#روز_اول
#روایت_اردو
#اردو_جهادی
بسم الله...
برنده شوک اول 😳
وسایلم جمع کرده بودم و آماده، ندای آشنایی گفت: قراربود برای ما آفیس نصب کنی🗣
داداش باید برم
من نمیدونم لازم دارم
چشم
یه صدای دیگه:
رنگ این فایلُ چطوری تو فتوشاپ تغییر بدم🤦♂
به زحمت فرار کردم و با ۲ تا از رفقا راه افتادیم به سمت محل اسکان اردو جهادی...
رسیدیم شهر #چهارباغ، از کوچهپسکوچهها که عبور کردیم رسیدیم به یک حسینیهٔ تازهساخت. وارد شدیم، چراغهارو که روشن کردیم، طبق سیرهای که همیشه دارم دنبال کولر و سردترین نقطهٔ محل اسکان گشتم...
بــلــــه...
برندهٔ شوک اول اینجا اعلام میشه...
هیچ کولری نیست😱😵💫😵🥵
⚠️ فقط چندتا پنکه سقفی با هیبت اختاپوس موجوده، همونهایی که وقتی بچه بودیم میترسیدیم بیوفته و سرمونُ قطع کنه.
وسایل گذاشتیم و حسینیهرو مرتب کردیم و حیاتش آب و جارو. راه افتادیم به سمت آرامستان و مزار #شهید_اصغر_الیاسی، گفته بودم شوک اول اما شوک اول واقعی اینجا بود.
برای شهید مزار نسبتا خوبی درست کرده بودن اما فقط همین...
چندتا حیوان 🦮 اطراف مزار بودن که هدایتشون کردیم بیرون.
🚧 اثری از رفت و آمدِ زیادِ آدمها نیست، فضای خالی برای نمایشگاه و کار فرهنگی و موکب زدن و خیلی چیزای دیگه هست اما اثری از هیچکدوم نیست.
شهید الیاسی اینجا تنها و غریبه...
شروع کردیم مزار و اطرافشُ شستن و آمادهسازی فضا برای مراسم افتتاحیهٔ اردوجهادی. بچههای جهادی اومدن و بعدشم مسئولین شهر #چهارباغ و افتتاحیه تموم شد.
اینجا #شوک دوم وارد شد، شوک که نه، ناراحتی.
❌ بعضی ازثبتنامیها نیومدن، البته اون تعدادی که برای انجام کار نیاز بود اومدن و همیشه هم میان، کارِ خدا رو زمین نمیمونه.
🚶اومدیم حسینیه، جلسه توجیهی و تقسیم کارگروهها و گفتوگو در مورد منطقه و...
فردا قراره کار با قدرت شروع بشه
ان شاءاللّه...
•┈┈••✾🖤✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/1994850655C49e3c10ea8
#روز_دوم
#روایت_اردو
#اردو_جهادی
#یادداشت_۲
دیگی که برای من نجوشه... 😳
تخم مرغ، گوجه، سیب زمینی، یارِ جدانشدنیِ هر خوابگاهنشین که با پیشرفت علم و سرعتگرفتنِ زندگی، الویه آماده هم به این پکیج جذاب اضافه شد.
دِلَم خیلی برای برنج شِفتههای اردوجهادی تنگ شده بود و مشتاقانه منتظر بودم، ساعت از ۹ شب گذشته بود که شوک دوم وارد شد 😱
#غذا هماهنگ نشده...
وبـــــــلــــــــه
باید الویه آماده از سوپرمارکت بخریم 😤
خلاصه غذارو خوردیم و نخوابیدیم، چون هم گرم بود، هم، سرشار از پشه و موجودات شناخته و ناشناخته.
صبح شد و به سمت خونهای که نیاز به تعمیر و مرمت داشت حرکت کردیم🚶♂
🛻 کامیون ماسه آورد، وانت بیل و فرغون و #عشق آغاز شد.
بچهها تازه میخواستن مَلات درست کنن که یه خانمی صدا کرد و گفت؛ حاج آقا⁉️
چرا اینجا نمیاین که یه مریض تو خونه افتاده⁉️
چرا این جوبِ فاضلابِ جلویِ درِ مارو درست نمیکنین⁉️
ببین الآن این خانم که کنار منه خونهش چه وضعیت بدی داره‼️
خلاصه از تکتیر گذاشت روی #رگبار و همینطور شلیک کرد💂
تا اینکه...
گفت الآن هم اومدین برای کسایی کار میکنین که زیادم احتیاج ندارن و چندتا مطلب دیگه با همین مضمون 😳
داشت در مورد خانوادهی ۴ نفرهای صحبت میکرد که پدر خانواده در اثر یه سانحه دستش آسیب شدیدی دیده بود و بعد از عمل باید استراحت میکرد تا دوره درمانش کامل بشه اما هزینههای زندگیرو نداشت و مشغول کار شده بود...
