دامشهر
🌱شب تولد حضرت زینب س بود. دخترم با رفقاش قرار گذاشته بودند به یک مادر شهید سر بزنند. مادر شهید دفاع از حرم. من و همسرم هم او را تا دم در خانه مادر شهید بردیم. در یکی از مناطق محروم قم.
🌱نگاهی به خیابانها کردم اطرافم سطلهای آشغال وارونه شده بود و معتادهایی با قیافه های عجیب و غریب که نگاه کردن به آنها هم دلهره آور بود. آدمهایی با ظاهرهایی فقیر و مفلوک میچرخیدند. منزل شهید بسیار کوچک بود و من و همسرم بیرون منتظر ماندیم داخل ماشین.
🌱ناگهان دیدم دو تا خانم چادری افغانستانی که یکیشان بچه ای در آغوش داشت، کنار خیابان ایستاده اند، سرآسیمه و نگران. پیاده شدم گفتم خانمها جایی میروید؟ کاری دارید؟ کمکی میخواهید؟ گفتند بچه تب شدید دارد میخواهیم ببریمش دکتر. سوارشان کردم.
🌱تا مطب پزشک رساندیمشان، منتظر ماندیم تا برگردند. وقتی برگشتند پرسیدیم کجا میروید؟ گفتند دامشهر. شهرکی بیرون قم. بیشتر گاوداری و مکانهای نگه داری انواع دام درش هست. خانمی که دختر کوچکش بیمار بود گفت خدا خیرتان دهد. خانمم پرسید چرا پس تنهایید؟ خانم گفت پدرم که باید در گاوداری سر کار بایستد، شوهرم هم سوریه رفته برای دفاع از حرم، حرم خانم زینب س.
🌱امروز شنیدم یک پسر شش ساله در دامشهر خوراک گله سگها شده. دو روز پیش هم پسری چهار ساله خوراک سگها شد. دائم تصویر آن زنهای مظلوم و مجاهد جلوی چشمم میآید. یاد این جمله که میگفتند میترسیم از کوچه عبور کنیم اینجا پر سگ است. شما را نمیدانم اما من همه این وقایع را استعاری میفهمم.
🌱 قصه سگهای ولگرد نماد خیلی از موضوعاتی است که مقابل جماعت همیشه طلبکار غربدوست منفعلیم، ماجرای سگهای ولگرد استعاره است. سالهاست تاوان ادا و اطوار مسخره این جماعت آویزان به غربیها را که از دانشگاه تا سیاست و تا کف اقتصاد و فرهنگ را پر کرده اند، مردمی مظلوم و محروم میدهند. لعنت به ما که همیشه منفعلیم و تماشاچی.
🌱تاوان برهنگیشان را، تاوان تعبد پنهانی به بیست سی شان را، تاوان جنبشهای خاک بر سری می تو و اتهام زنیهایشان را، تاوان سخنرانیهای بیشرمانه در جشنواره های خارجیشان را، تاوان سبک زندگی خودشان و فرزاندان خارج نشینشان را ، تاوان طرح و برنامه توسعه غربی فقر افزایشان را، تاوان روحانی مچکریم و بعد رای ندادنهایشان را ، تاوان سگ بازی و سگ گردانیشان را. لعنت به آن غرب و لعنت به این همه خودحقیر پندار، و لعنت به من طلبه ای که نمیفهمم کنار گوشم چطور جماعتی که حتما بیش از خیلی ها مورد توجه امام زمانند، در فقر و محرومیت و مظلومیت غوطه ورند و اینطور شکار سگهایی میشوند که این فرهنگ سراسر نجس در اقتصاد و فرهنگ و سیاست کشور پاکم آزاد گذاشته.
علی مهدیان
هدایت شده از حرم
✴️ یکشنبه👈12 تیر /سرطان 1401
👈3 ذی الحجه 1443👈 3 ژوئیه 2022
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
⭐️احکام دینی و اسلامی.
📛امروز برای امور زیر خوب نیست:
📛امور ازدواجی.
📛خریدهای کلان.
📛 بستن حرز و نوشتن ادعیه.
📛و شراکت و امور شراکتی خوب نیست.
👼مناسب زایمان و نوزاد روزی دار خواهد شد
📛مسافرت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم
🌓امروز : قمر در برج اسد است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است:
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️رفتن به خانه نو.
✳️انتقال به شهر دیگر.
✳️آغاز درمان و جراحی.
✳️آغاز شغل.
✳️درخواست از روسا.
✳️خرید حیوان و چهارپایان.
✳️و عهد و پیمان گرفتن از رقیب خوب است.
⚫️ طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، سبب طول عمر می شود.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، باعث ضعف مغز می شود.
😴😴تعبیر خواب
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 4 سوره مبارکه " نساء" است.
و اتوا النساء صدقاتهن نحله...
