در ایام فاطمیه سلام الله علیها احیانا در برخی جلسات ما حول این روایت هم صحبت کنیم 👇
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
إنّ الشَّيطانَ يُدِيرُ ابنَ آدَمَ في كُلِّ شَيْءٍ ، فإذا أعياهُ جَثَمَ لَهُ عِندَ المالِ فَأخَذَ بِرَقَبَتِهِ.
شيطان آدمى را گرد هر چيزى مى چرخاند و چون او را خسته و درمانده كرد ، نزديك ثروت كمين مى كند و گردنش را مى گيرد .
#منبر
کافی جلد ۲ ص ۲۴۰
#روایت
روایت داستانی
جابر بن يزيد جعفى مىگويد:هجده سال در
خدمت امام باقر عليه السّلام بودم.پس هنگامى كه خواستم از نزد ايشان خارج شوم با او وداع كردم و عرضه داشتم:مرحمتى نمائيد[سخنى به من بفرمائيد].امام فرمود:اى جابر!پس از هجده سال؟عرضه داشتم:بله.همانا شما دريايى هستيد كه پايان نمىپذيرد و به ژرفاى آن رسيده نمىشود.پس امام فرمود:به شيعيانم از جانب من سلام برسان و آنان را آگاه كن كه هيچ خويشاوندى ميان ما و خداوند نيست و جز با فرمانبردارى از خداوند به او نزديكى جسته نمىشود.
عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ اَلْجُعْفِيِّ ، قَالَ: خَدَمْتُ سَيِّدَنَا اَلْإِمَامَ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) ثَمَانِيَ عَشْرَةَ سَنَةً، فَلَمَّا أَرَدْتُ اَلْخُرُوجَ وَدَّعْتُهُ، وَ قُلْتُ: أَفِدْنِي. فَقَالَ: بَعْدَ ثَمَانِيَ عَشْرَةَ سَنَةً، يَا جَابِرُ ! قُلْتُ: نَعَمْ إِنَّكُمْ بَحْرٌ لاَ يُنْزَفُ وَ لاَ يُبْلَغُ قَعْرُهُ. فَقَالَ: يَا جَابِرُ ، بَلِّغْ شِيعَتِي عَنِّي اَلسَّلاَمَ، وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُ لاَ قَرَابَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اَللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ لاَ يُتَقَرَّبُ إِلَيْهِ إِلاَّ بِالطَّاعَةِ لَهُ.
#منبر
امالی طوسی.
دو دعای امام باقر علیه السلام
در حق جابر جعفی:
1⃣يا جابِرُ، لا أخرَجَكَ اللّه ُ مِنَ النَّقصِ و (لا) التَّقصيرِ.
اى جابر! خداوند تو را از كاستى و تقصير بيرون نَبَرد.
✍يعنى خداوند توفيقت دهد كه هميشه عبادتت را ناقص و خودت را در انجام طاعت و بندگى خدا مقصّر دانى ، يا خودت را ناقص و مقصّر دانى؛ زيرا با احساس نقص و كمبود، آدمى از تكبر بيرون مى آيد و با احساس تقصير از خودپسندى و غرور و تنبلى در عبادت، دست مى شويد.
----------
2⃣جَعَلَنَا اَللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ اَلَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ اَلسّٰاعَةِ مُشْفِقُونَ .
خداوند ما و شما را از كسانى قرار دهد كه در پنهان از پروردگار خود در هراسند و از قيامت بيمناكند.
#منبر
اولی در کافی.
دومی در امالی طوسی
کی دوست و پیرو ما میشوی؟!
امام باقر عليه السلام
به جابر جعفى فرمود :
و بدان كه تو دوست [و پيرو] ما نيستى مگر آن گاه كه اگر همه همشهريانت بر ضد تو همداستان شوند و بگويند: تو مرد بدى هستى، اين سخن تو را اندوهگين نسازد و اگر بگويند: تو مرد خوبى هستى، اين سخن شادمانت نگرداند. بلكه خودت را با قرآن بسنج، اگر پوينده راه آن بودى و به آنچه به بى اعتنايى بدان فراخوانده است بى اعتنا و به آنچه بدان ترغيب كرده است راغب بودى، پس پايدارى كن و خوش باش؛ زيرا كه آنچه درباره تو گفته شده به تو زيانى نرساند و اما اگر از قرآن جدا بودى، چرا بايد فريب نفست را بخورى.
واعلَمْ بأنّكَ لا تكونُ لنا وَلِيّا حتّى لَوِ اجتَمعَ علَيكَ أهلُ مِصرِكَ وقالوا : إنّكَ رجُلُ سَوءٍ لَم يَحزُنْكَ ذلكَ ، ولَو قالوا : إنّكَ رجُلٌ صالِحٌ لَم يَسُرَّكَ ذلكَ ، ولكنِ اعرِضْ نَفسَكَ على كِتابِ اللّه ِ ؛ فإن كنتَ سالِكا سَبيلَهُ ، زاهِدا في تَزهِيدِهِ ، راغِبا في تَرغيبِهِ، خائفا مِن تَخويفِهِ ، فاثبُتْ وأبشِرْ ، فإنّهُ لا يَضُرُّكَ ما قيلَ فيكَ ، وإن كنتَ مُبائنا للقُرآنِ فماذا الّذي يَغُرُّكَ مِن نَفسِك؟
#منبر
تحف العقول ص 284
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
عجب روایتی
روایت داستانی
به نقل از محمّد بن عجلان
: به تنگ دستی شدیدی گرفتار شدم و دوست غمخواری هم نداشتم. قرض سنگینی بالا آوردم و طلبکاری داشتم که مرتّب پولش را از من می طلبید. ناچار به سوی سرای حسن بن زید ـ که در آن وقت، امیر مدینه بود و میان ما آشنایی ای بود ـ، ره سپار شدم.
محمّد بن عبد اللّه بن علی بن الحسین (نوه امام زین العابدین(ع) ) که با هم آشنایی دیرینه ای داشتیم، از حال و روز من آگاه شد. در راه، مرا دید و دستم را گرفت و گفت: شنیده ام که در مضیقه هستی. برای رفع گرفتاری ات به چه کسی امید بسته ای؟
گفتم: به حسن بن زید.
گفت: در این صورت، حاجتت برآورده نمی شود و به خواسته ات نمی رسی. نزد کسی برو که قادر به این کار باشد و از هر بخشنده ای بخشنده تر است. برای رفع گرفتاری ات به او امید ببند؛ چرا که من از پسرعمویم امام صادق(ع) شنیدم که از پدرش، از جدّش، از پدرش حسین بن علی(ع) از پدرش علی بن ابی طالب(ع) از پیامبر(ص) روایت می کند که فرمود:
«خداوند، در یکی از وحی هایش به یکی از پیامبرانش فرمود:
به عزّت و جلالم سوگند، آرزوی هر آن کس را که به غیر من امید بندد، به یأس، مبدّل می سازم و در میان مردم، جامه خواری بر او می پوشانم و از گشایش و لطف خویش، دورش می گردانم. آیا بنده ام در سختی ها، یاری کسی غیر مرا آرزو می کند یا به کسی جز من، امیدوار می شود، در حالی که بی نیاز بخشنده، منم و کلید درهای بسته، در دست من است و درِ خانه ام به روی هر کس که مرا بخواند، باز است؟
آیا نمی داند هر مصیبتی او را از پا در آورَد، جز من، کسی نمی تواند آن مصیبت را از او برطرف سازد؟ پس چه شده است که می بینم آرزویش را از من، روی گردان ساخته، در حالی که من به واسطه بخشش و کرَم خویش، آنچه را که از من درخواست هم نکرده است، به او عطا کرده ام؟! حال از من روی گردانده و در مصیبتی که به او رسیده، از من درخواست نمی کند و دستِ خواهش به سوی غیر من دراز کرده است، در حالی که منم خدایی که پیش از درخواست، عطا می کنم. پس آیا اگر از من درخواست شود، اجابت نمی کنم؟ هرگز! آیا بخشش و کرَم، متعلّق به من نیست؟ آیا دنیا و آخرت، در دست من نیست؟ اگر اهل هفت آسمان و زمین، همگی از من بخواهند و من، درخواست یکایک آنها را برآورم، این به قدر بال پشه ای، از مُلک من نمی کاهد. چگونه مُلکی که من صاحب آنم، کاستی یابد؟ پس نگون بخت، کسی است که مرا نافرمانی کند و مرا در نظر نگیرد ».
گفتم: ای فرزند پیامبر خدا! این حدیث را برایم تکرار کن.
امام(ع) نیز سه بار، آن را بازگو کرد.
گفتم: نه، به خدا! از این پس، از هیچ کس، حاجتی نمی خواهم.
چندی نگذشت که مرا روزی و عطایی از نزد خداوند رسید.
أصابَتنی فاقَةٌ شَدیدَةٌ ولا صَدیقَ لِمَضیقٍ، ولَزِمَنی دَینٌ ثَقیلٌ وغَریمٌ یلَجُّ بِاقتِضائِهِ، فَتَوَجَّهتُ نَحوَ دارِ الحَسَنِ بنِ زَیدٍ ـ وهُوَ یومَئِذٍ أمیرُ المَدینَةِ ـ لِمَعرِفَةٍ کانَت بَینی وبَینَهُ.....
#منبر
امالی طوسی
با این حال اصلا قرآن نمی خوانید!!
پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ابنمسعود فرمود:
«برایم قرآن بخوان». ابنمسعود میگوید: «سورهی نساء را باز کردم و خواندم و وقتی به آیه:
فَلَمَّا بَلَغْتُ فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً[۴۱نساء]
رسیدم دیدم از دو چشم پیامبر (صلی الله علیه و آله) اشک میریزد. و به من فرمود: «کافی است».
