#دلنوشته
کل نفس ذائقه الموت
«این جهان گذرنده دارخلود نیست وبر کاروان گاهیم و پس یکدیگرمیرویم. هیچکس را اینجا مقام نخواهد بود،چنان بایدزیست که پس ازمرگ دعای نیک کنند» (تاریخ بیهقی)
«باید انسان به چند روزه عمر
بگذارد ز خود نکو اثری »
(استاد آشفته)
امروز دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳ درب مدرسه را باز کردم مهمان ناخواندهای دیدم. فاختهای درپشت درب سالن منتظر نشسته و چشم بر هم گذاشته بود.شاید از راه دوری آمده،شاید سفرسختی داشته ،شایدپیغامی داردوبه این فکر میکندکه پیغامش راچگونه بگوید.
راستی ای فاخته زیباازخودت بگو و خبرت . امااوهمچنان آرام است.جلوتر رفتم تااگر خسته ورنجوراست،و او زیبا ی زیبا، آرام آرام وسردسردچنانکه برشاخهای گل نشسته،کنارگلدانی که گلش راخزان دزدیده،جان داده بودوپیغامش را نگفت که نگفت.حالادیگربچههای مدرسه آمده بودنددلشان سوخت.بچهها مهربانند. این قاصدصبحگاهی را درباغچه خزان دیده به خاک سپردند تاباردیگربا آمدن بهار،در وجود گلی هزار رنگ و خوشبومهمانشان شود.عجب لحظاتی،که حیف بود این احساسات پاک به تصویردرنیاید،وآمد.
ومن همچنان درگیرپیغام نگفته اش بودم.شاید همین شادمانه مردن پیغامش بود.تا اینکه پیغام فاخته ی قاصدباپیامکی دردناک واصل شد.
«سلام متاسفانه پدر عزیزمان راازدست دادیم.»
صاحب پیام،مهربان یادگارحاج محمد حسین صفیان بود،حالافهمیدم چرا فاخته قاصدتاب گفتن پیغامش رانداشته بود،آری حالادیگرحاج محمدحسین این انسان فهیم وشریف درمیان مانیست وداغ رفتنش را بر دل خانواده،دوستان و بهرهمندان ازکار خیرش درهنرستان دخترانه صفیان گذاشته، مگرانسان ازاین مهمانی چندروزه ی دنیا چه میخواهد؟جز نامی نیک وخاطری خوش آن هم بادرست زندگی کردن وثمره خیربودن؟
ای کاش همه مابه آنجا برسیم که رهگذران گلی ازجنس محبت وطلب آمرزش نصیب مزارمان کنند.آمین
مریم حکمتی
مدیرهنرستان صفیان
۲۸ آبان ماه ۱۴۰۳
👇
83.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دلنوشته دانش آموز خوب خانم فاطمه زهرا انصاری
#برای_امام_حسین_ع
کلاس سوم
دبستان شهید نامجو