39.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی نامه دانشمند شهید #دکتر_مصطفی_چمران
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
✍دست نوشته خود شهید
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
خدایا ابراهیم را گفتی که عزیز ترین فرزندش را قربانی کند، و او اسماعیل را مهیای قربانی کرد...
هنگامی که پدر کارد را به گلوی فرزندش نزدیک می کرد، ندا آمد دست نگه دار . ابراهیم آزمایش خود را داد، ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود که قربانی شود، زمان زیادی گذشت تا قربانی کاملی که عزیزترین فرزندان آدم بود، به درجه ارزش قربانی شدن رسید، و در همان راه خدا قربانی شد و او حسین بود. خدایا تو به من دستور دادی که در راه تو قربانی شوم، فوراً اجابت کردم و مشتاقانه به سوی قرارگاه عشق حرکت کردم... اما تو می خواستی که این قربانی هر چه باشکوه تر باشد، لذا دوستانم را و فرزندم را و عزیزترین کسانم را به قربانی پذیرفتی... و مرا در آتش اشتیاق منتظر گذاشتی.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
24.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ و #سخنرانی_مقام_معظم_رهبری
از #شهیدمصطفی_چمران
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
TSG= Tebyab Sound Gallerychamran-ha_Fmp3_115449.mp3
زمان:
حجم:
2.91M
#پیشنهاد_دانلود
بیانات #مقام_معظم_رهبری درباره #دانشمند_شهید_دکتر_مصطفی_چمران:
امید و توقع ما این است که فرآورده دانشگاه جمهوری اسلامی ، چمران ها باشد ...
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
39.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی نامه دانشمند شهید #دکتر_مصطفی_چمران
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
✍دست نوشته خود شهید
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
خدایا ابراهیم را گفتی که عزیز ترین فرزندش را قربانی کند، و او اسماعیل را مهیای قربانی کرد...
هنگامی که پدر کارد را به گلوی فرزندش نزدیک می کرد، ندا آمد دست نگه دار . ابراهیم آزمایش خود را داد، ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود که قربانی شود، زمان زیادی گذشت تا قربانی کاملی که عزیزترین فرزندان آدم بود، به درجه ارزش قربانی شدن رسید، و در همان راه خدا قربانی شد و او حسین بود. خدایا تو به من دستور دادی که در راه تو قربانی شوم، فوراً اجابت کردم و مشتاقانه به سوی قرارگاه عشق حرکت کردم... اما تو می خواستی که این قربانی هر چه باشکوه تر باشد، لذا دوستانم را و فرزندم را و عزیزترین کسانم را به قربانی پذیرفتی... و مرا در آتش اشتیاق منتظر گذاشتی.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
✅انقلابی گری
گروهی ادعای انقلاب گری دارند، دیگران را غیر منطقی، لیبرال، بورژوا، نوکر آمریکا قلمداد می کنند... .
من با اتهامات آنها کاری ندارم، گیرم که درست باشد، ولی اعتراض من به ادعاهای آنها درباره ی خودشان است، ادعا می کنند که متقی و مومن هستند، من در همینجا اعتراض دارم، چه نمونه های زیادی را می توانم نشان دهم که هیچ بویی از ایمان و تقوی از آن برنمی آید، ادعای انقلابی گری دارند، فکر می کنند از انقلاب ایران طرفداری می کنند و پیروزی انقلاب اسلامی وابسته به وجود آنهاست، در حالی که به سهولت می توان دید ایشان بیش از هر دشمنی لطمه به انقلاب زده اند، انقلاب ایران را به لب پرتگاه سقوط کشانده اند، همه مردم را از انقلاب زده کرده اند، هرج و مرج و آشوب و بی نظمی در نظر آنان انقلاب معنی می دهد و تصور می کنند با بی برنامگی و شعارهای تند و احساسات کور و غیر منطقی می توانند انقلاب را به پیروزی برسانند.
📚حماسه عشق و عرفان،ص۸۵
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
💠 دلم برای چمران تنگ شده است ❗️
🔹یک روز حاج احمد آقا از دفتر امام به ستاد جنگهای نامنظم در اهواز تلفن کردند و گفتند که امام میفرمایند: «دلم برای دکتر چمران تنگ شده است، بگویید به تهران بیاید.»
🔺دکتر که در آن روزها در منطقه سوسنگرد از ناحیه پا مجروح شده بود، پس از شنیدن این پیام راهی تهران شد و به محضر امام شرفیاب گردید. در معیت ایشان نقشهها و کالکهای منطقه عملیاتی را به خدمت امام بردیم. دکتر از ناحیه پا ناراحتی داشت و نمیتوانست پایش را جمع کند و دو زانو بنشیند اما به احترام امام که به او عشق میورزید در مقابل ایشان دو زانو نشست و در حالی که فشار زیادی را متحمل میشد شروع به توضیح و توجیه نقشهها کرد.
🔹امام با فراست خاصی که داشتند متوجه ناراحتی دکتر شده و فرمودند: «آقای دکتر پایتان را دراز کنید و راحت باشید.» دکتر عرض کرد راحت هستم. امام فرمودند: «میگویم پایتان را دراز کنید.» دکتر به احترام امام نپذیرفتند و عرض کردند دردی احساس نمیکنند. دو مرتبه امام با لحن خاصی فرمودند: «میگویم پایتان را دراز کنید و راحت بنشینید» که لاجرم او هم پذیرفت.
🔺پس از اینکه دیدار به اتمام رسید، امام که آماده رفتن به حسینیه جماران برای دیدار با مردم بودند فرزند خود حاج احمد آقا را که وسط حیاط منزل ایستاده بود صدا کردند و به او فرمودند: «احمد، احمد!» ولی حاج احمد آقا در داخل حیاط بود و صدای امام را نمیشنید. بنده او را از داخل ایوان صدا کردم و گفتم که امام شما را صدا می زنند حاج احمد آقا خدمت امام که رسیدند. آقا به او فرمودند: «این میزها را که گذاشتهاید، آقای چمران با پای زخمی که نمیتواند از روی آنها رد شود. اینها را بردارید و راه را باز کنید.
📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد۲، صفحه۲۰۳.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani