می خواهید که در این شرایط ما در شهر بمانیم!
💠آخرین باری که می خواست به جبهه اعزام شود وقتی از درب خانه خارج می شد گفت: مادر هرچه قدر که می خواهید صورت مرا ببوس!
فهمیدم این وداع آخر است.
💠خواب دیدم بانویی بر مزاری نشسته و به شدت اشک میریزد.
مرا که دید گفت:
من حضرت زهرا هستم و این قبر حسین است به مادر حسین خبر بدهید!
💠حسین عاشق و دلسوخته حضرت زهرا بود. شب میلاد حضرت زهرا به دنیا آمد.
شب شهادت حضرت زهرا در عملیات کربلای ۵ هم ترکشی به پهلویش نشست و شهید شد.
✍طلبه_شهید سید محمد حسین انجوی امیری
🌷پنج صلوات هدیه به ارواحطیبهشهدا
اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
امروزمون رو مزین میکنیم به نام و یادِ شهیدِعزیز #سیدمحمدحسین_انجوی🌷🕊
📌ما را دنبال کنید
#دکتر_محمد_باقر_نادم
#ایستگاه_روایت_شهدا
🔑@revayat_shohada
🔻 شب آخری که مهدی با مادرم و همسرش، میخواست بره تهران و چند روز بعدش پرواز داشت به سمت سوریه دلم بدجور گرفته بود؛
🔻 دیدم دوش گرفته و یک حوله انداخته روی دوشش؛ خیلی زیبا شده بود، مثل ماه شب چهارده میدرخشید
🔻 جلو آینه ایستاده بود و به سینهاش میزد و میگفت:
منم باید بــــرم آره برم سرم بــــره
🔻 گفتم : مهدی خواهشاً بس کن ! دمِ رفتنی چه شعریه که میخونی؟
🔻مقابلم ایستاد و به سینهاش زد و گفت: خواهرم این سینه باید جلو حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها سپــر بشه، فردای قیامت باید بتونم، جواب امام حسین رو بدهم!!
🔻 وقتی این حرف رو گفت، تمام بدنم لرزید و فهمیدم مهــــدی دیگه زمینی نیست
✍ راوى: خواهر شهید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_موحد_نیا
📌 ما را دنبال کنید
🔰#دکتر_محمد_باقر_نادم
🔰#ایستگاه_روایت_شهدا
🔑@revayat_shohada
🔴کنارشهرک محل زندگیمان باغ سبزی کاری بود،هر ازگاهی"حاج حمید"به آنجا سَری میزد بہ پیرمردی که آنجا مشغول کار بود کمک میکرد،
یکبارازنماز جمعه برمیگشتیم که حاج حمیدگفت: بنظرت سَری به پیرمردسبزی کار بزنیم از احوالاتش با خبر بشیم؟!مدت زیادی بود که به خاطر جابجایی خبری ازاو نداشتیم.
زمانیکه رسیدیم پیرمرد مشغول بیل زدن بود حاج حمیدجلورفت بعداز احوال پرسی،بیل را از او گرفت مشغول بیل زدن شد،پیرمرد سبزی کار چند دسته سبزی به حاج حمید داد.
🔻سبزیها را پیش من آورد وگفت:این سبزیها را بجای دست مزد به من داد.
گفتم:ازخانمم میپرسم اگر نیاز داره بر میدارم.گفتم: نه سبزی احتیاج نداریم.
در ضمن شما هم کہ فی سبیل اللّه کار کردی.بعدازشهادتش یکی ازهمسایه ها به پیرمردگفته بود که حاج حمید شهید شده.
🔻پیرمرد با گریه گفته بود من فکرکردم اون آدم بیکاری است که به من کمک میکرد. اصلاً نمیدونستم شغلی به این مهمی داره و سردار سپاهه...
✍راوی: همسر شهید
🌷پنج صلوات هدیه به ارواحطیبهشهدا
اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
شهیدِعزیز #سیدحمید_تقوی_فر🌷🕊
📌مارا دنبال کنید
#دکتر_محمد_باقر_نادم
#ایستگاه_روایت_شهدا
🔑@revayat_shohada
📌چهره های نورانی...