فشار کار باعث شده بود که همون دستش برای همیشه از کار بیوفته...
یه پسر کوچیک و یه دختر نوجوون هم داشت که باید هزینه تحصیلشونرو فراهم میکرد...
🏚سقف خونهشون نَـــم زده بود و گچ سقف با یه ضربهٔ آروم دست میریخت...
🦗حیاتط کوچیکشون پُر از آب فاضلاب شده بود و لولهکشی احتیاج داشت...
و دچار فقر شدید😔
💔 همهٔ اینا از جلو چشمهام رد شد و با ناراحتی گفتم:
"خانم شما میگی دیگی که برای من نمیجوشه، بزار سر سگ توش بجوشه، ما اومدیم به این بندهخدا کمک کنیم، بضاعتمون هم همینقدره.
چرا برای حل شدن کارِ خودت کار و زندگی بقیهرو خراب میکنی😒🙁
ماهم اینجا اومدیم چندوقت تحقیق کردیم و به این خونه رسیدیم.
صبرکن این کار تموم شد اگر برامون مقدور بود و این بندهخدایی هم که میگی واقعاً #کمک لازم داشت، در حدّ توانمون، در خدمتیم."
خــــلاصــــــه...
کارو تا غروب ادامه دادیم و برگشتیم محل اسکان تا استراحت کنیم و با انرژیِ دریافتیِ حاصل از #شِفته فردا ادامه کارو پیش ببریم
ان شاءاللّه...
پ.ن: ساعت ۹ شده و هنوز خبر از غذا نیست
پ.ن۲: جهادی بدون شفته هرگز
پ.ن۳: #نه_به_الویه_در_اردوجهادی
پ.ن۴: کُــــــــمَــــــــک
پ.ن۵: به فکر هم باشیم
🗓پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۲
#ادامه_دارد
•┈┈••✾🖤✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/1994850655C49e3c10ea8
#روز_سوم
#روایت_اردو
#اردو_جهادی
#یادداشت_۳
وارثانِ مردانِ مصر و حجاز در مریوان و چهارباغ 😳
تابستان سال ۹۱ بود که برای اردوی جهادی به کردستان، شهر مریوان رفته بودیم.
پروژه، ۲ زمین فوتبال برای بچهها، ۲ پُل برای ۲ روستا که ماشین و کامیون بتونه وارد روستا بشه و مرمت خانهی ۲ تن از اهالی بیبضاعت روستا بود.🌉🏚🏟
زمینی که پُل روی اون ساخته میشد پُر از فاضلاب بود 🤢
بچه ها مشغول تخلیه فاضلاب شدن و پیریزی پُل انجام شد. بعد از اون تا لولههای بُتنی بیاد، رفتیم سراغ مرمّت منزل محرومین.
حاج آقای حسینی که بین بچههای جهادی به #آقاسیّد معروفه، داشت کار ساخت سرویس بهداشتیُ انجام میداد و سنگ توالت رو نصب میکرد که متوجه صدای گریهٔ کسی کنار خودم شدم 😳
‼️یکی از اهالی روستا بود.
بهش گفتم: چرا گریه میکنی⁉️
گفت: شرمندهام.
من با تعجب: شرمنده چرا⁉️
گفت: تا الآن فکر میکردم آخوندای #جمهوری_اسلامی با وانِ پُر از شیر، حموم میکنن نه با آب. الآن که که دیدم سیّد اولاد پیغمبر چطوری داره برای ما کار میکنه و سنگ توالت نصب میکنه شرمنده شدم ازاین تصوّرم😔
بعد از چند اردوجهادیِ دیگه، الآن که اومدیم چهارباغ، موقع تعمیر منزل یکی از مردم محروم چهارباغ، داشتم با صاحبِ خونه صحبت میکردم، وقتی حرفِ آقاسیّد شد با شوق و ذوق عجیبی در موردش صحبت میکرد، طوری که #اشک_شوق تو چشمهاش معلوم بود.
📜 روایتِ روزسوم اردو برای آقاسیّده، مردی که بَلَد نیست خودشو بگیره، هرجا هست به همه خیر میرسونه، تواضع الکی بَلَد نیست، همه جا خودشه، سالهاست که کَفِ میدونِ کارِ جهادی، راه انبیاء علیهمالسلام رو با عمل و علمش تبلیغ میکنه.
اما روز سوم اتفاق جالب دیگهای هم افتاد...
وقتی رفتیم نماز جمعه...
#امام_جمعه که وارد شد بچهها با شوق و ذوق رفتن پیشش، بچههایی که خجالت میکشیدن رو خودِ امام جمعه، دونهدونه رفت باهاشون سلامعلیک و احوالپرسی کرد.
طوری تحویلشون میگرفت که آدم فکر میکرد این بچهها پیرمردهای ریشسفیدِ احترام واجب هستن. بعدشهم رفت روی سکّویِ کنار تریبون، رو به جمعیت نشست و هرکس میومد از دور بهش خیر مقدم میگفت.