و چنین استفاده میشود که خواب بیننده یا ازدواج کند یا مال زیادی به او برسد یا هدیه ای به او برسد. ان شاءالله و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
#معرفی_یادمانها| #راهیان_نورغرب_شمالغرب
🔰 موقعیت یادمان
📍 مریوان از شمال و غرب با استان سلیمانیه عراق و از جنوب با شهر سرو آباد همسایه است. شهر مریوان در ۱۲۵ کیلومتری شمال غربی سنندج قرار دارد. بیمارستان صحرایی ابو عمار در ورودی جنوبی این شهر، یادآور روزهای سخت دفاع مقدس است. دریاچه زریوار در غرب این شهر از مناطق دیدنی این منطقه محسوب می شود. ارتفاعات مرزی قوچ سلطان در غرب این دریاچه حماسه های زیادی به خود دیده است.
◽️ در تیر ماه سال ۵۸، "شهید چمران" به همراه "شهید فلاحی" در این شهر حضور یافتند و پادگان ارتش مریوان را از محاصره ضد انقلاب خارج کردند. در تاریخ ۳ تیر ۱۳۵۹ نیروهای سپاه به فرماندهی حاج احمد متوسلیان، از طریق سه محور دارسیران، محور میانی شهر و محور منتهی به پادگان، عملیات پاک سازی مریوان را انجام دادند.
🚩 شهدای گمنام مریوان
🔅 مزار مطهر ۴ شهید گمنام دفاع مقدس در جانب شرقی دریاچه زریوار مریوان و در نزدیکی سنگرهای رزمندگان اسلام، از اماکن زیارتی زائرین جبهه های شمال غرب است.
🌷 شهید گمنام ۱۳ ساله در عملیات والفجر ۶، محل شهادت چیلات. شهید گمنام ۱۹ ساله در عملیاتت کربلای ۵، محل شهادت شلمچه. شهید گمنام ۲۲ ساله در عملیات بازی دراز، محل شهادت سرپل ذهاب. شهید گمنام ۲۴ ساله در منطقه میمک، مشخصات شهدای گمنامی هستند که شهر مریوان در اردیبهشت ۸۸، قبل از تشریف فرمایی رهبر معظم انقلاب اسلامی، میزبان آنها بوده است.
#سرزمین_مجاهدتها
#زریوار
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
سخنان مناجات گونه جالب توجه شهید حسین مالکی نژاد مورخ ۶۶/۵/۴ پادگان شهید زین الدین .گردان امام سجاد 👆🏼👆🏼👆🏼🌹💕
PTT-20220703-WA0017.opus
زمان:
حجم:
917.3K
فایل صوتی از طرف سبوی خاطره
اخرین نمازباحضورقلبی که شهیدامضای شهادت راگرفت
عرض سلام وادب واحترام خدمت پیشکسوتان جهادوشهادت ومردان مردروزهای سخت وبی ادعا
پیشکسوتان جهادوشهادت
بنده حقیرسراپاتقصیرکسی ودرجایگاهی نیستم که درمقابل شماعزیزان پیشکسوت بخام نقل خاطره ای داشته باشم به قول معروف درجمع عزیزانی چون شماخاطره گفتن به منزله زیره به کرمان بردن هست
من یه خاطره کوتاه خدمت سرورانم عرض می کنم وچنددقیقه ایی وقت عزیزان رامی گیرم
خاطره ای که میخام خدمت دوستانم عرض کنم مربوط به سال 63 درمنطقه طلائیه وهمکارعزیزمان شهیدگل قلایی هست روحش شاددرمنطقه طلائیه لشکریه خط پدافندی دراختیار داشت که قسمت وسیع ان حالت ابگرفتگی بود ظاهراًدشمن بعثی براجلوگیرازپیش روی نیروهای ما اون منطقه رابه اب بسته بودوازاین طرف هم نیروهای ما برااینکه اب بیش ازحدبه سمت ماپیش روی نکنه خاکریزی به ارتفاع دو سه مترایجاکرده بودوعملاً پشت این خاکریزبه یک دریاچه تبدیل شده بود ویک جاده ایی تقریباً به عرض چهار پنج متروبه ارتفاع یک مترازسطح اب ارتفاع داشت که یک سمت ان توخط پدافندی ماوسمت دیگرش به خط پدافندی عراقیها امتداد داشت ونیروهای دوطرف. هم عراقیها وهم ما دریک نقطه ایی به فاصله دویست مترازهم سنگرکمین داشتند ودرروزواقعا هیچ نیرویی ازدوطرف جرات بیرون امدن ازسنگررانداشتند وسنگرها ومحل استغرارنیروها به این صورت بودکه ازقایق پیاده می شدیم وبه سطح جاده می رفتیم وواردیک کانال بسیارباریک می شدم وپس ارطی طریق چندده متری واردسنگرهایی می شدیم که بیش ازیک متروسی چهل سانت ارتفاع بیشتر نداشت ونیروها همیشه درحالت نشسته ویا درازکش بودند وشیفت نیروهای این سنگرهای کمین فقط درتاریکی مطلق شب هردوسه روزی یک بارتعویض می شدند
ماکه جزء نیروهای یگان دریایی بودیم مسئولیت جابجایی نیروومهمات وموادغذایی رابه نوبت انجام می دادیم
من وتعدادی ازهمرزمان ازجمله شهیدگل قلایی ازیگان دریایی بودیم که انجام وظیفه می کردیم وتویه سنگری بودیم که ارتفاع خیلی کمی داشت ومجبوربودیم همیشه به حالت خمیده مثل حالت رکوواردوخارج بشیم شهیدگل قلایی ازاین بابت خیلی ناراحت بودومی گفت نمازهایی که تواین سنگرباارتفاع کم میخونم یعنی حالت رکوع وقیامم یکی هست به دلم نمی چسبه واقعاخیلی به نمازاول وقت اهمیت می دادندوباخضوع وتواضع مع الوصفی نماز میخوندند
یه روزبش گفتم شما که اینقدرحساسی بیائیدهمت کنید یه سنگرخودمون درست کنیم استقبال کردندوشهیدگل قلایی گفت من همه جوره هستم روزبعدرفت ازتدارکات تعدادی گونی گرفت اورد پرخاک کردیم وسقف اون سنگروبرداشتیم دوسه ردیف گونی چیدیم ویه سی چهل سانتی هم کف سنگرراگودکردیم وسقف شوپوشاندیم تامغرب سنگراماده شد اون شب نوبت ایشون بوکه نیروها راجابجا کنه نمازمغرب وعشاء راخوندندویادمه بایه حالت ابرازرضایت گفتن اخ ای حالا این شد نماز
ورفتندپای اسکله نیروهاروسوارکردندوحرکت کردندیه چهارصدپانصدمتری رابایدباموتورروشن منتها کم گازمی رفتیم وبعدموتورقایق راخاموش می کردیم وباپاروبه سمت نیروها که بانوربسیارضیف چراق قوه علامت به مامی دادندحرکت می کردیم وبه سنگربچها می رسیدیم خوب اونشب ایشون ازاسکله فاصله گرفتندوماهم به سنگربرگشتیم
معمولا رفت وبرگش یک ساعت ونیم تادوساعت طول می کشید ومامنتظربودیم وقتی تایم بااتمام رسیدوازشون خبری نشدهمه نگرانش شدیم وهرچه بابیسیم تماس می گرفتیم پاسخ درفات نکردیم اومدیم پای اسکله دیدم یه چندنفرهم ازبچه های گردان مضطرب کناراسکله ایستادندپرسوجوکردیم چه خبره چرابچه هانیومدند جواب شنیدیم که ظاهرا خمپاره به قایق اصابت کرده وبچه هاشهیدوزخمی شدندچنتا ازبچه هارفتن سراغشون وبعدازمدتی دیدیم اومدند بایه قایق لتوپاروچندنفرمجروح
امبولانس بهداری هماونجا اماده بودسوارامبولانس کردندومن هم درپشت امبولان نشستم ودرتاریکی شب به سمت بیمارستان صحرایی حرکت کردیم
متاسفانه راننده جاده راگم کرد هرچه می رفتیم ازبیمارستان خبری نبودتااینکه به یک دژبانی ارتش رسیدیم ایست دادندوراننده ایستادمن پیاده شدم گفتم مجروح داریم میخایم بریم بهداری راهوگم کردیم باادرستی که گرفتیم برگشتیم رفتتیم ورسیدیم به بهداری به محض رسیدن ما نیروهای امدادی اومدند ومجروحان رامنتقل کردندبه داخل درمانگاه ماهم همراهشون رفتیم داخل که متاسفانه شهیدگل قلایی به شهادت رسیده بودندوبقیه همکارانمون خداروشکراسیب جدی ندیده بودندمجروحان را نگه داشتندوما با دلی اکنده ازغم واندوه ازدست دادن همکارعزیزمون به سنگربرگشتیم واون شب همه دوستان تاصبح اشک می ریختندوگریه می کردن
بعدازشهات ایشون سنگراین شهیدموقعیت شهیدگل قلایی نام گرفت
شهیدگل قلایی خیلی ادم خوش مشرب وشوخ طبعی وباصفا یی بودندخوب ایشون آزری زبان بودندولهجه بسیارشیرینی هم داشتند ایشون یه کتابی ازکریمی داشت
لطیفه بودبه زبان ترکی خیلی بااین کتاب اونس داشتند
یادمو یکی ازشعرهای این کتاب ومی خوندوغش غش می خندید
شعراین بود
بیزیم
محلده واربیرنحیب سلمانی
خدااونون النه سالما هچ مسلمانی
توکی غازار یرنده پانبوخ اکر
ترجمه اش میشه این
تومحله مایه سلمانی هست
که خدانصیب هیچ کسن نکنه مورامی کنه به جاش پنبه می کاره
کنایه داشت به سلمانیهای اون زمان که وقتی می رفتی سلمانی جای جای سررازخمی می کردندوبراجلوگیری ازخونریزی پنبه روش می ذاشتن
روح پاک همه ی شهداشادویادشون گرامی امیدواریم مدیون شهدانباشیم
با ارادت قلبی
ابراهیم علیرضایی
10.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موشن گرافی
نقش لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب علیه السلام در عملیاتی کربلای ۱