eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
443 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9 تیرماه مدافع حریم آل الله، سرهنگ پاسدار در سال 1393 هجری شمسی گرامی باد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🔸خلبان ممتاز 🔹شهید سرهنگ پاسدار خلبان «شجاعت علمداری مورجانی» در 2 تیر سال 1354 در روستای مورجان از توابع بخش میمند شهرستان فیروزآباد استان فارس متولد شد. 🔹او دوران طفولیت و کودکی خود را در همین روستا و در کنار خانواده ای مؤمن و مذهبی سپری کرد و سپس راهی دبستان شد. 🔹«شجاعت» علاوه بر موفقیت در تحصیل از همان اوایل کودکی در کارهای کشاورزی و دامداری به خانواده کمک می کرد. 🔹او پس از گذراندن تحصیلات مقطع ابتدایی به دلیل نبودن مدرسه راهنمایی در «مورجان» و روستاهای مجاور به مدرسه شبانه روزی فیروزآباد رفت و در آزمون ورودی آنجا با نمرات عالی پذیرفته شد و دوران متوسطه را در رشته علوم تجربی و در دبیرستان مقدسی فیروزآباد با موفقیت سپری و سپس در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کرد و پس از طی مراحل مصاحبه و معاینه پزشکی، در رشته ی خلبانی دانشگاه امام حسین(ع) اصفهان شروع به تحصیل کرد. 🔹«شجاعت علمداری» پس از اخذ مدرک لیسانس، لباس مقدس پاسداری را بر تن کرد و به عنوان پاسداری نمونه و ممتاز به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. سپس بعد از گذراندن چندین دوره تخصصی خلبانی، به عنوان خلبان بـالگرد در نیروی هوا نیروز سپاه پاسداران به خدمت مشغول شد. 🔹با ورود فناوری نوپای پهپاد به «هوا فضا» شهید «علمداری» به همراه چند تن از خلبانان برتر انتخاب شدند تا دوره های لازم را آموزش ببینند. 🔹«شجاعت» در سال 1382 ازدواج کرد که از ثمرات این ازدواج سه فرزند بود. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🔸شهادت در جوار بارگاه ملکوتی امام حسن عسکری(ع) 🔹سرانجام شهید والامقام «شجاعت علمداری» در 9 تیرماه 1393 و در نبرد با داعش و القاعده، به هنگام دفاع از حریم اهل بیت(ع) در سامرای عراق و در جوار بارگاه ملکوتی امام حسن عسکری(ع) بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید. 🔹پیکر مطهر این خلبان شهید روز 13 تیر در شیراز تشییع و روز 14 تیر با مشایعت امت خداجو در روستای «خانه خمیس» منطقه «سیاخ دارنگون» شیراز به خاک سپرده شد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🔸داشت دلداری ام می داد که صدای خمپاره ای شنیدم 🔻خاطره ای از زبان همسر شهید: 🔹قبل از عيد 93 وقتی فهميدم كه پاسپورت گرفته است به دلم الهام شد كه شهيد مي شود. حتی به يكی از همسايه ها هم گفتم كه اين بار ديگر «علمدار» من شهيد مي شود. گفت:«خدا نكند! چرا اين طوری می گویی؟» گفتم:«به دلم افتاده و ميدانم كه شهيد مي شود». 🔹وقتی كه مأموريتش را نيمه تمام رها كرد و به خانه برگشت ابتدا خوشحال شدم ولی وقتی فهميدم كه مي خواهد به جنگ برود به گريه افتادم و گفتم که به خاطر اين بچه ها نرو. او دلداری ام داد در حالی كه می دانستم در اعماق وجودش به همه بچه های ايران فكر مي كند. 🔹كار شهيد «علمداری» و همكارانش در عراق كنترل هواپيماهای بدون سرنشين در جوار بارگاه ملكوتی حرم امام حسن عسكر(ع) بود. 🔹شب آخر ابتدا با همكارانش به زيارت می روند و سپس حدود ساعت 11 شب به من زنگ می زند. صدايش را كه می شنيدم به گريه می افتادم. دست خودم نبود. داشت دلداری ام می داد كه صدای خمپاره ای شنيدم. از او پرسيدم:«این صدای چی بود»؟ گفت:«چيزي نيست... باور كن جايمان امنِ امن است». 🔹همان شب وقتی كه صحبتش با من تمام شد خمپاره ديگری می زنند و او به شدت مجروح و به بيمارستان منتقل می شود. سرانجام در ساعت 2 بامداد روح بی قرار او در جوار امام عزيزش آرام می گيرد و به لقاءاالله می پيوندد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
هروقت قرار بود مأموریت برود. اگر من راضی نبودم تمام تلاشش را می کرد یا مأموریت را نرود و یا به هر نحوی مرا راضی می کرد😊. اما این بار فرق داشت. مدام گریه می کردم تا منصرفش کنم، اما نه به گریه هایم توجه کرد تا سست شود و نه از رفتن منصرف شد.☝️ صبح با اشک و قرآن بدرقه اش کردم. دستی به صورتم کشید و خیسی اشکم را به سر و صورتش زد و گفت " بیا بیمه شدم. صحیح و سالم بر میگردم"💔 👈🏻ﺭاﻭﻱ :همسرﺷﻬﻴﺪ شهید مدافع حرم شجاعت علمداری🌹 🕊 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❂○° °○❂ با نام الله وصیت خود را شروع می‌کنم و نمی‌دانم که زنده می‌مانم یا شهید می‌شوم ولی اگر خدا خواست و شهید شدم که چه بهتر و اگر زنده ماندم هم خودش خوشحالی است. مادر عزیزم خودت می‌دانی که من داوطلبانه به جبهه حق علیه باطل رفتم چون یک تکلیف الهی است. و به قول امام هیچ فرضیه‌ای در اسلام بالاتر از حفظ اسلام نیست و بنابراین لازم است که انسان تا سر حد جان در این راه ایستادگی و مقاومت به خرج دهد.   مادرم حلالم کن زیرا در تمام مدت زندگی خودم همیشه موجب ناراحتی‌تان می‌شدم در شهادتم گریه نکن که من ناراحت می‌شوم. پدرم تو نیز باید حلالم کنی و دعا کنی که در راه اسلام و بقای قرآن از بین رفته باشم، برادرانم در زندگی هر کس باید راهی برود و بهترین راه، راه خدا و اسلام است. کوشا باشید، نمازهایتان را به وقت بخوانید. و امیدوارم شما هم به نحوی به صف خونین شهدا بپیوندید. در ضمن برادر من آن کسی است که راه مرا ادامه دهد. خواهرانم، شما زینب (س) زمان باشید و پیام آور شهیدان، و از اینکه برادرتان در راه اسلام فدا شده افتخار کنید. 🌷 ولادت : ۱۳۴۴/۶/۱۸ تهران شهادت : ۱۳۶۶/۴/۹ مهران   🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب : شرع و تقوا راهنمای ماست... صحبت‌های دلنشین مقام معظم رهبری درمورد 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
دهم تیرماه گرامیباد .⚘ نام : نسرین نام خانوادگی : افضل تاریخ تولد : 1338 تحصیلات : دیپلم یگان : سپاه – جهاد – بنیاد امور جنگ زدگان – آموزش و پرورش تاریخ شهادت : 1361/04/10 محل شهادت : مهاباد عملیات : حمله مسلحانه ضد انقلاب آرامگاه : شیراز شهیده افضل به برگزاری مجالس ذکر و دعا اهتمام داشت. پیوسته دعای حضرت امیر (علیه السلام) را بر لب زمزمه می کرد: « الهی قلبی محبوب و نفسی معیوب. » 🌹وی به خاطر نیاز شدید آموزش و پرورش به مربی، با عنوان مربی تربیتی در مهاباد مشغول به کار شد و همزمان معلمان نهضت سوادآموزی نیز تحت تعلیم او قرار گرفتند. این شهیده در آخرین شب فروزندگی‌اش، با وجود تب شدید و بیماری از همسرش خواست که او را به مجلس دعای توسل برساند؛ با وجود پافشاری همسرش برای استراحت، در مراسم دعا حضور یافت و به گفته دوستانش آن شب مثل همیشه او به شدت منقلب بود. مراسم دعا و نیایش به پایان رسید و در حالی که برای مراجعت به منزل سوار اتومبیل بود، مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و از آنجاکه همیشه آرزو داشت مانند شهید مطهری به شهادت برسد، پس از یک سال حضور در مهاباد، در شامگاه دهم تیر 61 در اوج خلوص و خدمت به اسلام به آرزوی دیرین خود ‌رسید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
ساعت ده شب بود. مراسم دعای توسل تمام شده بود. موقعی که می‌خواستند سوار ماشین شوند، صدای تک تیرهایی به گوش می‌رسید، نزدیک ماشین نسرین گفت: بچه‌ها شهادتینتون را بگید. دلم شور می‌زنه. فاطمه سوار ماشین شد و گفت: توی تب می‌سوزی، انگار توی کوره هستی. دلشوره ات هم به خاطر همینه. ما که تب نداریم شهادتین را نمی‌گیم، فقط تو بگو نسرین جان. خنده روی لبها یخ زد، همگی سوار ماشین شده بودند. نسرین کنار در نشسته بود و شهادتین را می‌گفت: که تیری شلیک شد. تیر درست به سرش اصابت کرد. همان جا که آرزو داشت و همان طور که استادش «مطهری» به شهادت رسیده بودند، شهید شد. و در همان مسجد اباذر که مجلس ساده عروسی اش را برگزار کرده بودند، مجلس ختم برگزار شد. نسرین شهید شده بود. 🌷 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
ولادت: ۱۳۳۸ - استان فارس رشد و نمو در خانواده ای مذهبی مجاهدت، مبارزه و حضور فعال در تظاهرات و فعالیتهای علیه رژیم منحط پهلوی حضور موثر در کمیته امداد، سپاه و جهاد سازندگی در خدمت به محرومان روستایی بعد از پیروزی انقلاب عزیمت به کردستان و مسئولیت تبلیغات و انتشارات سپاه مهاباد و همکاری با سایر ارگان ها مشغول به کار به عنوان مربی تربیتی در مهاباد به علت نیاز شدید آموزش و پرورش به مربی همزمان مسئولیت مربی نهضت سوادآموزی ازدواج در سال ۱۳۶۱ با یکی از پاسداران. 🔴 : ایشان با وجود تب بسیار شدیدی که داشته، از همسرش خواهش می کند که او را به مراسم دعای توسل ببرد. با وجود پافشاری همسرش برای استراحت، در مراسم دعا حضور می یابد و به گفته دوستانش، آن شب مثل همیشه او به شدت منقلب بود. بعد از پایان مراسم، در حال بازگشتن، در کمین گروهکهای ضدانقلاب افتاده و با اصابت گلوله به سر مبارکش، مظلومانه به شهادت می رسد. 🌸 ☘ 📃 فرازی از : "...همسرم بدان که من نسرین، کسی که تو را دوست دارد، را هم بسیار دوست می‌دارم، چون خدای خود را در آن زمان پیدا می‌کنم. از تو می‌خواهم اگر می‌خواهی فردی خداگونه باشی و درس دهنده، از امروز و از این ساعت سعی کنی تماس خود را با خدای خویش بیشتر کنی و همین طور معلّمی باشی جدّی..." 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
دهم تیرماه شهید مدافع حرم محمدابراهیم رشیدی گرامی باد . ⚘ نام پدر : غلامعلی تاریخ تولد :1365 محل تولد :اهل روستای صرم قم محل شهادت : طی عملیات مستشاری در مسیر جاده تدمر- دیرالزور سوریه توسط برخورد با تله انفجاری به شهادت رسید. تاریخ شهادت :1397/4/10 خصوصیات اخلاقی : واقعا به عشق رهبرش رفت. علاقه داشت. هم به امام خمینی (ره) هم به حضرت آقا خیلی علاقه داشت. ابراهیم فرد بسیار فوق‌العاده و استثنایی بود و در روابطش بسیار تک و خاص بود. شهید رشید پشتکار بالایی داشت و به امور مالی اصلاً اهمیت نمی‌داد. با ماشین شخصی کار‌های اداری انجام می‌داد. ناهار محل کارش را نمی‌خورد و می‌گفت بیت‌المال است. خیلی به بیت‌المال حساس و مقید بود و اهمیت می‌داد 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
📝 برشی از وصیت شهید 🌹 دوستان و همزمانم همیشه دقت داشته باشید هیچ وقت امام‌ زمانتان و نائبش را تنها نگذارید. ☝️و در هر نقطه و کاری مشغول هستید با دقت به آن بپردازید تا انقلاب به دست صاحب اصلی آن برسد توجه داشته باشید اگر هرکسی کار خود را جدی نگیرد و ساده انگارد به نظام اسلامی و انقلاب ضربه وارد کرده و این گناهی نابخشودنی است‼️ بخاطر میخی نعلی افتاد بخاطر نعلی، اسبی افتاد بخاطر اسبی، سواری افتاد بخاطر سواری، جنگی شکست خورد بخاطر شکستی، مملکتی شکست خورد... و همه اینها بخاطر کسی بود که میخ را محکم نکوبیده بود. دقت داشته باشیم خدایی نکرده روزی این متن گویای حال ما نباشد و اِن‌شاء الله همه رزمندگان اسلام در هر نقطه و مسئولیتی که هستند به نحو احسن کار خود را انجام می‌دهند. 🌹 و انقلاب و اسلام همیشه سربلند می شود و هست و پرچم انقلابمان توسط نائبش به صاحب اصلی آن میرسد. دوستان و خانواده عزیزم هیچوقت همسرم را تنها نگذارید و نگذارید تنها بماند.😔 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
ابراهیم رشید از شهدای مدافع حرمی است که با آمیختن اعتقادات قلبی‌اش در کنار وظایف انسانی و اسلامی و ایرانی خویش همچنین تغییر نوع نگاهش به حیات مادی حماسه‌ساز زندگی خویش شود او نیز همچون برادر شهیدش ابوالقاسم منیّت های درونی‌اش را سر برید تابندگی خالصانه‌ای را پیشکش باری‌تعالی کند.❤️ شخصیت خاص و بی نظیرش نسب به مردهای این دوره کاملاً مشهود بود👌؛ شخصیتی ستودنی که در شرایط سخت و با بروز مشکلات نه تنها جا نزده و از کوره درنمی رفت بلکه همچون کوهی محکم و استوار مأمن امن و قرار زندگی اش بود ✅مردی که باگذشت از تمام خواسته های دنیایی خود، همه رنج های دنیایی را نیز برای آرامش اطرافیانش به جان می خرید.💔 همسر شهید 🌹 🕊 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
هرساله نورافشانی جمکران را ما انجام می‌دهیم. ابراهیم در آن لحظه گفت که این آخرین سالی است که نورافشانی را انجام می‌دهم. او دو رکعت نماز خواند و از امام زمان(عج) خواست تا شهید شود که ایشان هم نامه شهادت‌شان را امضا کردند. به ابراهیم گفت این حرف را نگو چگونه تنها و بدون تو زندگی کنم که او گفت تو آن قدر قوی هستی که هیچ‌کس حریفت نخواهد شد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
به هنگام شهادت روی لباسی که او پوشیده بود، نام جانم فدای فاطمه حک شده بود. پیکر را که آوردند، پس از اتمام مداحی، رویش را بازکردند تا حاضران هم وداعی با شهید رشید داشته باشد و در این لحظه متوجه کبودی گوشه چشمش و پهلوهای زخمی‌اش شدیم. در تمام لحظات مراسم شهید ابراهیم رشید، روضه حضرت فاطمه زهرا(س) خوانده شد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
دهم تریماه گرامی باد . ⚘ ولادت : ۱۳۳۲ شهرری ، تهران شهادت : ۱۳۶۵/۴/۱۰ مهران ، عملیات کربلای ۱ 💠همیشه در جواب نصیحت ناصحین به او، وقتی می دیدند دیگر قوت از تنش بیرون رفته و به نشانه اعتراض از او می خواستند لا اقل قدری استراحت کند. می گفت به قول امام عزیز کار برای خدا خستگی ندارد. 💠همیشه تمام کارهایش خالصاً لوجه الله بود. برای خدمت به خلق خدا وبه دستور امام عزیز وارد جهاد شد. کار در جهاد سازندگی را عبادت می دانست نه شغل ، لذا بدون هیچ گونه توقع و چشم داشتی با دل و جان کار می کرد. 💠او دغدغه داشت . می گفت: باید کار کرد. حالا که میدان فراهم شده و خدا به ما توفیق خدمت داده باید از لحظه ها هم نگذشت. بارها شده بود که خودش مثل یک کارگر در عمران روستاها دامن همت را بالا می زد و پا به پای دیگران کار می کرد. در حالی که عضو شورای مرکزی جهاد ری بود و بالطبع در زمره مدیران و مسئولین بود. 💠اما در کار ، آن کسی که از همه سر و رویش خاکی تر بود و دستهایش از شدت بیل زدن تاول زده بود کسی نبود جز جهادگر شهید حاج مهدی عاصی تهرانی و این اخلاص و سخت کوشی موجبات عهده دار شدن کارهای بزرگ را فراهم می آورد. آرامش و وقار او در کارهای سخت مثال زدنی بود وقتی سختی کار به او رو می کرد وقتی همه از شدت خستگی توان از دست داده بودند تازه او موتورش به راه می افتاد با شوخی و مزاح با جمع، همه را سر کیف می آورد و به جمع طراوت خاصی می بخشید.. 📎فرماندهٔ مهندسی رزمی جهادسازندگی تهران 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
بازمزمه سـرود یارب رفتند چون تیرشهاب در دل شب رفتند تا زنــده شــود رسالت با نام شکوهمند رفتند جوانانی که قامتشان چون صنوبر بود در کفنی با استخوان و پلاک ، آمده اند ...... پیکر مطهر شهدای کربلای خانطومان بعداز گذشت ۴ سال از زمان شهادت شناسایی و به میهن برمی‌گردد 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani