eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
443 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin 📞 روابط عمومی: 09912707988 وابسته به موسسه روایت
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا مصطفی روز قبل از شهادت روزه بود افطار کرد و رفت ماموریت قبلا وصیت هم کرده بود گفت: من شهید میشوم همیشه به رفقایش میگفت: من شهید میشوم،شما قطع نخاع میگفت: من شهید شدم، اگر امکانش هست من را کنار سید مجتبی علمدار دفن کنند. امسال شب شهادت حضرت زهرا خانه اش روضه بود آن شب به همه رفقا پیام داد : "التماس دعای شهادت" گفت: آقا حوائج سالش رو فاطمیه طلب میکند منم امشب شهادت خواستم به شدت به شهید حسن عشوری از بچه های همکاری که چند سال قبل تو سیستان شهید شد علاقه مند بود تموم فکر و ذکرش شده بود شهید حسن عشوری چند شب قبل گفته بود: چند شب قبل شهید عشوری رو توی خواب دیدم بهم انگشتر داد! سال ۹۸ به نیابت از شهید عشوری اومده بود پیاده روی اربعین همش تو راه اربعین به دوستانش میگفت: اربعین بعدی من شهید میام پیش سیدالشهدا شما با ویلچر میاید آقا مصطفی در به در شهادت بود آقا مصطفی برای شهدای غواص خودشو داشت می کشت آخرشم موند توی آب‌... سیل اومده بود عید نوروز آمده بود مرخصی رفقا اون روزها درگیر پاک کردن گل و لای خونه مردم تو پنبه چوله و آبمال و .... بودند صبح اول صبح میومد حسینیه عاشقان محل تجمع بچه هیئتی ها میگفتند: مصطفی تو خودت از منطقه اومدی بعد این همه مدت برو سراغ خانواده میگفت خانواده ی من جاشون خوبه زن و بچه و وسایل مردم توی آبه... بعد از شهادتش رفقای کمیته امداد تازه متوجه هویت او میشوند، چون مصطفی خیلی گمنام و بی ادعا سرپرستی ۵ بچه یتیم را بعهده داشت و حالا آن ۵ کودک باز یتیم شدند. @ravianerohani