او ریخته بودند و ماچش میکردند. یکی آویزانش میشد، یکی دستش را میگرفت، یکی به پایش افتاده بود. کاملاً احساس میکردم که حسین از بالای سر همه آنها دنبال کسی میگردد. فقط به او خیره شده بودم. صدایی بلند گفت: لطفاً برید کنار! اجازه بدید همسرش اون رو ببینه! دریای جمعیت کنار رفتند و برای من راه باز کردند. خبرنگارها با دوربینهایشان دویدند. روبهروی هم قرار گرفتیم. دست مرا گرفت و گفت: حالت چطوره؟ گفتم: خوبم! پیشانیام را بوسید و یکدفعه سیل جمعیت من و حسین را از هم جدا کرد. در همین دقایق، خبرنگارها چند بار دورم جمع شدند؛ تلق تلق عکس میانداختند. پرسیدند: خانم لشگری، در این لحظه احساستون چیه؟ جوابی ندادم؛ فقط سکوت کردم. چقدر این سؤال برایم رنجآور بود. خسته شده بودم. سرگیجه و سردرد داشتم. به این نوع شلوغیها عادت نداشتم.
سالهای سال زندگی ساکت و خلوتی داشتم. ما سه نفر انگار در یک تصادف شدید ضربه سختی خورده باشیم و بعد از هجده سال از کُما بیرون آمده باشیم. فقط احتیاج داشتیم ساعتها بنشینیم و به یکدیگر نگاه کنیم؛ ببینیم از لحاظ ظاهری چه تغییری کردهایم تا یخمان آب شود و بعد تازه بتوانیم با هم صحبت کنیم. تعجب میکردم در آن جماعت انبوه هیچکس این را نمیفهمید ...»
فصل جدیدی از زندگی حسین و منیژه آغاز شد؛ این بار با رنگ و بویی دیگر.
اما زندگی مشترک مجدد آنها ۱۱ سال بیشتر طول نکشید. سرلشکر حسین لشگری بامداد دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ در بیمارستان لاله تهران درگذشت و منیژه لشگری هم ۵ بهمن ۱۳۹۸ بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت.
به راستی که برخی ها چه رنج های جانفرسایی که برای این آب و خاک نکشیده اند!!
گفتگوی زنده (((( 📞 ۳ سال پیش با برادر حاج غلامرضا جعفری فرمانده عزیز ل ۱۷ع در مورد فعالیت های مفید مجازی در،، رزمنده آنلاین،، و گریزی به عملیات،، عاشورای ۲..
با تشکر از حوصله،، پدرانه،، فرمانده بزرگوار و نازنین،، جبهه حق،،
بشنوید... 🎧🎤👇👇👇🌺💙🌺💙🌺💙🌺
AUD-20220704-WA0010.opus
زمان:
حجم:
598.2K
فایل صوتی از طرف سبوی خاطره
AUD-20220704-WA0011.opus
زمان:
حجم:
657.9K
فایل صوتی از طرف سبوی خاطره
AUD-20220704-WA0012.opus
زمان:
حجم:
879.3K
فایل صوتی از طرف سبوی خاطره
AUD-20220704-WA0013.opus
زمان:
حجم:
846.1K
فایل صوتی از طرف سبوی خاطره
AUD-20220704-WA0014.opus
زمان:
حجم:
1.28M
فایل صوتی از طرف سبوی خاطره
17.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم از طرف سبوی خاطره
🌷 *شهیدی که برای آب نامه می نوشت*🌷
*شهید یوسف قربانی*
محل تولد : زنجان
تاریخ تولد : ۱۳۴۵
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
نام عملیات: کربلای 5
منطقه عملیاتی: شلمچه – پاسگاه کوت سواری
*شهید غواص، یوسف قربانی در این دنیای فانی هیچکس را ندارد*
۶ ماهش بود که پدرش را از دست داد
*در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادر بررگش را هم از دست داد*
برادرش را هم در سانحه رانندگی از دست داد .
*زمانی هم که شهید میشه ، غریبانه دفنش می کنند*
چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: *آقا یوسف! غواص یعنی چی؟*
او پاسخ داده بود: *غواص یعنی مرغابی امام زمان عجالله*
*نامه برای آب..*
همرزم یوسف میگوید هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز.
یک روز گفتم یوسف نامهات را پست نمیکنی؟
*دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه مینویسم ، کسی را ندارم که !!!!*
*بیائیم برایش ، پدری ، مادری ، برادری و خواهری کنیم و در گروههایی که هستیم ارسال کنیم تا سیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهرش هدیه کنیم .*
16.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم از طرف سبوی خاطره