eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
3.3هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
472 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin وابسته به موسسه روایت سیره شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
به گزارش روابط عمومی موسسه روایت سیره شهدا: استقبال و تشییع مبلغان و خادمان موکب امام رضا از پیکر امیرعلی شورگشتی صبح امروز شنبه پنجم آبان پیکر زائر نوجوان شهید پیاده روی اربعین ، فرزند حجت الاسلام شورگشتی به کشور بازگشت. پس از ورود پیکر این عزیز ب کشور، مبلغان محور مهران، خادمان موکب و صحن امام رضا مستقر در میدان اربعین و زوار از آن استقبال کرده و در مسیر زوار تشییع کردند
🔻شهید : "شما هیچ لازم نیست اگر کاری رو برای خدا می کنید اون کارو بیاید بگید... یعنی اگر ما یه جایی رفتیم که ماموریت لشکر نبود و دیدیم که باید بجنگیم و برای رضای خدا رفتیم و جنگیدیم... اینو نیایم بگیم... خدا که دیده ما کردیم... چه دلیلی داره بیایم بگیم... اگر کار برای خداست پس گفتن برای چه؟" 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
🔹۸ آبان،شهادت شهید حسین فهمیده و روز بسیج دانش آموزی محمد حسین فهمیده، فرزند محمد تقی در سال ۱۳۴۶ در خانواده‌ای مذهبی در محله پامنار شهر قم چشم به جهان گشود. این دانش آموز ، با ایمان و بینش عمیق و استوار خود در جنگ با دشمن پیش قدم و با نیل به شهادت، درس شجاعت، فداکاری و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزب الله آموخت. ✔️امام بزرگوارمان از این نوجوان ۱۳ ساله به عنوان رهبر یاد فرموده و بدین گونه نام و یاد او، منشا حماسه‌های بزرگ شد و تحول عظیمی در شیوه‌های دفاع مقدس و نبرد رزمندگان شد. حسین در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود به طرف تانک ها حرکت می کند. تیری به پای او می‌خورد و از ناحیه پا مجروح می‌شود. اما زخم گلوله نمی تواند از اراده محکم و عزم پولادین او جلوگیری نماید. بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی می‌کند واز لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می آمد، خود را به تانک پیشرو می رساند وآن را منفجر می‌کند و خود نیز به درجه رفیع شهادت نائل می گردد. 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
قطعه ۲۴ یک‌بار که محمدحسین کوچک‌تر بود، برای کاری هرچه صدایش زدم، پاسخی نداد! بعد از مدتی از آشپزخانه بیرون آمد. گفتم: «کجا بودی؟ چرا جواب ندادی؟» به شوخی گفت: «سر قبرم بودم!» گفتم: «یعنی چه؟ مگر می‌شود قبرت در آشپزخانه باشد؟» گفت: «نه مامان! قبر من در بهشت‌زهرا قطعه ۲۴ است.» گفتم: «محمدحسین! تو هنوز بچه‌ای، زمان شهادتت نیست که قبرت را مشخص می‌کنی!» گفت: «نه مادر! این‌طور می‌شود». منبع: فارس راوی: مادر شهید شهید محمدحسین فهمیده 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
خاطره از شهید مصطفی ردانی پور تارهای صوتیش قطع شده بود. صدایش در نمی آمد. مصطفی ول کن نبود، پایش را کرده بود توی یک کفش که باید بری اذان بگی! وقت اذان، به جای اینکه صدای اذان بیاید، یکی داشت یک نفس توی میکروفن « ها» می کرد. بعضی وقت ها نفسش بند می آمد. یک کمی یواش تر نفس می گرفت، دوباره « ها – ها – ها. » نمی توانست بخوابد. پلک هایش روی هم نمیرفت. با خودش کلنجار می رفت که از ته حلقش چند صدا بیرون آمد« ها- ها – ها » کم کم صدا ها قوی شد؛ اعراب گرفت، کامل شد. یک کلمه، دو کلمه. . . یک جمله... یک جمله ی کامل ازدهانش بیرون آمد. باورش نمی شد. نمی دانست چه کار کند. « می خوای برات شعر بخونم؟» مصطفی از زیر پتو پرید بیرون. زبانش بند آمده بود « مگه می شه؟ تو داری با من حرف می زنی! » بیت دوم شعر را که خواند، مصطفی گفت « دعای توسل هم می تونی بخونی؟» بچه ها بیدار شدند. دورش حلقه زدند. توی تایکی شب، چشم هایشان به لب های گودرز بود که بالا و پایین می رفت. هیچ کس دعا نمی خواند، فقط نگاه می کردند. یه اسم حضرت زهرا که رسید صدای مصطفی بالا رفت. روضه می خواند. روضه ی حضرت زهرا. ده بار حضرت را قسم داد. ده بار هم حضرت مهدی را قسم داد. گریه می کرد. شعر می خواند. خوش حال بود. اسمش گودرز بود، از آن به بعد مهدی صدایش می کردند. یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 61 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
وعده ی شهادت بسیجی پس از این که به بچه‌ها خبر رسید دکتر «رحیمی» شهید شده است همه ی بچه‌ها دعای توسل را به یاد او خواندند. دعا را «محمدعلی» می‌خواند. وقتی به نام مقدس امام حسین-علیه السلام- رسید، دعا را قطع کرد و خطاب به بچه‌ها گفت: «برادرها: اگر مرا ندیدید حلالم کنید من از همه ی شما حلالیت می‌طلبم. پس از اتمام دعا نزد او رفتم گفتم: «چرا وقت دعا از همه حلالیت طلبیدی؟» گفت: «وقتی به جبهه آمدم، امام زمان- عجل الله فرجه- را در خواب دیدم، ایشان به من فرمودند: «به زودی عملیاتی شروع می‌شود و تو نیز در این عملیات شرکت می‌کنی، و شهید خواهی شد» همین گونه شد، او در همان عملیات(مسلم بن عقیل) به شهادت رسید. با این که قبل از عملیات به علت درد آپاندیسیت بشدت بیمار بود و حتی فرماندهان می‌خواستند از حضور او درعملیات جلوگیری کنند، ولی او می‌گفت: «چرا شما می‌خواهید از شهادت من جلوگیری کنید؟» «سایت تبیان به نقل از کتاب برگ‌هایی از بهشت راوی : یکی از همرزمان نوجوان بسیجی شهید «محمدعلی نکونام آزاد» 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
"وقتی عباس بابایی از دیوار مدرسه بالا میرفت" همه نزدیکان عباس را می شناختم. فامیل خودم هم بودند، اما او آن زمان با سن کمش کارهایی می کرد که از آدم بزرگ های فامیل هم ندیده بودم.صبح هایی زودتر می رفته از دیوار مدرسه می پریده پایین حیاط مدرسه را جارو می کرده تا مدیر مدرسه بهانه ای برای اخراج سرایدار که کمردرد داشته، نداشته باشد. (شهید بابایی به روایت همسر شهید) 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
می رویم تا راه کربلا را باز کنیم اگر نبودند
بدون شرح .... شهدا 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
صدام حسين براي تحقير کردن خلبانان ايرانی در یک مصاحبه تلوزیونی به خبرنگار خارجی گفت: به هر جوجه کلاغ ايرانی که بتواند به 50 مايلی نيروگاه بصره نزديک شود حقوق يک سال خود را جايزه خواهم داد. تنها دو ساعت و نیم بعد پس از اين مصاحبه صدام، عباس دوران و حيدريان و عليرضا ياسينی نيروگاه بصره را بمباران کردند.... غروب همان روز خبرنگار رادیو بی بی سی اعلام کرد: - من امروز با آقای صدام حسین رئیس جمهور عراق، مصاحبه داشتم و ایشان با اطمینان خاطر از دفاع قدرتمند هوایی خود در راه محافظت از نیروگاه ها، تاسیسات و دیگر منابع اقتصادی عراق در برابر حملات و تهاجم خلبانان ایرانی سخن می گفت. ولی من هنوز مصاحبه او را تنظیم نکرده بودم که نیروی هوایی ایران نیروگاه بصره را منهدم کرد. خبرنگار با لبخندی تمسخر آمیز گفت: - البته هنوز فرصتی پیش نیامده که من از صدام حسین سوال کنم چگونه جایزه خلبانان ایرانی را تحویل خواهند داد... 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani