اربعین
چهل روز از عاشورا و آن وداع سخت و جانکاه می گذرد و در عجبم چگونه هنوز اجل با جانم کنار آمده است!
بعد آن همه تلخی ، من هنوز زنده ام به پرتو نگاه شیرین آخرت
اقیانوس وجودم از طنین نجوای آن روزت همچنان مواج است ..
به اعجاز واژه «خواهر» ی که تو بر زبان راندی ، یاس و ناامیدی از من رانده شد
گرمی دستانت اما ، شد «آتش طور» در سردترین شبهای شام !!
کربلا
داغ های مکرر
اسیری
فراق
فتنه
طعنه
و اینک دوباره کربلا
خود رنجورم را از ناقه به زمینش می اندازم
گام خسته م را بر خاک تفتیده ش می کشانم
قلب محزونم را به همان خدای «ما رایت الا جمیلا» می سپارم
چشمان بی رمقم را به بالاترین رقم ، اجیر می کنم برای یافتن تو
انگار چهل روز نه !! که چهل سال است این فراق، گریبانم را گرفته و آنچه علاج این درد است فقط وصال توست...
و اینک وصال دیگر نه آن وجود و کلام ولایی توست، بلکه یک مزارست که زین پس تمام دنیای خواهرت خواهد شد !
کجایی برادر زینب ؟
کیست که در این بیابان بی صفت ، خواهرت را جرئه ای از کوثر وصل بنوشاند ؟
__________
زینب جان !
زینب حسین (ع) !
این صدا را قبل از آنکه دشنه جهل بر حلقومت فرود آید شنیده بودم
مثل همیشه ت ، مهربان مرا به خود میخوانی
آمدم !
سرم را فراز می کنم
قامت راست می کنم
آری در محضر تو باید چونان پیامبری پیروز از رسالت حاضر شوم
پیامبری که به توصیه ولی ش، در چهل منزل بلا ، معجزه ش ازل تا ابد تاریخ را مبهوت کرده است ..
دستم را جای دستی می گذارم که تو چهل روز پیش بر سینه م نشاندی و صبر انبیا و اولیای الهی را به قلب خواهرت سرازیر کردی ...
السلام علی ولیالله و حبیبه...
#اربعین
شب اربعین ۱۴۰۴ ـ کاشان
✍️ طهورا کاشانی
🔰روایتگر:
@revayatgar_ir
🔰به #حوزه_هنری_کاشان بپیوندید:
🔸@honarkashan
💠 http://zil.ink/honar_kashan