8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
🎥 سخنرانی شهید حاج قاسم سلیمانی به مناسبت آغاز #دهه_فجر
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
13.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
🍃🔹خاطرهای از اولین روزهای بازگشت حضرت امام خمینی رحمهالله در سال ۱۳۵۷ به کشور از زبان رهبر معظم انقلاب
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
8.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
🌺 فیلم کمتر دیده شده از امام خمینی در پرواز ۱۲ بهمن ۵۷
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۲ بهمن #سالروز_شهادت #روحانی_شهید #حجةالاسلام_عبدالله_میثمی نماینده حضرت امام خمینی ، رضوان الله تعالی علیه، در قرارگاه فرماندهی خاتم الانبیاء ، صلی الله علیه و آله، در سال ۱۳۶۵ گرامی باد. 🥀
#شهدای_روحانی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
#حاج_عبدالله_میثمی
در 10 خرداد 1334 برابر با بیست و یکم رمضان، در اصفهان متولد شد. بزرگ ترها بر سر انتخاب اسم او به مشکل خوردند. پدربزرگش اسمش را انتخاب کرده بود، اما پدرش می گفت که حتما اسم بچه به الله ختم شود. خلاصه کار به استخاره کشید. پدربزرگ با نیت قرآن را باز کرد، این آیه آمد: «قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا.»
.... این شد ک اسم او را عبدالله انتخاب کردند.👼
زندان ساواک🗑⛓
وقتی در زندان ساواک با شکنجه نتوانستند چیزی از زبانش بیرون بکشند، با یک کمونیست هم سلولش کردند. آن کمونیست که متوجه شده بود عبدالله حساس است، تا آب یا غذا می آورند، اول خودش می خورد تا عبدالله نتواند بخورد. چون او کمونیست ها را نجس می دانست. وقتی نماز و قرآن می خواند، زندانی کمونیست مسخره اش می کرد.
شب جمعه بود. دل عبدالله بدجوری گرفته بود. شروع کرد به خواندن دعای کمیل تا رسید به این جمله از دعا که: «خدایا! اگر در قیامت بین من و دوستانت جدایی بیندازی و بین من و دشمنانت جمع کنی، چه خواهد شد؟»نتوانست خودش را نگه دارد، افتاد به سجده و های های گریه کرد.😭
سرش را که بلند کرد، دید هم سلولی کمونیستش، سرش را گذاشته کف سلول و او هم گریه می کرد.🌦
مشهد، با این که ماه صفر بود، مادرش با منزل شکوهنده تماس می گیرد و می گوید: «می خواهیم برای خواستگاری برسیم خدمتان.» او در جواب خانواده شکوهنده که: «صبر کنید ماه صفر تمام شود.» می گوید: «نه! ما را امام رضا علیه السلام حواله کرده، فقط برای خواستگاری می آییم.»🌞
در همین اثنا، برادر خانواده شکوهنده، یک روحانی دیگر را برای خواستگاری می آورد و حسابی هم از او تعریف می کند، حتی بیشتر از عبدالله میثمی، مریم شکوهنده مانده است که چه کند؛ اما خوابی که قبلا دیده بود، به دادش می رسد.🌳
مریم شکوهنده نقل می کند: قرار بود بروم دعای کمیل، اما از بدشانسی تب کردم و نتوانستم بروم. دلم شکست. تنهایی دعا را خواندم و خوابم برد. در عالم رویا خواب امام حسین علیه السلام را دیدم. وقتی بیدار شدم، نگران بودم. خیلی دوست داشتم تعبیر خواب را بدانم. پیش یک نفر که می شناختمش رفتم و خوابم را تعریف کردم. او پرسید: «ازدواج کرده ای؟» گفتم: «نه.» گفت: «بعد از این خواب، ممکن است دو نفر در یک فاصله کم بیایند برای خواستگاری، اما شما اولی را انتخاب کن. آدم خوبی ست، البته زندگی سختی پیش رو دارید، ولی ازدواج تان، ازدواج خوبی ست و قبول کن.»🌸
بدین ترتیب، عبدالله میثمی و مریم شکوهنده در دی ماه 1361، با مهریه و 14 سکه، به نیت چهارده معصوم، به علاوه مهریه حضرت زهرا علیه السلام به عقد هم درآمدند و ازدواج کردند.💍
روز تشییع، مسجد امام اصفهان از جمعیت پر شده بود. از یکی از روحانیون، که از دوستان شهید میثمی بود، درخواست شد کمی سخنرانی کند. آن برادر روحانی نقل کرد: مانده بودم چطور شروع کنم. تفالی به قرآن زدم. وقتی قرآن را باز کردم، این آیه آمد: «قال انی عبداله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا.»🌟
... و این آیه، دقیقا همان آیه ای بود که وقتی به دنیا آمد، پدربزرگش با تفال به قرآن، نام او را عبدالله گذاشته بود.✨
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🍃 بخشی از #وصیت_نامه #شهید_عبدالله_میثمی:
🌹«فقط نگاه كنيد به نایب امام زمانتان، تا فریب نخورید»
خدايا؛ بندگانت را مي بينم كه... در سنگرهاي خود وصيت نامه هاي شهيدوارانه مي نويسند. دلم مي سوزد كه چرا به زمين چسبيدم.