♻️ میراث #انبیاء، این مردان خدا، همین تبلیغ بِغَيْرِ أَلْسِنه¹ است، همین که آقاسیّد در کسوت جهادی و امام جمعه در برخوردش با مردم و خصوصا بچهها انجام میده.
راستی اردو رو یادم رفت...
صبح رفتیم برای ایزوگام و تا ظهر کار ایزوگام سقف تموم شد، بعدش هم نمازجمعه و بعدازظهر هم به همراه اوستا گچکار، بازدید از خونه برای گچکاریِ منزلی که مشغولیم🧱🏚
___________________
۱: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ اَلْوَرَعَ وَ اَلاِجْتِهَادَ وَ اَلصَّلاَةَ وَ اَلْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ.
امام صادق عليه السّلام فرمود:شما نسبت به مردم داعى و مبلغ باشيد با جز زبان خود،تا از شما پارسائى و كوشش و نماز و كار خير ببينند،زيرا اينها خودشان دعوتكنندۀ خوبى هستند.
📚اصول كافى، ترجمه كمرهاى، ج ۴، ص ۲۳۹
🗓جمعه ۲۰ مرداد ۱۴۰۲
#ادامه_دارد
•┈┈••✾🖤✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/1994850655C49e3c10ea8
#روز_چهارم
#روایت_اردو
#اردو_جهادی
#یادداشت_۴
أنتَ الجَهادی لا أنا تَبْلِیغِی 😳
تیتر رو درست خوندین ☺️
صبح روز شنبه حرکت کردیم برای دیوارکشیِ آرامستانِ چهارباغ🧱 یعنی بهشت رقیه سلاماللّهعلیها.
کارِ سَنگینیه؛ متراژِ دیوار بالا، هیچ سایهای نیست، بادی نِمیوَزه، اشعهی خورشید هم مثل شلّاق میزنه به آدم.🌞
مشغول ثبت تصاویر و فیلمها شدم که یکی از بچهها به شوخی گفت أنتَ الجهادی یعنی تو #جهادی هستی⁉️
منظورش این بود که بیا مَلات درست کن یا بلوک بده🤦♂
منم گفتم: لٰا أنا تَبْلِیغِی 😁
یعنی من مسئول رسانهام😎
🎥 بچههای #رسانه ای معمولاً این مدل حرفهارو به شوخی و جدی در تمام اردوها میشنون.
این مکالمه منو یاد خاطرهای انداخت.
در اصل، این مدل تفکّر یه ریشهای داره به نام تفکر #تکنوکراتی یا #فَنسالاری که کم و بیش خیلیها بدون اینکه اسمشرو بدونن و از عواقبش خبر داشته باشن، بهش اعتقاد دارن.
#انتخابات ریاستجمهوری بود، یه گروهی که عدهی نسبتا زیادی هم بودن، یه ملاکی برای #رئیسجمهور میگفتن اونم این بود که کارِ اجرایی کرده باشه👷♂
وقتی صحبت میشد باهاشون که منظور از کار اجرایی چیه، تو توضیحاتشون میفهمیدی که ساختمانسازی و برجسازی و پُلسازی و کارهایی از این قبیل مدنظرشونه اما اینکه اقتصاد و سیاست و فرهنگ چی و اصلاً معنای کار اجرایی و مدیر اجرایی چیه، زیاد برای خودشون هم روشن نبود🤦♂😕
🌀 نِمودِ این تفکر در کارهای تشکیلاتی وقتیه که؛ کسانی که کارهای با فعالیت بدنیِ بالا رو در یک مجموعه یا اردو و... انجام میدن، کارهایی که فعالیت بدنی کمتر داره یا ظاهراً سادهتر هسترو استراحت و خوشگذرونی تَلقّی میکنن یا اصلا کار نمیدونن و اگر این تفکر بسط داده بشه، در وقایع مهمی مثل انتخابات باعث ایجاد فاجعه میشه.
تفکر #تکنوکراسی در بُعد اجرایی و مدیریت اقتصادی، با تولید انبوه، مصرف انبوه و فراوان همراه میشه و هدف نهاییش توسعه است.⛓
🪙 #توسعه ای که از طریق اعداد ریاضی بدست میاد و ارزش های انسانی و اخلاقی و دین جایگاهی در اون نداره.
بنابراین درباره اهداف به لحاظ ارزشی و اخلاقی داوری نداره و اساسا براش موضوعیت نداره و فقط تحقق هدف مهمه.🥴
🌳ما نیاز داریم که بدونیم ریشهی تفکراتمون به کجا برمیگرده، مبانی فکریمونرو از کجا گرفتیم، باید دقیقتر باشیم حتی موقع شوخی.
خلاصه خدا خیرش بده اونی که به من گفت أنت الجهادی، وگرنه موضوع یادداشت نداشتم و مثل رادیو باید موسیقی پخش میکردم😁😂
___________________
پ.ن: با گروه فرهنگی و رسانه مهربون باشیم.
پ.ن۲: #نه_به_تکنوکراسی
پ.ن۳: حالا یه شوخی کرد اگه من ول کردم.
پ.ن۴: بگو ببخشید تا تکنوکراتت نکردم.
پ.ن۵: بخشش فقط با بستنیست.
پ.ن۶: بیجنبه هم خودتی.
🗓شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۲
#ادامه_دارد
•┈┈••✾🖤✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/1994850655C49e3c10ea8
#روز_پنجم
#روایت_اردو
#اردو_جهادی
#یادداشت_۵
اگه میدونستم اینجایی تسبیحترو میآوردم😳
بچهها حسابی کِیْفْ کردن، حاجآقا امینی یه برنامهی عالی اجرا کرد، پُر از بازی و خنده و مطالب درست و حسابی، از مسابقه تا سرود و همخوانی و عرض ارادت به امام زمان علیهالسلام😍🥹
یکی از منظرههایِ زیبایِ اردوجهادی، همین کنار بچههای باصفای روستا بودنه.
بازیشون 👬
شیطنتهاشون ☺️
#تلاش و رقابتشون 💪
همکاریشون 🫂
و علاقهشون به اهلبیت علیهمالسلام که خلوصشرو کمتر جایی میشه دید. 😍
"جاستین بارت" استاد #دانشگاه_آکسفورد کتابی داره به اسم "مؤمنان ذاتی" و در اون کتاب به این نتیجه رسید که کودکان با تمایل به این تفکر متولد میشن که یک عامل ماوراء طبیعی در پس نظم دنیا وجود داره (#خدا).
تو کشور ما به برکت #انقلاب، طبیعتا این باور در کودکانمون عمیقتره.
بگذریم
خـــلاصــــه...
برنامه عالی و با جمعیت بالا از بچهها بود که باید دستمریزاد گفت به حاجآقا سیدمحسن حسینی، امام جماعت مسجد صاحبالزمانِ عربآباد.
وقتی وارد مسجد شدیم از بودنِ کُلّی بچهی قد و نیمقد تعجب کردیم 👼🙋🙆👬
روستاهای دیگه که گروه خواهران رفتن هم همین اتفاق افتاد. بچههای زیادی که تشنهٔ مربی و آموزش بودن، #استعدادهای فوقالعادهای که منتظر جرقّهای برای شکوفاشدن هستن.
‼️وقتی به سمت این روستاها حرکت میکردیم مسئلهای فکرمرو درگیر کرد...
اتفاقات #جالب و #عجیب، که در اردوهای جهادی میوفته...
وقتی آقای رشیدی -مسئول حسینیهای که در اون اسکان داریم- شنید برای گچکاری منزل یکی از محرومین اوستاکار میخوایم، اومد و کامل منزلرو گچکاری کرد...🪜🧱
یا آقای حسنی که از اهالی باصفای چهارباغه و سقف همون خونهرو ایزوگام کرد...
یا وقتی نماز جمعه بودیم و آقاسیدمحسنُ(روحانی مسجد صاحبالزمان) اتفاقی تو نمازجمعه دیدم و بهم گفت اگر میدونستم اینجایی تسبیحترو میآوردم و تسبیح آوردن همان و همکاری برای اجرای یه برنامهی #فرهنگی در مسجد همان...
💠 انگار وقتی اردوجهادی راه میوفته، خودِ خدا، همهرو برای حلشدن کارِ مردم بسیج میکنه، مثل #شهادت، خدا آدمهاشرو #دعوت میکنه.
خوشا، بهحالِ دعوتشدگان...
به قول امیرالمومنین علی علیه السلام: طُوبیٰ لِمَن أحسَن إلَی الِعبادِ و تَزَوَّدَ لِلمَعادِ
خوشا به حال آن که به بندگان خدا نیکی کند و برای آخرت خود زاد و توشه برگیرد🤲
___________________
پ.ن: امید امام به دبستانیها بود.
پ.ن۲: مقام معظم رهبری: بچهها را متدین بار بیاورید. متدین بار آوردنِ بچهها همان چیزی است که میتواند آیندهی این کشور را آباد کند.
پ.ن۳: تسبیح من کو؟!
🗓یکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲
#ادامه_دارد
•┈┈••✾🖤✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/1994850655C49e3c10ea8
#روز_ششم
#روایت_اردو
#اردو_جهادی
#یادداشت_۶
أیْنَ البُلُوکیّون؟! 😳
فکر میکنم سال ۹۵ بود، شهرستان نظرآباد اردوجهادی بودیم. یه روز امام جمعه و چند نفر دیگه از مسئولین شهر اومدن.
امام جمعه گفت: "هر کمکی از دست ما بربیاد در خدمتیم."
آقاسیّد هم در جواب گفت: "کمکِ دستبهنقد الآن یدونه داریم😬
قراره، بلوکسیمانی برامون بیاد و نیازه چند نفر خالیش کنن."
و از امامجمعه تا اعضای شورای شهر و شهردار و مدیر حوزههای علمیه استان داشتن بلوک خالی میکردن😁
امروز که امامجمعه به همراه فرماندار و شهردار و یکیدونفر دیگه اومده بودن، آقاسیّد یدفعه با لبخند ژکوندی بر لَب گفت؛ آقا بلوک برسونین.😏
منم بعدش بلند گفتم: أینَ البُلوکیّون (کجا هستند اهالیِ بلوک)⁉️😁
منتها رفقایی که در این اردو با ما هستن، اکثراً اردویِ نظرآباد نبودن و بیخبر از قضیّه🥲🤦♂
و اینگونه بود که عملیّات سربازان گمنام و جانبَرکفِ امام زمان علیهالسلام با یاری حضرت حق، الحمدللّه شکست سنگینی خورد🤕🤦♂
حالا چرا گفتم الحمدللّه شکست خورد🥷
⚖ خیلیها وقتی میخوان یه #مسئول تَراز و خوب اسم ببرن، نام مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلامُ میگن که حرف درستی هم هست اما به عنوان جلوهی صحیح #حکومتداری از چاه کندنِ حضرت یاد میکنن.
اینکه #جامعه به سمتی بره که امامِ جامعه بجای حکومتداری و راهبریِ مردم به سمت سعادت و رشد، بیاد چاه بِکنه، یعنی اون جامعه خیلی بدبخته.
بله، باید یه مسئول اونقدر خاکی و به دور از تکبر باشه که اگه گفتن بیا آجر بده هم بهش برنخوره و اگر جایی نیاز بود کارگری کنه.
❌ اما، نه اینکه انتظار داشته باشیم بجای رسیدگی به برنامههای مدیریتی و وظایفی که بهش محول شده بیاد بیل بزنه، چاه بکنه و کارِ یَدی کنه.
به قول مرحوم استاد صفایی:
مفت خور کسی است که مشغول انجام #تکلیف نباشد. اگر پزشکی بتواند پزشک تربیت کند، ولی تعلیم را رها کرده و مطب باز کند که خود را تأمین مالی کند بر مَسنَدِ وظیفه ننشسته است.🔬
📿 علی که روی زمین کار میکرد به این خاطر بود که او را از کار کردن روی استعدادها محروم کرده بودند وگرنه هرگز آدمها را رها نمی کرد.
___________________
پ.ن: ما همهجا در کمین مسئولین هستیم.
پ.ن۲: بلوک، سنگر ماست.
پ.ن۳: ندای أین البُلوکیّون یا أین الآجُرِیّون، رمز مشترکِ بچههای جهادی، برای، بالای درخت فرستادن.
پ.ن۴: #بی_بلوک_هرگز.
پ.ن۵: تصاویری که در بالا دیدین به ترتیب؛ اول لبخندِ ژکوندِ آقاسید، تصویر دوم حضور مسئولین و تصاویر بعدی شیرمردان پایهثابتِ این اردوی جهادی. بزرگواران زیاد دیگهای هم بودن اما کسانی که تصویرشون هست ثابت بودن.
🗓دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲
#ادامه_دارد
•┈┈••✾🖤✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/1994850655C49e3c10ea8
#روز_هفتم
#روایت_اردو
#اردو_جهادی
#یادداشت_۷
عروسِ بیشوهر! 😳
قدیما رسمِ خوبی بود که اگر دختر و پسری میخواستن #ازدواج کنن، هرکس هرکمکی از دستش برمیومد انجام میداد تا ازدواج سر بگیره. 👩❤️👨💍
این رسم خوب، بین پدر و مادر عروس و داماد هم بود و هرکدوم تمکّن مالیِ بهتری داشت، بیشتر خرج میکرد و ۲ تا کفتر، قناری یا گنجشک عاشقرو بهم میرسوند. 🐥
تو این دور و زمونه امّا، این رسمِ خوب داره جاشو میده به گِرو و گروکشی و #زرنگبازی!
یعنی تو #خواستگاری انگار نشستی پای مذاکراتِ ۲ تا دیپلمات زبردست که هرکدوم میخواد بیشترین منفعترو از قرارداد ببره.
پدر عروس میگه سرویس چوب با شما، پدر دوماد هم در جواب میگه پس فرش با شما، یا مثلا پدر دوماد میگه ما رسم داریم جهیزیه هیچی ندیم و پدر عروس هم میگه در عوض باید یه خونه بندازین پُشت قبالهٔ دخترم! 🤦♂
خلاصه از دیدن این صحنهها دوست داری مهماندارو صداکنی و درخواست کیسهٔ تهوع کنی🤢 یا یه #چتر_نجات بگیری و از جلسهٔ خواستگاری بپری بیرون.
⚠️ انگار نه انگار که مجلس خواستگاریه و میخوان ۲ تا جوونرو بهم برسونن
⚠️ انگار نه انگار هر مسلمونی، اینجا مسئولیت صدردرصد داره
⚠️ انگار نه انگار خدا تو آیه ۳۲ #سوره_نور فرموده:
وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآئِكُمْ...
«[مردان و زنان] بیهمسر و غلامان و كنیزان شایسته خود را همسر دهید...» یعنی وظیفهی اطرافیان و پدر و مادره، دستور داده #خدا که همسر دهید.
⚠️ مخصوصا پدر-مادرایِ هردوطرف که باید هرچی از دستشون برمیاد انجام بدن و هرکدوم میتونه بیشتر کمک کنه. اگر طرف مقابل #شرایط_مالی مساعد نداره، درکش کنن و توقع بیش از توانش نداشته باشن.
🔴 حالا چرا اینو گفتم؟!
🚸 یه مشکل حادّی شهرستان چهارباغ داره و اون بحث آب و فاضلابه. ظاهراً یه تصفیهخانهٔ فاضلاب داره که جوابگو نیست و جویهای فاضلابِ غیراصولیِ زیادی داره. این شرایط باعث ایجاد بیماریهای زیادی میشه و همینطور بوی بد فاضلاب شرایط زندگیرو برای خانوادهها سخت کرده.
⚠️ این قضیه شاید باعث ایجاد مشکل برای ازدواج هم باشه، مثلاً خانوادهٔ پسر یا دختر بیاد تحقیق و ببینه که اوضاع محل زندگیِ طرف مقابل اینطوریه. طبیعتاً روی تصمیم طرف مقابل #تأثیر داره، یا شرمساریای که ناخواسته پیش میاره و باعثِ رد کردن خواستگارها توسط دخترها میشه.
⛔️ تو این شرایط نباید دستگاهها تقصیر را گردن هم بندازن و خودشونرو بکشن کنار.
#شهردار بگه آبفا مقصره، آبفا بگه #شورای_شهر، شورای شهر بگه #فرمانداری، فرمانداری بگه #نماینده_مجلس و خلاصه مشکل تو یه دورِ باطلی بیوفته و هیچوقت حل نشه. ♻️
همه باید خودشونرو کاملا مسئول بدونن و این عروس بیشوهرِ آبفای #چهارباغ رو به سر و سامون برسونن🙏
✅ اینجا، #نسل_میانی که یه مصداقش گروههای جهادی هستن میتونن ورود کنن و به عنوان حلقهٔ وصل بین مردم و حاکمیت، خدمات حاکمیترو به مردم برسونن و دستگاههایِ دخیل در این کار رو دور هم جمع کنن و علمداریِ حل این مسئلهرو به عهده بگیرن و مسئولین نهادها هم با همفکری و #مسئول دونستن خودشون هرکس گوشهای از کارو بگیره تا ان شاءاللّه بهترین خدمات در زمینهٔ آب و فاضلاب به مردم چهارباغ ارائه بشه.
_________________________
پ.ن: آبفای چهارباغ مشکل جدی داره.
پ.ن۲: حواستون به رسمهای غلط ازدواج باشه.
پ.ن۳: خدا با دهنِ کسایی که ازدواج سخت میکنن بدجور کار داره.
پ.ن۴: حل مشکل با همدلی ممکنه نه گردنِ هم انداختن.
پ.ن۵: این کار در چهارباغ تحوّل جدیّه.
پ.ن۶: لازمهٔ تحول دانش و شجاعته.
پ.ن۷: کنارِ همین دیواری که داریم دور آرامستان میکشیم یه جوی بزرگِ عجیب و غریبِ بسیار بدبو هست که ردشدن از کنارش هم سرگیجه میاره.
🗓سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲
#ادامه_دارد
•┈┈••✾🖤✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/1994850655C49e3c10ea8
#روز_هشتم
#روایت_اردو
#اردو_جهادی
#یادداشت_۸
صد چشمه ز چشمِ من گشاید
چون چشمْ برافکنمْ بَر آن رو 😳
نزدیکِ ظهر بود و بچه ها خسته از کارِ چند ساعته، برمیگشتن برای استراحت. طبق عادت. اول رفتیم سمتِ مزارِ #شهید_الیاسی که عرض ادبی کنیم و بریم حسینیه.
مردِ میانسالی رو دیدم که سر مزار بود.
چشمهای آشنایی داشت، چشمهایی که #غم و #صلابت، همزمان در اونها موج میزد، پیراهن مشکی به تن داشت که حدس زدم باید از بستگان شهید باشه، چون مادربزرگِ شهید الیاسی تازه فوت کردن. بیشتر دقت کردم دیدم حاج اکبر آقا، پدر بزرگوارِ شهیده😍
رفتم نزدیک و سلام کردم. عادتِ حاج اکبر اینه هرکس بهش سلام میکنه طرفرو طوری تحویل میگیره که همه فکر میکنن یا فامیلشونه یا دوست صمیمیشون.
بعد از سلام و احوالپرسی دعوتشون کردم تشریف بیارن حسینیه و با اینکه کار داشتن، با فروتنی قبول کردن🤝
حسینیه مشغول صحبت بودیم که آقاسیّد یه بیت شعر به حالت #تعزیه خوند👇
خواهر بیاور از کرمْ ذوالجناحِ مرا 😭
سمند تیز تک آن اسب باد پای مرا 😭
بعد از آقاسیّد حاج اکبر شروع کرد...
حاجی تعزیه خونه، تعزیهخونِ کار دُرُستی هم هست.
بسم اللّه تعزیه شروع شد...
مسلمــانــان حسین دیشب نخـوابید 😭
حسین تا صبح به دور خیمه گــردیـــد 😭
خواستم امروز روایتی بنویسم از #جهادی و #حواشی اون
➖از "شوقِ وصال😳"
➖از "هندوانه و خربزه و موز نیاوردی؟!😳"
➖از "مسابقهٔ خاص بودن😳"
➖از "غذا هست با نون خودتو سیر نکن😳"
➖و...
دیگه باید به #تیترهای عجیب و غریبِ من عادت کرده باشین
میخواستم ازشون بنویسم
امّا نه...
وقتی که آب باشد باطل بود تیمم...
حاج اکبر امروز رو شما روایت کن 💔
از بی بی حضرت زینب سلاماللّهعلیها 💔
از آقا امام حسین علیهالسلام 💔
از علی اصغرِ شیرخواره 💔
از اصغرِ خودت 💔
شما بگو که شما بگی قشنگتره
مستی به چشمِ شاهدِ دلبندِ ما خوش است
زآن رو سپردهاند به مستی زمام ما
حافظ ز دیده، دانهٔ اشکی همیفشان
باشد که مرغِ وصل کُند قصدِ دام ما
_______________________
پ.ن: شادی روح مادربزرگ شهید الیاسی و خودِ شهید بزرگوار صلوات و فاتحهای قرائت کنید.
🗓چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۲
#ادامه_دارد
•┈┈••✾🖤✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/1994850655C49e3c10ea8
#روز_نهم
#روایت_اردو
#اردو_جهادی
#یادداشت_۹
مجتمع باشخصیتها 😳
مشغول کار بودیم که چندتا از بچههای #محله با دوچرخه اومدن و مشغول تماشامون شدن. امیرسام و آیلین و صدرا که هرسهتاشون حدوداً ۱۰ ساله بودن.
بهشون #سلام کردیم و بعدِ چند دقیقه گفتیم؛ دوستدارین کمک کنین؟ که دیدیم دوچرخههارو گذاشتن کنار و شروع کردن به آجر آوردن.🏃
کار که تموم شد گفتن:
فردا ساعت چند بیایم❓
ماهم گفتیم از صبح هستیم.
صبح مشغولِ کار شدیم و ساعت ۸ دیدیم که بــــلــــه همه چفیه به سَرْ بسته، اومدن.😍
امیرسام هم ۲ تا بطری آب یخ برامون آورده بود که در عملیّات نفسگیر و پیچیدهای، بطری آب به من رسید.😁
بعضیها از اینکه تو این گرمای شدید چطوری این بچهها موندن تعجب کردن و شاید براشون سؤال باشه که این بچهها اینقدر پایِ کار هستن، چرا برخی #مساجد و #پایگاه ها خالیه⁉️
هرچی هم #جلسه میزارن به نتیجه نمیرسن...
برای جبران و #جذب هم، هِیْ میز پینگپُنک و فوتبال دستی اضافه میکنن و یا چند کلاسِ مهارتی مخصوصا تابستونها برگزار میکنن...
امّــــــا...
لا یَزِیدُ إلّا پیرمردا و پیرزنها 👵👴
چرا در اردوی جهادی با اینکه بچهها اینقدر فشار بهشون میاد، پایِ کار هستن ولی تو دورههای مهارتی نمیمونن 🧐
شاید بگید اردوجهادی کوتاهه و چندروزه، از کجا معلوم در بلندمدّت بچهها بمونن. 🤨
اما ما اردوهای طولانی هم دیدیم که اوضاع همین بوده و بچهها از رفقای جهادی دل نمیکندن یا وقتی ما از محل میرفتیم بچهها مثبتِ مسجد میشدن و هنوز باهامون ارتباط دارن.
برای توضیحش باید یه #خاطره ای بگم...
یکی ۲ سال پیش، یه دورهٔ آموزشی برای بچههای ۹ تا ۱۳ سال داشتیم، جلسهٔ آخر بود که یکی از بچهها گفت از این دوره خیلی خوشم اومد.
گفتم: چرا؟
گفت: چون باهامون مثل بزرگترها رفتار شد.😳
این حرفش به خلافِ اکثرِ مطالبِ دورههای #کلاسداری #کودک و #نوجوان بود که عمدتاً عموپورنگ بازی یاد میدادن.
رازش در ۲ نکته است:
1⃣ یه مجموعه اگر بخواد حفظ بمونه باید به افرادش شخصیت بده و کاری کنه #مؤثر باشن و حسکنن که مؤثر هستن.
2⃣ رابطه نیرو با بالا دست و مربی و... در مکتب ما بر اساسِ محبته به خلاف زندگیِ ماشینی و صنعتیِ غربی که صرفا دستوری و براساسِ نظارته.
🟢 رفقای جهادی با بچههای محل اونقدر با #محبت و #محترمانه رفتار میکنن که بچهها حسّ #شخصیت میکنن.
🔵 اگر با این #راهبرد پیش بریم، دیگه دور هم نمیشینیم و از خالی بودنِ برخی مساجد و پایگاههامون بنالیم و به حرف پیرِ مُرادمون، مرحومِ امام بزرگوار عمل کردیم که فرمود:
«مساجد باید #مجتمع بشود از جوانها، اگر ما بفهمیم که این اجتماعات چه فوائدی دارد و اگر بفهمیم که اجتماعاتی که اسلام برای ما دستور داده و فراهم کرده است، چه مسائل #سیاسی را حل می کند، چه گرفتاری ها را حل می کند، این طور بی حال نبودیم که مساجدمان مرکز بشود برای چند پیرزن و پیرمرد.»
📚صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۳۲۵
_______________________
پ.ن: بیشخصیت نباشید و به بچههای مردم شخصیت بدید.
پ.ن۲: تو پایگاه و مسجدتون به تعدادِ افراد، کار تعریف کنین
پ.ن۳: #نه_به_بیشخصیتی
پ.ن۴: حواستون به ناظمهای مسجد که نمیزارن بچه تکون بخورن باشه.
پ.ن۵: به بچهها و نوجوونها فرصت اظهار نظر بدین، شگفتزدهتون میکنن.
🗓پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
#ادامه_دارد
•┈┈••✾🖤✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/1994850655C49e3c10ea8
#روز_دهم
#روایت_اردو
#اردو_جهادی
#یادداشت_۱۰
سکانس پایانی
روز - داخلی - حسینیه 😳
بیل ← آماده
بلوک ← ردیفه
ملات ← حاضر
فرغون ← رفت
اکشن 🎬
صبر کنین...
بچهها جهادی تموم شد 👀
خب چک کنین 📝
✔️ منزل محروم ← مرمّت شد.
✔️ کارگاه سبکزندگیِ خواهران ← برگزار شد.
✔️ مدرسه ← رنگآمیزی شد.
✔️ آموزش نقاشیِ کودکان ← تکمیل شد.
✔️ کارگاه نشاط ← برگزار شد.
✔️ دیوار آرامستان ← کشیده شد.
✔️ کارگاه ازدواج ← انجام شد.
بچهها چک لیست بعدی، دلایل کارها 📝
✔️ فرهنگی که مشخصه دلایلش و نیاز به توضیح نداره
✔️ دلیل تعمیر منزل؛ فقر صاحبخونه و وضعیت نامناسب منزل
✔️ رنگ کردن مدرسه؛ نیاز به رنگآمیزی و بودجه نداشتن مدرسه
✔️ دیوارکشیِ آرامستان بهشت رقیّه؛
1⃣ قبرستان محلیّه و مِلک شهرداری نیست یعنی مردم باید بسازن و فقط شهرداری نظارت بر ساخت داشته باشه و مدت زیادی بود همینطوری بدون دیوار مونده بود.
2⃣ تپّهٔ باستانی که در قبرستان هست برای زمان قبل اسلام و اویل دوران اسلامیه و مورد تعرض قرار میگرفت.
3⃣ مزار شهید #اصغر_الیاسی که به خاطر دیوار نداشتن آرامستان محل تجمع حیوانات شده بود.
4⃣ دستور امامجمعه چهارباغ برای دیوارکشی آرامستان.
🔔 خب خب، بچهها جمع کنین، گریهتون هم نبینما، دوباره میایم، احتمالاً همین چهارباغ، علی مدد.
وسایل و جمع کردیم و حسینیهرو به خادم تحویل دادیم و راه افتادیم برگردیم. 🛻
این اردوجهادی هم تموم شد و دل ما پیش مردم اون محل و دل محلیها پیش بچههای جهادی جا موند.
• اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
• درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد
• ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
• هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد
خداقوت به همه رفقایی که مستقیم و غیرمستقیم کمک کردن و همهٔ مسئولینی که همکاری کردن، دم همهتون گرم.
به پایان آمد این اردو
جهادی همچنان باقیست...
یا حق.
______________________
🗓جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
#پایان
•┈┈••✾🖤✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/1994850655C49e3c10ea8