28 رجب، سالروز خروج امام حسین علیه السلام از مدینه🌷
#علمدار_روایتگری
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتگری
#خاطره_شهدا
🎥خاطره همسر شهید وحید زمانی نیا محافظ شهید سلیمانی از ایشان
🔰 دریافت محتوای روایتگری به صورت روزانه و مناسبتی👇
#یک_جرعه_روایت
📡https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
✍ #پیش_بینی_شهادت ( #از_خاطرات_شهید)
شب بود، همه جمع نشسته بودیم و داشتیم شوخی میکردیم،
جواد گفت: بچهها امشب کمتر شوخی کنید. تعجب کردم، به شوخی گفتم:
«جواد نکنه داری شهید میشی» گفت: «آره نزدیکه» هاج و واج مانده بودیم چه بگوییم.
همه لحظهای سکوت کردند. یکی از بچهها دوربین آورد و گفت:
«بگذار چند تا عکس بگیریم» قبول کرد، نشستیم چند تا عکس مجلسی انداختیم،
فردا جواد شهید شد.
#شهید_جواد_الله_کرم🌷
#یک_جرعه_روایت
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
4_5796431370976756121 (1).MP3
4.64M
❗️هر کس خسته شده , جمع کنه بره!
ما میخایم به آخر جنگ برسیم ...
🎙شهید #حسن_باقرۍ
.
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#علمدار_روایتگری
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60
#رویای_صادقه
فرزند شهید ملکپور که بعد از شهادت پدر به دنیا آمد میگفت: سالها بعد و در اواخر دهه هفتاد آرزو داشتم به شلمچه بروم و محل شهادت پدر را ببینم.
یک شب پدر به خوابم آمد و گفت: بیا شلمچه. گفتم من هیچ پولی ندارم. حداقل شصت هزار تومان هزینه دارد.
گفت برو از بانک که حساب باز کردی بگیر و بیا.
از خواب بیدار شدم. تعجب کردم. من در بانک ده هزار تومان بیشتر نداشتم‼️
رفتم بانک. شناسنامه و دفترچه را دادم و گفتم: این حساب را میخواهم ببندم.
متصدی بانک چند لحظه بعد شصت هزار تومان به من داد.
✅ وقتی تعجب من را دید گفت: شما در قرعه کشی پنجاه هزار تومان برنده شدید...
💢 آن سفر یکی از عجیبترین سفرهای زندگی من بود. هرجا رفتم عنایت پدر را دیدم...
📗 برگرفته از کتاب میعاد در شلمچه
#شهدا_زنده_اند
#یک_جرعه_روایت
https://eitaa.com/joinchat/3639148838C86c083fb60