خدايا اگر من بيچاره در اين لحظه بميرم فردا در مقابل اين جواناني كه از لذت و عيش و نوش دنيا بريدند و رو به تو آوردند سرافكنده خواهم بود...
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطره_از_شهدا
✍در عالم رؤیا با یك نفر كه راهنما بود، به طرف تپه هاى شرق اردوگاه تیپ المهدى در دشت عباس حركت كردیم، تا اینكه به باغ و بوستان بسیار زیبایى رسیدیم. از دیدن مناظر زیبا شگفت زده شدم و از خواب بیدار گشتم.
💢بعد از بیدار شدن، به همان سو كه در خواب راهنمایى شده بودم، حركت كردم. با خود گفتم: شاید حكمتى در كار باشد. حدود 2 الى 3 كیلومتر از اردوگاه دور شدم، تا اینكه به پشت همان تپه هایی كه در خواب دیده بودم، رسیدم.
♻️در آنجا آثار سوختن به چشم میخورد. جلوتر رفتم و به سنگر بزرگى رسیدم كه پر از قرآن و كتاب دعا بود. بعضى از آنها آتش گرفته بود. از این بابت سخت دچار ناراحتى شدم. در عین حال چیز عجیبى مشاهده كردم: آتش فقط حاشیه كتابها را از بین برده بود و به كلمات شریفه آنها صدمه نرسیده بود. یكى از آن قرآنها را برداشتم به اردوگاه آوردم و به بچه ها نشان دادم. همه دچار تعجّب شدند. همراه بچه ها مجدداً به آن سنگر آمدیم. فهمیدیم كه بدون استثناء، فقط حاشیه قرآنها سوخته و به آیات الهى اصلاً صدمهاى نرسیده است.
🍀 در آنجا یك گونى كتاب دعا و قرآن بود. آن را به اردوگاه آوردیم و به دیگران نشان دادیم. همه از دیدن آن شگفت زده شدند. بعداً فهمیدیم كه منافقین به این كار اقدام كرده بودند.
#شهید_عبدالله_ميثمي
📚منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مریم برادران
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#وصیتنامه
#شهید_عبدالله_میثمی
ای پدر بزرگوار و مادر مهربانم و ای خواهران و برادران و ای همه کسانی که با شما در دنیا مانوس بودم از شما عاجزانه می خواهم که پیوسته از برایم طلب مغفرت کنید چرا که با رویی سیاه از دنیا می روم. شما نمی دانید خدا چقدر لطف کرده گناهان مرا از شما پوشانده. آنچه در دوران زندگیم بیش از همه چیز مرا رنج داد و باعث خون دل خوردن من شد، اخلاص نداشتنم بود و الان نمی دانم در مقابل خدای بزرگ چه عملی را همراه خود ببرم. دومین مسئله ای که مرا در زندگی عقب انداخت که موفق نشوم از فیض های بزرگتری بهره مندتر گردم، بی نظمی و بز صفتی من بود که جسته گریخته کار می کردم و به هر کشتزاری دهانی می زدم. این است که دستم از حسنات تهی است. و سومین چیزی که گوشت بدنم را آب کرد و در دنیا مرا سوزاند تا قیامت چه بر سرم آورند غیبت بخصوص غیبت علما بود..
امروز سعادتمند آن کسی است که سعادتمند دیگری را به شرکت در جنگ ترغیب نماید و هم او می فرمود: جنگ را پایانی خواهد بود. هم چنان که آغازی بود و انشاءالله پایان آن پیروزی اسلام بر کفر است. لکن آنچه برای ما مهم است این است که ما بدانیم قبل از این که پرونده جنگ بسته شود پرونده سعادت یا شقاوت ما بسته خواهد شد.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_کتاب_شهدایی
نام کتاب :
#عبدالله_میثمی ؛ #یادگاران۵
موضوع :
کتاب عبدالله میثمی، روایاتی از زندگی و رشادتهای این شهید بزرگ دفاع مقدس است.
این کتاب جلد پنجم از مجموعه یادگاران و نوشته مریم برادران است که در انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است.
انتشارات روایت فتح که در زمینه چاپ کتابهای دفاع مقدس، خاطرات شهدا و ادبیات پایداری فعالیتهای گستردهای دارد، از زیرمجموعههای بنیاد فرهنگی روایت فتح است.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۲ بهمنماه ، #سالروز_شهادت #مدافعان_حرم
#شهید_رضا_عادلی
#شهید_حسن_رزاقی
#شهید_علی_حسینی
#شهید_جاسم_حمید
#شهید_سعید_علیزاده
#شهید_مصطفی_خلیلی
#شهید_داوود_نری_میسا
#شهید_علیرضا_حاجیوند
#شهید_مهدی_کوچک_زاده
#شهید_فیروز_حمیدی_زاده
#شهید_حبیب_رحیمی_منش
#شهید_محمد_ابراهیم_توفیقیان
#شهید_محمود_مرادی_اسکندری
گرامی باد .🥀
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani