۲۵ خردادماه ، #سالروز_شهادت #اولین_شهید_فتنه_88 #شهید_حسین_غلام_کبیری گرامی باد .
تـاریخ شـهادت :۱۳۸۸/۰۳/۲۵
کـشور شـهادت :ایران
مـحل شـهادت :تهران
عـملیـات :فتنه ۱۳۸۸
نـحوه شـهادت :حمله خودروی آشوبگران
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#شهید_حسین_غلام_کبیری کسی که لقب اولین شهید فتنه را با خود دارد متولد سال ۱۳۷۰ در شهر ری تهران و از بسیجیان فعال با کد بسیجی ۳۵۵۰۱۱۵۹ میباشد ، حسین غلام کبیری مانند دیگر شهدا و کشته شدگان فتنه۸۸ گمنام نیست و در محیط های سایبری و فضای مجازی نام او بیشتر از دیگر شهدا و کشته شدگان فتنه۸۸ به چشم میخورد .
از حسین غلام کبیری با عنوان فردی بااخلاق و باایمان مطرح می شود و این را همسایگان و دوستان حسین نیز تایید می کنند که در مستند “خیابان شهادت” به کارگردانی سید محسن اسلامزاده و محصول گروه مستند سازی دیده بان که به بررسی زندگی شهید حسین غلام کبیری می پردازد به وضوح دیده می شود.
پدر حسین غلام کبیری درباره ویژگی های او اینگونه میگوید : حسین خیلی مهربان بود ، خیلی بچهی ساده، با ایمان و خوبی بود. صبحها میرفت مدرسه تا ساعت چهار و ساعت چهار هم میرفت پایگاه تا ساعت ده و یازده شب؛ وقتی میآمد میگفتیم مگر تو درس و مشق نداری؟ میگفت خب مدرسه میروم پایگاه هم میروم، فرقی ندارد با هم. خلاصه حسین در این کارها خیلی فعال بود.
شوق به شهادت در حسین غلام کبیری موج می زد و پدر شهید غلام کبیری این گونه از شوق حسین برای شهادت میگفت که : او علاقه زیادی به فیلم های دفاع مقدس داشت و هرگاه این فیلم ها پخش می شد او می نشت و آنها را تماشا می کرد حسین می گفت که من در اولین جنگ شهید می شوم…. حسین همیشه یک روز قبل از شهادت هر یک از امامان پیراهن مشکی می پوشید و گاهی از اوقات در خیابان راه می رفت و “حسین حسین” می گفت و بر سینه می زد و وقتی ما به او هشدار می دادیم که زشت است و مردم فکر می کنند دیوانه ای او در پاسخ می گفت:من حسینم و عشقم نیز حسین است.
والدین شهید غلام کبیری
از مادر شهید غلام کبیری اینگونه نقل شده است که: حسین مال ائمه بود، بیمهی ائمه بود. حسین در کودکی یک مریضیای گرفت، چهل روزش بود که دکترها جوابش کردند، یعنی تمام بیمارستان گفتند «این نمیمونه»، ما برداشتیم در ملحفه پیچیدیماش، آوردیم بیمهی امام زمانش کردیم، مریضیاش خوب شد، اصلا روز به روز بهتر و خوشگلتر شد. دکترها گفته بودند ناراحتی دارد، اصلا نمیماند.
شهید حسین غلام کبیری در بیست و پنج خرداد ماه سال هشتاد و هشت و در حین ماموریت بسیج در اغتشاشات تهران در منطقه سعادت آباد به شهادت رسید . نحوه شهادت غلام کبیری توسط یک خودرو بی پلاک پراید صورت گرفت که او را مورد سو قصد قرار داد و شهید غلام کبیری به شدت مجروح شد و بعد از انتقال به بیمارستان به درجه رفیع شهادت نایل گشت. حسن غلام کبیری پدر بزرگوار حسین غلام کبیری لحظه شهادت او را اینگونه نقل می کند که: بیمارستان رفتیم وقتی به او رسیدیم، یک ساعت بعدش تمام کرد … پهلویش شکسته بود … دست من را گرفت فشار داد، بلند شد آنقدر گریه کرد، اکسیژن دهانش بود، سرم دستش بود، بلند شد نشست دست من را فشار داد، گریه کرد اشک میریخت مثل ابر بهار، نمیدانستم دیدم فقط پاهایش بسته است، نمیدانستم که پهلویش هم شکسته است. گفتند پاهایش شکسته، گفتم عیبی ندارد، یکی دو دقیقه کنارش ایستادم گریه کردم، آمدم بیرون بعد از یک ساعت گفتند که تمام کرد. حرفی به آن صورت برای من نزد، چون اکسیژن در دهانش بود حرفی نزد که بگوید چه اتفاقی افتاده است، کجا رفته، برای چه رفته؟ بسیجی بود دیگر، به او ماموریت داده بودند برود سعادتآباد، از اینجا رفت سعادتآباد، آنجا شهید شد.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#شهید_حسین_غلام_کبیرے🥀
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
اهلِ امر به معروف و نهی از منکر بود.
بهش میگفتم: بابا!
این از تو بزرگتره ؛ یه نگاه به هیکلش بنداز ، هوس کتک داری؟
این حرفها برایش معنایی نداشت و میگفت: کسی که امنیتِ نوامیسِ جامعه رو به خطر میاندازه، باید نهی از منکر بشه☝️
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری
@ravianerohani
۲۵ خردادماه ، #سالروز_شهادت #اولین_شهید_فتنه_88 #شهید_حسین_غلام_کبیری گرامی باد .
