#شهیدحاج_سیدحسین_روح_الامین
در سال 1335 در اصفهان و خانوادهای مذهبی متولد گردید.
در سن 12 سالگی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادر تحصیل را تا سیکل قدیم ادامه داد و سپس به شغل آزاد مشغول شد.
بعد از طی دوران خدمت سربازی با برادر شهیدش امیر مشترکاً به کار صنعتی مشغول شدند.
در سال 1357 که انقلاب اسلامی با تظاهرات علنی مردم به اوج خود رسیده بود در تمامی صحنه ها حضوری فعال داشت.
بعد از حادثه 5 رمضان سال 1357 توسط رژیم ستمشاهی دستگیر و پس از گذشت چند روز آزاد گردید و مجدداً به فعالیت خود ادامه داد.
در زمانیکه امام بزرگوار رحمه الله علیه به ایران هجرت نمودند از جمله افرادی بود که حفاظت محل سخنرانی امام در بهشت زهرا به عهده آنان بود.
در اوج تظاهرات و درگیریهای تهران توسط مزدوران رژیم شاه از ناحیة پا مجروح گردید و به اصفهان بازگشت نمود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت خود در جهاد و بسیج ادامه داد و با شروع درگیریهای کردستان به ان منطقه اعزام شد. در یکی از عملیاتها از ناحیه فک، لب و دندان مجروح شد و پس از بهبودی مجدداً به کردستان مراجعت نمود و در پاکسازی روستاها از لوث وجود ضد انقلاب نقش مهمی را ایفا نمود.
در سال 1361 افتخار شرکت در عملیات فتح المبین را به دست آورد سپس در عملیات بیت المقدس- والفجر مقدماتی- خیبر و بدر شرکت کرد و در عملیات بدر از ناحیه دست مجروح گردید.
در کردستان نیز در عملیات های بسیاری حضور فعال داشت.
او در عملیات والفجر ۸ و پس از آزادی فاو سریعاً خود را به منطقة کردستان رساند
و در عملیات والفجر ۹ به عنوان مسؤل عملیات سپاه کردستان شرکت کرد.
سرانجام در تاریخ ۶۴/۱۲/۷ به وسیله ترکش بعثیون که بر قلب او اصابت کرد
به فیض شهادت و به دیدار معبود خود که سالها انتظارش را میکشید پرواز نمود
🌹🌹🌹🌹🌹
#یک_جرعه_روایت
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
"چشمان بصیر"
📝روایت از دوستان شهید
شب از نیمه گذشته بود.
ماشین، حامل سه نفر رزمنده بود که از جاهای مختلف اصفهان سوار شده بودند.
خیابانهای خلوت را به سرعت پشت سر می گذاشتیم و به پیش می رفتیم.
همه عجله داشتند خود را هرچه سریعتر به منطقه برسانند
و زمینه عملیات جدید را فراهم کنند.
آخرین نفری که قرار بود شوار شود
حاج حسین بود.
بعد از ترمز و با اشاره کوچکی، نور چهره حاج حسین از لابلای در خانه پیدا شد.
اخلاق خوش و گرم او مانند پدری عطوف همه را جذب می کرد.
پس از احوالپرسی و مصافحه با تک تک دوستان، روی صندلی جلو، آرام نشست و در دریای افکار خود غرق شد.
برادر قاسمی خیلی چابک، دنده عوض می کرد و خیابانها را یکی یکی پشت سر می گذاشت.
از خیابان طولانی امام خمینی نیز با سرعت عبور کردیم.
با کم شدن صدای ماشین و کم شدن صدای موتور و خم شدن همه سر پیچ میدان جمهوری، حاج حسین با نگاهی معنی دار سرش به طرف دوستان کرد و گفت:
بچه ها اجازه می دهیم برگردیم گلستان شهدا و تجدید عهدی کنیم.
شک و دودلی در خانه ها لانه کرد.
از یک طرف، درخواست فرمانده ما که به راحتی می توانست جمله امری به کار برد و از ما نظرخواهی کند
و از طرف دیگر تعجیل برای رسیدن به منطقه عملیاتی و برگشتن این همه راه یعنی چیزی در حدود 25 کیلومتر، تصمیم گیری را مشکل می کرد.
پس از سکوتی کوتاه، برق چشمان حاجی در زیر نور کمرنگ چراغ سقف کار خود را کرد و فرمان در دست راننده خشکید
و همه همان طور که به خاطر پیچ تند میدان خم شده بودیم تا کامل شدن دور میدان خمیده ماندیم و دوباره وارد خیابان پهن و طولانی امام خمینی شدیم از ما استقبال کرد.
راننده با همان سرعت به طرف شهر باز می گشت.
به گلستان شهدا که رسیدیم،
عِطر حضور شهدا من را از اینکه موقع برگشتن دچار دودلی شده بودم، پشیمان کرد.
همگی بر مزار شهدا حاضر شده بودیم ولی حرفهای ناگفته بسیاری با شهدا داشتیم که در این نیمه شب به راحتی از دلهایمان می گذشت و به زبانهایمان نیز جاری می شد.
کم کم آماده حرکت به طرف ماشین بودیم
که متوجه شدیم حاج حسین همه را به سوی خود می خواند.
او در فاصله قبر
برادر" شهیدش سیدامیر" و "شهید محمدرضا افیونی"
همرزم مذهبیش ایستاده بود.
با اشاره به زمین گفت:
«من که شهید شدم مرا اینجا خاک کنید»
آنگاه نشست و مجدداً فاتحه¬ای برای دو شهید خواند.
حالش منقلب شده بود
و به سیمان صاف بین دو قبر خیره شده بود و گویا خود را می دید که در میان دو برادر و دو همرزم آرام گرفته است.
آری چشم بصیرت او دعوت دوستان را می دید و ما غافل از این همه خیر برای رفتن از آنجا عجله داشتیم.
این آخرین دیدار حاجی از گلستان شهدا بود.
و بالاخره، در همان محل که مورد نظر بود، آرام گرفت.
🌷🌷🌷🌷🌷
#شهدا_زنده_اند
#شهید_سیدحسین_روح_الامین
#یک_جرعه_روایت
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
"نگاه به مادر پس از شهادت"
پس از شهادت حاج حسین
او را در شهرهای مختلف تشییع کردند.
چند روز پس از شهادت حاجی، مادر ایشان به کردستان آمد.
در محل تیپ قدس پس از استماع سخنرانی حجه الاسلام موسوی، حضرت امام در کردستان شهید را تشییع کردند.
به درخواست مادر بزرگوار اوشهید را روی زمین گذاشتند
و پارچه ای که روی صورت نورانی او بود عقب زدند
تا آخرین دیدار مادر و فرزند انجام شود.
با کنار رفتن پارچه، انگار خورشید در زیر آن پنهان بود
هیچ اثری از شهادت در صورت او دیده نمی شدگویی که زنده است.
با چشمان باز به ما نگاه می کرد.
مادر او، از سمت راست نزدیک سر شهید نشست
با نزدیک شدن مادر به فرزند
«ناگهان سر شهید به طرف مادر چرخید و نگاهش در چشم مادر گره خورد و چشمانش بسته شد.» 😔
از ابهت این واقعه بسیاری از اطرافیان غش کردند
و بقیه ناخودآگاه با آوای خوش تکبیر و صلوات این رخداد را تکریم و تجلیل کردند!
🌹🌹🌹🌹🌹
#شهدا_زنده_اند
#یک_جرعه_روایت
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
متولد: شهریور ۱۳۳۶ اصفهان
شهادت: ۸ اسفند ۱۳۶۵شلمچه
محل دفن: گلستان شهدای اصفهان
وی در طول جنگ در عملیاتهای #طریقالقدس، فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان، والفجر ۴، بدر و والفجر ۸، حضوری فعال داشت.
خرازی در خلال عملیات خیبر در پی برخورد ترکش، دست راست خود را از دست داد
ولی پس از مدتی به صحنه نبرد بازگشت
و سرانجام در عملیات# کربلای ۵ در منطقه #شلمچه شهیدشد
#شهدا_زنده_اند
#علمدار_روایتگری
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
#شهیدخرازی
🔺 پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کمیته دفاع شهری اصفهان که پس از مدتی به سپاه پاسداران تبدیل شدپیوست و به سبب آشنایی اش با تجهیزات نظامی به مسوولیت اسلحه خانه کمیته منصوب شد.
🔺در پاییز ۱۳۵۸ خورشیدی برای مبارزه با ضد انقلاب به همراه چند تن دیگر از اعضای سپاه استان به گنبد و بندر ترکمن رفت و در این ماموریت پیشنهاد فرماندهی نیروهای اعزامی از اصفهان را نپذیرفت و به عنوان فرمانده دسته در پاکسازی شهر گنبد شرکت کرد.
🔺با ایجاد امنیت در ترکمن صحرا به فرماندهی عملیات سپاه بندر ترکمن منصوب شد و پس از حدود سه ماه به اصفهان بازگشت.
🔺 هنگامی که در کردستان، گروه های ضد انقلاب اسلامی دست به آشوب زدند حسین خرازی به پاوه رفت و سپس در آزادسازی سنندج از دست گروهک ضد انقلاب نقش موثری ایفا کرد.
🔺شهیدخرازی با هوش و استعدادی که داشت تاکتیک ها، فنون نظامی و شیوه فرماندهی را خیلی سریع فراگرفت به گونه ای که به فرماندهی گردان ضربت سپاه سنندج منصوب شد.
🔺گردان ضربت که وی فرماندهی آن را برعهده داشت با رزمندگان شجاع و دلاور خود در آرامش و امنیت شهرهای کردستان موثر بود
🔺بنابرگفته سردار محسن رضایی، «شهید خرازی در اوج درگیری های کردستان به آنجا رفت بعد از تسخیر کردن سنندج،همراه با علی رضاییان فرمانده قرارگاه تاکتیکی حمزه به عنوان فرماندهی گردان ضربت که از قوی ترین گردان های آن زمان محسوب می شد، وارد عمل شد.
🔺 وی در تسخیر شهرهای دیگر کردستان از قبیل دیوان دره، سقز، بانه، مریوان
#یک_جرعه_روایت
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
#شهید حسین خرازی
یکی از فرماندهان بزرگ دوران دفاع مقدس بود که با فرهنگ دینی و عشق به اهل بیت(ع) تربیت و پرورش یافت
در دوران انقلاب اسلامی به رشد و بالندگی رسید.
این شهید والامقام در عملیاتهای مختلفی همچون ثامن الائمه و طریق القدس خوش درخشید
و در پاکسازی مناطق اشغالی از وجود دشمن بعثی و پیروزیهای رزمندگان ایران در دوران دفاع مقدس تاثیر فراوان داشت.
#یک_جرعه_روایت
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
در مشكلات است كه انسانها آزمایش میشوند. صبر پیشه كنید كه دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم.
8 اسفند ماه مصادف با سالگرد شهادت امیر سپاه اسلام سردار شهید حاج حسین خرازی فرمانده رشید و دلاور لشگر 14 امام حسین(ع)است
شادی روحش صلوات
#علمدار_روایتگری
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60