🔸وسـط سینه زنـی، روحـانی گـردان برخاست؛ توی تاریکی دستهایش را رو به آسمـان بلند کرد و درحال بغض گفت: «برادرا! ماآمده ایم اینجـا تا پـاک شـویم. آمدیم کـه گنـاه نکنیم. حـالا کسانی که گناه کارند، از چـادر خارج شوند و بچه هایی که اطمینان دارند بی گناهند بمـانند.»
🔹آه و ناله بچه ها بلند شد.خیلی ها بیرون رفتند؛ چند نفری هم داخل ماندند. حـاج آقا تک تک بچه های داخـل را می بوسـید و به صورتشـان دسـت میکشید و میگفت: «قربون چهره های نورانیتون برم! مـن را هـم درآن دنیـا شفاعت کنید.»
▪️بعداز مراسـم همین که چـراغ ها روشـن شدند؛دیگر نتوانستیم جلوی خنده مان را بگیریم. سیاه تراز صورت تمـام کسـانی که داخـل چـادر بودند، دست های حـاج آقـا بـود!.
▫️حاجی در حـالی که می خندید گفت:
«منو ببخشید که این کـار رو کـردم.میخواستم به کسانی کـه خودشـان را بی گنـاه می دانند درسی داده باشـم. فقـط پیـامبـران و ائمـه اطهار ع هستند که معصومند؛ ما که خاک پای آنها هم نمی شویم.»
📜 خداحـافظ کـرخه/ داوود امیریان
📌 ما را دنبال کنید
🔰#دکتر_محمد_باقر_نادم
🔰#ایستگاه_روایت_شهدا
🔑@revayat_shohada
‼️در طول زندگی مشترک خود با همسرش، بیشتر اوقات را در جبهه گذارند. قبل از عملیات کربلای ۵ به مرخصی آمد و به همسرش گفت: «مریم! خدا خواست که حداقل بار دیگر بیایم شما را ببینم. چون امام زمان (عج) را در خواب دیدم و گفت: برو خانه که آخرین دیدار تو خواهد بود. مریم من از تو راضی هستم امیدوارم که خدا هم از تو راضی باشد.»
‼️به عمویش می گفت : « مسجد و حسینیه می سازی اما بدانکه ثوابش به اندازه یک روز حضور درجبهه نیست چون اسلام درخطر است همه ما باید در جبهه حضور داشته باشیم.»
‼️اهل مسجد و نماز شب بود. بعضی وقت ها شب به بیرون سنگر می رفت بعدها فهمیدم که در دل شب به نماز و راز و نیاز میایستد. به همه سلام میکرد اگر چه از او کوچکتربودند حتی وقتی برادر کوچکش وارد اطاقش میشد به احترام او از جای خود بر میخاست.
📎فرماندهٔ گردان علیابنابیطالب یگان دریایی
#شهید_فتحالله_حیدری🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۳/۷/۴ آمل ، مازندران
شهادت :۱۳۶۵/۱۱/۱۰ شلمچه ، عملیات کربلای ۵
📌 ما را دنبال کنید
🔰#دکتر_محمد_باقر_نادم
🔰#ایستگاه_روایت_شهدا
🔑@revayat_shohada
🔴شهیدی که حاج قاسم وصیت کرده بود کنارش دفن بشه و همسایه همیشگی اش بشود...
✨ خاطره ای کوتاه از شهید:
🔻بخاطر بارندگی زیاد،ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل میدادند،نمیتونستن آن را بیرون بیاورند . شاید حدود ۱۰ نفر از بچه ها با هم تلاش کردند اما موفق نشدند،حسین از راه رسید و گفت: این کار منه ، زحمت نکشید
🔻همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از اونهمه آب و گل بیرون کشید.یکی از بچه ها گفت: تو دعا خوندی ! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاد
🔻گفت: نه ،من فقط به ماشین گفتم برو بیرون...
🔻شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمیداد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را نمایان میکرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی بنظر میرسید، اونو حل میکرد، چهره بسیار باصفا،نورانی و زیبایی داشت
👈کارهایی که باعث شد در سن کم به درجه عرفانی والا برسد:
✅ از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۲ روز حرام را روزه بود
✅ نماز شب خوان بود و دائما ذکر خدا میگفت...