و فرمود:
«قرآن را چنان بخوانید که در قلبتان با آن انس بگیرد و با پوست و گوشتتان در آمیزد که اگر قرآن خواندنتان با این اوصاف متفاوت است، اصلاً قرآن نمیخوانید».
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لِابْنِ مَسْعُودٍ اقْرَأْ عَلَیَّ قَالَ فَفَتَحْتُ سُورَهًَْ النِّسَاءِ فَلَمَّا بَلَغْتُ فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً رَأَیْتُ عَیْنَیْهِ تَذْرِفَانِ مِنَ الدَّمْعِ فَقَالَ لِی حَسْبُکَ الْآنَ وَ قَالَ (صلی الله علیه و آله) اقْرَءُوا الْقُرْآنَ مَا ائْتَلَفَتْ عَلَیْهِ قُلُوبُکُمْ وَ لَانَتْ عَلَیْهِ جُلُودُکُمْ فَإِذَا اخْتَلَفْتُمْ فَلَسْتُمْ تَقْرَءُونَهُ.
روایت داستانی
#منبر
#روایت
حضرت رضا علیه السلام فرمود:
همانا خداوند به سه چيز امر فرموده كه همراه با سه چيزند:
1⃣ به نماز و زكات امر كرده، پس هر كس نماز بخواند و زكات ندهد نماز او قبول نمىشود،
2⃣ به شكر خود و تشكر از پدر و مادر امر كرده، پس هر كس از پدر و مادرش تشكر نكند شكر خدا را هم به جا نياورده است،
3⃣و به تقواى الهى و صله رحم امر كرده، پس هر كس صله رحم نكند از خدا هم پروا ندارد.
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى أَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ يُزَكِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ أَمَرَ بِالشُّكْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَيْنِ فَمَنْ لَمْ يَشْكُرْ وَالِدَيْهِ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ وَ أَمَرَ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ فَمَنْ لَمْ يَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ يَتَّقِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.
هر سه مورد در قرآن آیه دارند...
خصال صدوق علیه الرحمه
#منبر
چگونه رسید؟!
در روایت است مردی از مادر اویس قرنی پرسید:
«این حالت بزرگ را که پیغمبر صلی الله علیه و آله ستایش فرموده و هیچ کس را چنین ستایش نکرده، پسرت از کجا آورده در صورتی که او پیغمبر را ندیده است.» گفت: «از عزلت و کناره گیری. و همچنین او همیشه فکر می کرد و عبرت می گرفت».
أَنَّ رَجُلاً سَأَلَ أُمَّ أُوَيْسٍ مِنْ أَيْنَ لاِبْنِكِ هَذِهِ اَلْحَالَةُ اَلْعَظِيمَةُ اَلَّتِي قَدْ مَدَحَهُ اَلنَّبِيُّ بِهَا مَدْحاً لَمْ يَمْدَحْ بِهِ أَحَداً مِنْ أَصْحَابِهِ هَذَا وَ لَمْ يَرَهُ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَتْ إِنَّهُ مِنْ حَيْثُ بَلَغَ اِعْتَزَلَنَا وَ كَانَ يَأْخُذُ فِي اَلْفِكْرِ وَ اَلاِعْتِبَارِ.
ارشاد القلوب ج ۱ ص۱۰۰
#منبر
استاد پناهیان
واقعیت این است که ما داریم امتحان می شویم و دنیا دارِ امتحان است ، آن وقت نه مفهوم امتحان را می شناسیم، نه از نحوۀ امتحان های الهی خبر داریم، نه راه موفقیت و پیروزی در این امتحان ها را بلد هستیم؛ طبیعتاً حس حضور در صحنۀ امتحان را هم نداریم.
امتحان چقدر فضای زندگی ما را پُر کرده؟ و ما چقدر بی حسّ نسبت به امتحان داریم زندگی می کنیم؟ دانستن اینکه خدا بالاخره انسان را امتحان می کند، کفایت نمی کند و دردی را هم دوا نخواهد کرد.
شما آیا از خدای خودتان پرسیده اید که: خدایا! آخر فصل چگونه از ما امتحان می گیری؟ به چه شیوه ای ما را مورد امتحان قرار می دهی؟ این سؤال خیلی مهمّی است.
می خواهیم آشنا بشویم که ببینیم خدا چگونه امتحان می گیرد. آثار نگاه کردن به امتحان چیست؟ ... شیوه های برخورد با هر کدام از امتحان های الهی چگونه است؟ ... فرق امتحانات الهی با امتحانات دنیایی چیست؟
زندگی کردن با خدا یعنی زبان امتحان خدا را درک کنی... * خدا چگونه از انسان امتحان می گیرد؟ پایه های اصلی امتحانات خدا چیست؟ ویژگی های امتحانات الهی چه جوری است؟ فلسفه امتحانات الهی چیست؟ علت پیچیدگی برخی از امتحان های الهی چیست؟
#منبر