eitaa logo
روایت جمهور
170 دنبال‌کننده
54 عکس
10 ویدیو
9 فایل
#روایت_جمهور؛ ادای دین هنرمندان به شهیدان جمهور لینک کانال بله : ble.ir/join/A6M9hMj6ME
مشاهده در ایتا
دانلود
فقط باید کارگر باشی که قطع شدن صدای دستگاه‌ها آزارت دهد ! فقط باید کارگر باشی که صدای خفه شده سوت اعلام شیفت هر بار توی سرت بپیچد و تو از نبودش آه بکشی! فقط باید کارگر باشی که از گوش به گوش رسیدن دیرکرد پرداخت قبض آب و برق کارخانه، به درد بیایی که معلوم نیست چند ماه دیگر باید حقوقت عقب بیفتد! فقط باید کارگر باشی که نگاه سرزنش رهگذرانی که از تعطیلی شغلت خبر ندارند، به جان بخری! فقط باید کارگر باشی که بی‌توجه به انگشت اشاره و سکوت، هر بار رنجت را توی چشمت بریزی و آن را فریاد کنی؛ پای این ساختمان اداری و آن مرکز و آن دفتر رییس.! فقط باید کارگر باشی که دردت بیاید از بی‌کفایتی بعضی مدیران و بمانی پای اعتراضت و به جان بخری برچسبهایی که شاید خواهند زد و تاوانی که شاید در انتظارت باشد برای هیاهویی که نخواستی و عده‌ای اضافه کردند به بست‌نشینی‌ات؛ و تو بنشینی تا شاید پیدا کنی گوش شنوایی و دست گره‌گشایی. «هپکو» یکی از ‌ده‌ها کارخانه‌ای است که تو گوش شنوای کارگرانش شدی سید! و بازویت،.... گره گشای گره‌های چند ساله آن! شهید جمهور عزیز! برای همه خبرهایی که فقط توی دل خودمان خواندیم و شاد شدیم.......برای همه تیترها و گزارشها که منتظر دست به دست شدن بودند و ما ناآگاهانه در جا نگاهشان داشتیم....و برای سکوت قلمهایمان ما را ببخش! @revayatejomhour
ساعت سه و نیم به هوای دیدن برنامه کودک پوریای ولی می زند شبکه ی قرآن، تصویر را که می بیند می فهمد امروز به جای فیلم پهلوانان این برنامه را گذاشته است. توپش را زیر بغل می زند و حین رفتن می گوید: مامان کاش این برنامه زنده بود. 😭 @revayatejomhour
می شود حتی تکنوکرات باشی اما شوی مدیر اجرایی بوروکرات باشی و دونده برای گره گشایی و اما آنجا که صعب‌العبور هست پایان یافت روزگارت شهید یا درگذشت شهادت گونه اما حماسی بود یک مدیر در این روزگار که دیدمان از مدیران همان که ساعت سه کارت میزند و ظرف غذا زیر دست می رود خانه اما او را در میان دوندگی هایش از دست دادیم.... ندیده بودمت روزهایی در ستادی منتسب به ستاد نخبگان رییسی کمی فعالیت کردم اندک جوهری بر انگشت سبابه برای انتخاب شدنت بر تعرفه زده بودم و جایی هم می‌گفتند بیا کاری کنیم برا کشور هست، میرفتم چون بهرحال یکی هم بود که از پاستور داشت می دوید. ما هم در قطعات کوچکتر می دویدیم رفتی اما؛ به سلامت و دیگر @revayatejomhour
ما متولدین دهه شصت هستیم ، شاید سال ۶۰ نبودیم یا در گهواره بوده‌ایم ، همیشه خاطرات تلخ سال ۶۰ را شنیده‌ایم و غمش را درونمان حس کرده‌ایم.اما این روزها حال پدران و مادرانمان را به خوبی درک می‌کنیم ، وقتی عزادار رجایی و باهنر بودند و از بعضی زخم زبان می‌شنیدند و جگرشان می‌سوخت ولی غصه جگر سوخته امامشان را می‌خوردند و برای سلامتی‌اش صدقه می‌دادند. حال پدران و مادرانمان را درک می‌کنیم وقتی بهشتی شهید شد و همه وجدان درد گرفته بودند که قدرش را نمی‌دانستند و از شرمندگی بهشتی، اشک امانشان نمیداد. مادرم ، پدرم من اما اینبار طعم اضطرار را هم چشیدم ، اضطراری که همیشه در روضه‌های امام حسین شنیده بودم ، اضطرار دخترانی که عمو از دست داده بودند و امیدشان به پدر بود. در خیمه‌ها بی‌تاب بودند و مضطر، نمی‌دانستند پدرشان برمی‌گردد یا نه ، ماهم بعد حاج قاسم و یارانش ، طاقتمان کم شده ، ماهم عموی علمدارمان را از دست داده بودیم، ما هم یکشنبه مضطر شده بودیم ، اضطراری که تجربه‌اش را نداشتیم، امیدوارانه دعا میخواندیم و گریه می‌کردیم در حالیکه امیدمان را فرشته‌ها به سوی ملکوت برده بودند و دعاهای ما بدرقه راهش بود . هر چند راهی که رفت عزتی بود که خدا ، به پاس خدمت صادقانه و خالصانه به او و همراهانش عطا کرد . ما تازه فهمیدیم اضطرار یعنی چه ؟ تازه فهمیدیم ادعا می‌کنیم منتظر اماممان هستیم ، این چه انتظاری است که اضطرار ندارد ؟! این چه انتظاری است که قیام ندارد ؟ یا صاحب‌الزمان ، برایمان دعا کنید تا این داغ بر دل نشسته ، غلیان خونمان شود و مضطر شما شویم . @revayatejomhour
بسم الله الرحمن الرحیم پس از قریب ۵۰ روز، باورش سخت است که دوباره اینگونه ایام تلخ تکرار شد غم و داغی بر روی غم دیگر داغی که مجدد دلمان را آتش کشید دیدن عمامه مشکی ات روی تابوت، داغ دلمان را صد چندان کرد اللهم تقبل منا هذا القربان خدایا این قربانی ها را از ما بپذیر الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک خدایا به رضای تو راضی هستیم و تسلیم امر توییم رئیسی عزیز هم در راه تو فدا شد... خدایا شهادت میدهم امروز کسی را به خاک می‌سپاریم که رنگ و بوی زندگیش الهی بود کسی که در راه خدمت به خلق تو فداکارانه و ایثارگونه شب و روز نداشت،تعطیلی نداشت،خستگی نداشت،خواب و خوراک درستی نداشت،راه دور و نزدیک نمی‌شناخت،سیل و زلزله مانع اراده اش نبود،زخم زبان و تهمت ها اراده اش را نشکست... به پدرم گفته بود، خستگی را خسته خواهد کرد و این هم شد میگفت برای خدمت به مردم آمده... و این را هم با ایثار جانش نشان داد ای امام رضا(ع)، ای امام رئوف، ای پاره تن پیامبر، ای غریب طوس، ای قلب ایران... خادم شهیدت، ابراهیم سوخته در آتش، نواده صالحت، حالا به تو پناه آورده... آمده ای شاه پناهش بده... چشم زمین و آسمان گریان شده... خداحافظ ای مخاطب سخنان ناصواب، خداحافظ ای شنونده و صبر کننده بر تهمت ها، خداحافظ آقا سید خوش اخلاق و مهربون، خداحافظ مرد خستگی ناپذیر، خداحافظ ای ایستاده در صف اول جهاد، خداحافظ رئیس جمهور مقاومت، خداحافظ رفیق حاج قاسم، خداحافظ ای سید محرومان، خداحافظ یار رهبرم سلام ما را به همه انبیاء و اولیاء برسان، سلام ما را به شهدا برسان @revayatejomhour
*خداحافظ وزیر امور خارجه کودکان مظلوم غزه... دیپلمات مظلومان «به یاد شهید حسین » @revayatejomhour
بی سواد بودی آنقدر که نمی دانستی رئیس جمهور به روستاها نمی رود قبایش را با سیلی سیل ها گل آلود نمی کند دست به کلنگ نمی شود، رئیس جمهور قبای فاستونی اصل می پوشد ادکلن شب های پاریس می زند و هرزگاهی برای دیدن دستاوردهای دولتش به لواسان سری! بی سوادی تو شبیه محمد(ص) بود وقتی به جزیره یاد می داد،غرق نشدن را وقتی در اعماق شعب حرفی از تحریم نمی زد به تنفس فکر می کردی چیزی که هیچ کسی نمی تواند جلویش را بگیرد و ادامه پیدا کند فتح می کند مکه را بیت المقدس را زمین را... ابراهیم بودی مدام می شکستی بت ها را از بت های خرد شده سد می ساختی گاهی روی رودها گاهی جلوی بیت المال و عاقبت یکی از همین سدها به صد رسانید تو را پرواز کردی از آتشی که اینبار ارسباران شده بود و کسی نمی داند در لحظه های آخر صعود چه کسی را صدا می زدی از طرز رفتنت پیداست بیشتر به نقاره خانه فکر می کردی به صحن ها رواق ها که حالا بی تو غبار گرفته اند برخیز خادم جمهور برخیز که می خواهم سوادم را از دبستان تو آغاز کنم با همان سادگی ات با همان حرف های نیمه تمام برخیز... @revayatejomhour
چطوری تشکر کنم؟ (2).mp3
3.69M
چطوری تشکر کنم؟ هنوز یکماه از قرارگیری در پست ریاست جمهوری خودش و تسلط وزیرش بر امور خارجه نگذشته بود که دغدغه‌ی اول سفر خارجی مردم را حل کردند. وسط بهبه‌ی کرونا که هزارتایی بلکم بیشتر از کشورهای مختلف جان می گرفت. راه بسته شده‌ی کرببلا را برای ما جامانده ها باز کردند. @revayetejomhour
راننده تاکسی .mp3
2.64M
راننده تاکسی سوار تاکسی در راه منزل بودم و ذهنم پر بود از احتمالات که چه می‌شود زنده می‌مانند یا شهید می‌شوند. در همین فکرها بودم که راننده تاکسی شروع کرد: ما که به این بنده خدا رای ندادیم ولی تازه داشتیم امیدوار می‌شدیم، اوضاع داشت بهتر می‌شد، ای بابا آدم خوبی بود، بین مردم بود، ولی عمرش کوتاه بود، من خودم مَسکن اسم نوشتم قراره امسال تحویل بگیرم، اگه زنده نمونه... . @revayatejomhour
رقیبان .mp3
4.87M
رقیبان توی تب کرونا داشتم می سوختم اما مگر می شد از مناظره چشم پوشید،یکی از این چند نفر قرار بود بشود رئیس جمهور آینده مملکت.شاعر راست گفته که «تا مرد سخن نگفته باشد ،عیب و هنرش نهفته باشد».پهن شدم جلوی تلویزیون.به جز دونفر که یکیشان دکتر رئیسی بود و سواد حوزوی داشت انگار بقیه تا حالا اصلا اسم فن مناظره به گوششان نخورده بود. @revayatejomhour