🌷پنج صلوات هدیه به ارواحطیبهشهدا
اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌷
📌مارا دنبال کنید
#دکتر_محمد_باقر_نادم
#ایستگاه_روایت_شهدا
🔑@revayat_shohada
چه تصویر زیبایی
از تو در ذهنها شکل میگیرد
فرمانده لشکر حسین (ع) باشی
آن هم بدون دست...
#علمدار_لشکر_امامحسین
#شهید_حاج_حسین_خرازی
📌 ما را دنبال کنید
🔰#دکتر_محمد_باقر_نادم
🔰#ایستگاه_روایت_شهدا
🔑@revayat_shohada
🕊 ۴۲ سال پیش در این روزها...
📆 ۴۲ سال پیش «ابراهیم هادی» در شب هفدهم بهمنماه و یک شب قبل از عملیات، رفقایش را در یک چادر جمع کرد!
با هم قرآن خواندند و از هم عهد شفاعت گرفتند.
🥀مثل شب عاشورا...
🔻 ۴۲ سال پیش «رزمندگان گردان کمیل» سرهای خود را برای رضای خدا عاریه آوردند.
🥀مثل روز عاشورا...
🌳 ۴۲ سال پیش «تک درخت سدر» نقطهٔ رهایی دلهای خدایی از تعلقات دنیایی شد.
🥀مثل کربلا...
💧 ۴۲ سال پیش «عطش» رزمندگان و تقسیم آب با اسیر بعثی...
🥀مثل کربلا...
۴۲ سال پیش محاصره و فریاد هیهات منا الذله...
۴۲ سال پیش مظلومیت...
۴۲سال پیش پیکرهای بیسر...
✅ ۴۲ سال پیش نوای اصحاب عاشورایی صاحبالزمان(عج) که خواندند:
مهدی بیا ، مهدی بیا
نوبت به ما رسیده
این غنچههای پرپر
از کربلا رسیده...
🔹🔹🔹🔹
🌹سالروز عملیات والفجر مقدماتی و حماسهٔ عاشورایی گردان کمیل و حنظله گرامی باد.🌹
🌱گردان کمیل هنوز زندهاست
📌 ما را دنبال کنید
🔰#دکتر_محمد_باقر_نادم
🔰#ایستگاه_روایت_شهدا
🔑@revayat_shohada
📸#گزارش_تصویری
🔰 دوره دوم کاروان راهیان نور شهید قنبر قنبری مجتمع گاز و شرکت های پتروشیمی منطقه پارس جنوبی
🔹 یادمان شهدای هویزه
📆 بهمن ماه ۱۴۰۳
#کمیل
@komeil_spgc
#پارس
@pars_iran
✍️طلب حلالیت
🔸️یڪ روز در حیاط خانہ نشسته بودیم ڪه یڪی از همڪلاسیهاے حیدر دم در خانہ آمد و گفت: پسر شما مے خواهد برود جبهہ و همہ پرونده هایش تڪمیل اسٺ و مے خواهد برود، گفتم: برو به سلامت، خودش هم آمد و گفت: پدر مڹ مي خواهم بروم جبهہ و الآن تنها چیزی ڪه مانده رضایٺ پدر و مادر اسٺ؛ مڹ گفتم: از مڹ ڪه راضے هستم وقتے ایڹ جملہ را گفتم حیدر عیڹ گل شکفته شد و شوق و شادی در چهره او نمایان شد، وقتی رضایت را از مڹ گرفت نزد مادرش رفٺ و مادرش گفت:
مے روی شهید مے شوی، او هم در جواب گفت: اســـلام بہ خوڹ ما نیاز دارد مرگ با عزٺ اگر خونیڹ بهتر از زندگے ننگین.
🌷شهید سید حیدر حمیدی🌷
📌 ما را دنبال کنید
🔰#دکتر_محمد_باقر_نادم
🔰#ایستگاه_روایت_شهدا
🔑@revayat_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✊امشب #بانگ_الله_اکبر سر میدهم
🇮🇷امام خمینی(ره) فرمود: بروید ببینید امشب چه کسانی الله اکبر میگن و فردا راهپیمایی میرن من دست اینها را میبوسم. ❤️
#دهه_فجر
#راهپیمایی۲۲بهمن
#اللهاکبر
#اللهاکبر
#اللهاکبر
📌 ما را دنبال کنید
🔰#دکتر_محمد_باقر_نادم
🔰#ایستگاه_روایت_شهدا
🔑@revayat_shohada