#معرفی_یادمانها| #راهیان_نورغرب_شمالغرب
🔰 موقعیت یادمان
📍 مریوان از شمال و غرب با استان سلیمانیه عراق و از جنوب با شهر سرو آباد همسایه است. شهر مریوان در ۱۲۵ کیلومتری شمال غربی سنندج قرار دارد. بیمارستان صحرایی ابو عمار در ورودی جنوبی این شهر، یادآور روزهای سخت دفاع مقدس است. دریاچه زریوار در غرب این شهر از مناطق دیدنی این منطقه محسوب می شود. ارتفاعات مرزی قوچ سلطان در غرب این دریاچه حماسه های زیادی به خود دیده است.
◽️ در تیر ماه سال ۵۸، "شهید چمران" به همراه "شهید فلاحی" در این شهر حضور یافتند و پادگان ارتش مریوان را از محاصره ضد انقلاب خارج کردند. در تاریخ ۳ تیر ۱۳۵۹ نیروهای سپاه به فرماندهی حاج احمد متوسلیان، از طریق سه محور دارسیران، محور میانی شهر و محور منتهی به پادگان، عملیات پاک سازی مریوان را انجام دادند.
🚩 شهدای گمنام مریوان
🔅 مزار مطهر ۴ شهید گمنام دفاع مقدس در جانب شرقی دریاچه زریوار مریوان و در نزدیکی سنگرهای رزمندگان اسلام، از اماکن زیارتی زائرین جبهه های شمال غرب است.
🌷 شهید گمنام ۱۳ ساله در عملیات والفجر ۶، محل شهادت چیلات. شهید گمنام ۱۹ ساله در عملیاتت کربلای ۵، محل شهادت شلمچه. شهید گمنام ۲۲ ساله در عملیات بازی دراز، محل شهادت سرپل ذهاب. شهید گمنام ۲۴ ساله در منطقه میمک، مشخصات شهدای گمنامی هستند که شهر مریوان در اردیبهشت ۸۸، قبل از تشریف فرمایی رهبر معظم انقلاب اسلامی، میزبان آنها بوده است.
#سرزمین_مجاهدتها
#زریوار
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
سخنان مناجات گونه جالب توجه شهید حسین مالکی نژاد مورخ ۶۶/۵/۴ پادگان شهید زین الدین .گردان امام سجاد 👆🏼👆🏼👆🏼🌹💕
PTT-20220703-WA0017.opus
زمان:
حجم:
917.3K
فایل صوتی از طرف سبوی خاطره
اخرین نمازباحضورقلبی که شهیدامضای شهادت راگرفت
عرض سلام وادب واحترام خدمت پیشکسوتان جهادوشهادت ومردان مردروزهای سخت وبی ادعا
پیشکسوتان جهادوشهادت
بنده حقیرسراپاتقصیرکسی ودرجایگاهی نیستم که درمقابل شماعزیزان پیشکسوت بخام نقل خاطره ای داشته باشم به قول معروف درجمع عزیزانی چون شماخاطره گفتن به منزله زیره به کرمان بردن هست
من یه خاطره کوتاه خدمت سرورانم عرض می کنم وچنددقیقه ایی وقت عزیزان رامی گیرم
خاطره ای که میخام خدمت دوستانم عرض کنم مربوط به سال 63 درمنطقه طلائیه وهمکارعزیزمان شهیدگل قلایی هست روحش شاددرمنطقه طلائیه لشکریه خط پدافندی دراختیار داشت که قسمت وسیع ان حالت ابگرفتگی بود ظاهراًدشمن بعثی براجلوگیرازپیش روی نیروهای ما اون منطقه رابه اب بسته بودوازاین طرف هم نیروهای ما برااینکه اب بیش ازحدبه سمت ماپیش روی نکنه خاکریزی به ارتفاع دو سه مترایجاکرده بودوعملاً پشت این خاکریزبه یک دریاچه تبدیل شده بود ویک جاده ایی تقریباً به عرض چهار پنج متروبه ارتفاع یک مترازسطح اب ارتفاع داشت که یک سمت ان توخط پدافندی ماوسمت دیگرش به خط پدافندی عراقیها امتداد