تـاریخ شـهادت :۱۳۸۸/۰۳/۲۵
کـشور شـهادت :ایران
مـحل شـهادت :تهران
عـملیـات :فتنه ۱۳۸۸
نـحوه شـهادت :حمله خودروی آشوبگران
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#شهید_حسین_غلام_کبیری کسی که لقب اولین شهید فتنه را با خود دارد متولد سال ۱۳۷۰ در شهر ری تهران و از بسیجیان فعال با کد بسیجی ۳۵۵۰۱۱۵۹ میباشد ، حسین غلام کبیری مانند دیگر شهدا و کشته شدگان فتنه۸۸ گمنام نیست و در محیط های سایبری و فضای مجازی نام او بیشتر از دیگر شهدا و کشته شدگان فتنه۸۸ به چشم میخورد .
از حسین غلام کبیری با عنوان فردی بااخلاق و باایمان مطرح می شود و این را همسایگان و دوستان حسین نیز تایید می کنند که در مستند “خیابان شهادت” به کارگردانی سید محسن اسلامزاده و محصول گروه مستند سازی دیده بان که به بررسی زندگی شهید حسین غلام کبیری می پردازد به وضوح دیده می شود.
پدر حسین غلام کبیری درباره ویژگی های او اینگونه میگوید : حسین خیلی مهربان بود ، خیلی بچهی ساده، با ایمان و خوبی بود. صبحها میرفت مدرسه تا ساعت چهار و ساعت چهار هم میرفت پایگاه تا ساعت ده و یازده شب؛ وقتی میآمد میگفتیم مگر تو درس و مشق نداری؟ میگفت خب مدرسه میروم پایگاه هم میروم، فرقی ندارد با هم. خلاصه حسین در این کارها خیلی فعال بود.
شوق به شهادت در حسین غلام کبیری موج می زد و پدر شهید غلام کبیری این گونه از شوق حسین برای شهادت میگفت که : او علاقه زیادی به فیلم های دفاع مقدس داشت و هرگاه این فیلم ها پخش می شد او می نشت و آنها را تماشا می کرد حسین می گفت که من در اولین جنگ شهید می شوم…. حسین همیشه یک روز قبل از شهادت هر یک از امامان پیراهن مشکی می پوشید و گاهی از اوقات در خیابان راه می رفت و “حسین حسین” می گفت و بر سینه می زد و وقتی ما به او هشدار می دادیم که زشت است و مردم فکر می کنند دیوانه ای او در پاسخ می گفت:من حسینم و عشقم نیز حسین است.
والدین شهید غلام کبیری
از مادر شهید غلام کبیری اینگونه نقل شده است که: حسین مال ائمه بود، بیمهی ائمه بود. حسین در کودکی یک مریضیای گرفت، چهل روزش بود که دکترها جوابش کردند، یعنی تمام بیمارستان گفتند «این نمیمونه»، ما برداشتیم در ملحفه پیچیدیماش، آوردیم بیمهی امام زمانش کردیم، مریضیاش خوب شد، اصلا روز به روز بهتر و خوشگلتر شد. دکترها گفته بودند ناراحتی دارد، اصلا نمیماند.
شهید حسین غلام کبیری در بیست و پنج خرداد ماه سال هشتاد و هشت و در حین ماموریت بسیج در اغتشاشات تهران در منطقه سعادت آباد به شهادت رسید . نحوه شهادت غلام کبیری توسط یک خودرو بی پلاک پراید صورت گرفت که او را مورد سو قصد قرار داد و شهید غلام کبیری به شدت مجروح شد و بعد از انتقال به بیمارستان به درجه رفیع شهادت نایل گشت. حسن غلام کبیری پدر بزرگوار حسین غلام کبیری لحظه شهادت او را اینگونه نقل می کند که: بیمارستان رفتیم وقتی به او رسیدیم، یک ساعت بعدش تمام کرد … پهلویش شکسته بود … دست من را گرفت فشار داد، بلند شد آنقدر گریه کرد، اکسیژن دهانش بود، سرم دستش بود، بلند شد نشست دست من را فشار داد، گریه کرد اشک میریخت مثل ابر بهار، نمیدانستم دیدم فقط پاهایش بسته است، نمیدانستم که پهلویش هم شکسته است. گفتند پاهایش شکسته، گفتم عیبی ندارد، یکی دو دقیقه کنارش ایستادم گریه کردم، آمدم بیرون بعد از یک ساعت گفتند که تمام کرد. حرفی به آن صورت برای من نزد، چون اکسیژن در دهانش بود حرفی نزد که بگوید چه اتفاقی افتاده است، کجا رفته، برای چه رفته؟ بسیجی بود دیگر، به او ماموریت داده بودند برود سعادتآباد، از اینجا رفت سعادتآباد، آنجا شهید شد.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#شهید_حسین_غلام_کبیرے🥀
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
اهلِ امر به معروف و نهی از منکر بود.
بهش میگفتم: بابا!
این از تو بزرگتره ؛ یه نگاه به هیکلش بنداز ، هوس کتک داری؟
این حرفها برایش معنایی نداشت و میگفت: کسی که امنیتِ نوامیسِ جامعه رو به خطر میاندازه، باید نهی از منکر بشه☝️
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری
@ravianerohani