eitaa logo
روایت برتر | روایتگرشو
113 دنبال‌کننده
70 عکس
17 ویدیو
3 فایل
ادمین: @mmh1214
مشاهده در ایتا
دانلود
سنم زیاد نیست ولی خیلی بدهکارم. رفتم پیش یک موکبی و گفتم: میشه ما هم کمک کنیمــ. گفتن: چرا که نه، لباساشونو گرفتیم و با بچه ها رفتیم تا به زائر ها شربت بدیم. اصلا خسته نیستم بر عکس خیلی خوشحالم که این سعادت نصیبم شد🙂
واقعا برام جالب بود که چرا پدر و مادر این اقا پسر نیستن و تنهاست. وقتی شنیدم که گفت من مامان و بابام تصادف کردن و الان بیمارستانن و منو خواهرم نذر کردیم توی این مسیر با اقا درد و دل کنیم و بیاییم تا مامان و بابام زودتر خوب بشن. واقعاحالم یه جوری شد😔
بله اینها هم، دوتا رفیق بودن که ادم بهشون حسودی میکرد. علاوه بر رفیق بودن با خودشون با اقا امام رضا (ع) هم رفیق بودن. 😊😊😊