داشت ونیروهای دوطرف. هم عراقیها وهم ما دریک نقطه ایی به فاصله دویست مترازهم سنگرکمین داشتند ودرروزواقعا هیچ نیرویی ازدوطرف جرات بیرون امدن ازسنگررانداشتند وسنگرها ومحل استغرارنیروها به این صورت بودکه ازقایق پیاده می شدیم وبه سطح جاده می رفتیم وواردیک کانال بسیارباریک می شدم وپس ارطی طریق چندده متری واردسنگرهایی می شدیم که بیش ازیک متروسی چهل سانت ارتفاع بیشتر نداشت ونیروها همیشه درحالت نشسته ویا درازکش بودند وشیفت نیروهای این سنگرهای کمین فقط درتاریکی مطلق شب هردوسه روزی یک بارتعویض می شدند
ماکه جزء نیروهای یگان دریایی بودیم مسئولیت جابجایی نیروومهمات وموادغذایی رابه نوبت انجام می دادیم
من وتعدادی ازهمرزمان ازجمله شهیدگل قلایی ازیگان دریایی بودیم که انجام وظیفه می کردیم وتویه سنگری بودیم که ارتفاع خیلی کمی داشت ومجبوربودیم همیشه به حالت خمیده مثل حالت رکوواردوخارج بشیم شهیدگل قلایی ازاین بابت خیلی ناراحت بودومی گفت نمازهایی که تواین سنگرباارتفاع کم میخونم یعنی حالت رکوع وقیامم یکی هست به دلم نمی چسبه واقعاخیلی به نمازاول وقت اهمیت می دادندوباخضوع وتواضع مع الوصفی نماز میخوندند
یه روزبش گفتم شما که اینقدرحساسی بیائیدهمت کنید یه سنگرخودمون درست کنیم استقبال کردندوشهیدگل قلایی گفت من همه جوره هستم روزبعدرفت ازتدارکات تعدادی گونی گرفت اورد پرخاک کردیم وسقف اون سنگروبرداشتیم دوسه ردیف گونی چیدیم ویه سی چهل سانتی هم کف سنگرراگودکردیم وسقف شوپوشاندیم تامغرب سنگراماده شد اون شب نوبت ایشون بوکه نیروها راجابجا کنه نمازمغرب وعشاء راخوندندویادمه بایه حالت ابرازرضایت گفتن اخ ای حالا این شد نماز
ورفتندپای اسکله نیروهاروسوارکردندوحرکت کردندیه چهارصدپانصدمتری رابایدباموتورروشن منتها کم گازمی رفتیم وبعدموتورقایق راخاموش می کردیم وباپاروبه سمت نیروها که بانوربسیارضیف چراق قوه علامت به مامی دادندحرکت می کردیم وبه سنگربچها می رسیدیم خوب اونشب ایشون ازاسکله فاصله گرفتندوماهم به سنگربرگشتیم
معمولا رفت وبرگش یک ساعت ونیم تادوساعت طول می کشید ومامنتظربودیم وقتی تایم بااتمام رسیدوازشون خبری نشدهمه نگرانش شدیم وهرچه بابیسیم تماس می گرفتیم پاسخ درفات نکردیم اومدیم پای اسکله دیدم یه چندنفرهم ازبچه های گردان مضطرب کناراسکله ایستادندپرسوجوکردیم چه خبره چرابچه هانیومدند جواب شنیدیم که ظاهرا خمپاره به قایق اصابت کرده وبچه هاشهیدوزخمی شدندچنتا ازبچه هارفتن سراغشون وبعدازمدتی دیدیم اومدند بایه قایق لتوپاروچندنفرمجروح
امبولانس بهداری هماونجا اماده بودسوارامبولانس کردندومن هم درپشت امبولان نشستم ودرتاریکی شب به سمت بیمارستان صحرایی حرکت کردیم
متاسفانه راننده جاده راگم کرد هرچه می رفتیم ازبیمارستان خبری نبودتااینکه به یک دژبانی ارتش رسیدیم ایست دادندوراننده ایستادمن پیاده شدم گفتم مجروح داریم میخایم بریم بهداری راهوگم کردیم باادرستی که گرفتیم برگشتیم رفتتیم ورسیدیم به بهداری به محض رسیدن ما نیروهای امدادی اومدند ومجروحان رامنتقل کردندبه داخل درمانگاه ماهم همراهشون رفتیم داخل که متاسفانه شهیدگل قلایی به شهادت رسیده بودندوبقیه همکارانمون خداروشکراسیب جدی ندیده بودندمجروحان را نگه داشتندوما با دلی اکنده ازغم واندوه ازدست دادن همکارعزیزمون به سنگربرگشتیم واون شب همه دوستان تاصبح اشک می ریختندوگریه می کردن
بعدازشهات ایشون سنگراین شهیدموقعیت شهیدگل قلایی نام گرفت
شهیدگل قلایی خیلی ادم خوش مشرب وشوخ طبعی وباصفا یی بودندخوب ایشون آزری زبان بودندولهجه بسیارشیرینی هم داشتند ایشون یه کتابی ازکریمی داشت
لطیفه بودبه زبان ترکی خیلی بااین کتاب اونس داشتند
یادمو یکی ازشعرهای این کتاب ومی خوندوغش غش می خندید
شعراین بود
بیزیم
محلده واربیرنحیب سلمانی
خدااونون النه سالما هچ مسلمانی
توکی غازار یرنده پانبوخ اکر
ترجمه اش میشه این
تومحله مایه سلمانی هست
که خدانصیب هیچ کسن نکنه مورامی کنه به جاش پنبه می کاره
کنایه داشت به سلمانیهای اون زمان که وقتی می رفتی سلمانی جای جای سررازخمی می کردندوبراجلوگیری ازخونریزی پنبه روش می ذاشتن
روح پاک همه ی شهداشادویادشون گرامی امیدواریم مدیون شهدانباشیم
با ارادت قلبی
ابراهیم علیرضایی
10.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موشن گرافی
نقش لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب علیه السلام در عملیاتی کربلای ۱
روایت دلخراش یک ارتشی ازپیکرهای شهدای هواپیمای مسافربری ایرباس/ نوزاد 6ماهه در آغوش مادر جان سپرد
🔷کارمند قمی بازنشسته نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران گفت: رسانه ها به خیلی از مسائل و صحنه های دلخراش سقوط هواپیمای مسافربری ایران نپرداختند، وقتی هواپیما مورد اصابت موشک قرار می گیرد فشار هوا و انفجار باعث شده بود که لباس های شهدا از تنشان کنده شود و اجساد سوخته و نیمه عریان داخل آب بودند، به یاد دارم غواصانی که به آب زده بودند گریه میکردند
🔷اسماعیلی گفت: تلخ ترین حادثه دوران خدمتم دقیقا زمانی بود که ناو آمریکا هواپیمای حامل مسافران ایرانی را مورد هدف قرارداد، به ما دستور داده شد پیکرهای را از آب بیرون بیاوریم تلخترین حادثه که هنوز هم در ذهن من وجود دارد و فراموش نمیکنم لحظهای بود که جنازه یک مادر که نوزاد ششماههاش بعد از شهادت هنوز در آغوشش بود را از آب بیرون کشیدم این صحنه هرگز از ذهن من بیرون نرفت.
۱۲ تیر سال ۶۷ ناو جنگی آمریکا هواپیمایی مسافری ایران را مورد حمله قرار داد
نs
17.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویر لحظه های بیاد ماندنی از عملیات کربلای یک
🌹ستاد ملی کنگره شهدای استان قم
کانال کنگره شهدا در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2154430515C2570438306
کانال کنگره در واتس اپ
https://chat.whatsapp.com/IqK9IiQKaNWDRoU7HpvygW