#خاطرات_ری
✍بند رختی که اینورِ حیاط رو به اونورش وصل می کرد...
اون روزها اگر می دونستیم دلمون برای همین بند رخت هم تنگ میشه، شاید پهن کردن لباس ها رو بیشتر طول می دادیم...
🆑 @rey_raga
📸خوشتیپ ها و چشم کور کن های دهه ۶۰ 😀
🔈 آهنگ توی ماشین: خونه آخرین پناه واسه ی خستگیام خونه آخرین امیده واسه دلبستگیام
#خاطرات_ری
رسانه مردمی شهرری
https://t.me/joinchat/AAAAAEQ9daDQSaH_rh7JCw
✍یه جایی تو بچگیامون
برای آخرین بار رفتیم تو کوچه
و با دوستامون بازی کردیم
بدون اینکه بدونیم آخرین بار بوده...
#خاطرات_ری
🆑 @rey_raga
✍ #خاطرات_ری
جمعه ها و بیرون رفتناش
همینقدر ساده همینقدر صمیمی
دلمون خوش بود به استنبولی مامان با سالاد شیرازی...
#ری_راگا [رسانه مردمی شهرری]👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEQ9daDQSaH_rh7JCw
#خاطرات_ری
قدیما هممون یه دونه از این تابلو رو ستون ورودی خونمون داشتیم...
#ری_راگا [رسانه مردمی شهرری]👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEQ9daDQSaH_rh7JCw
#خاطرات_ری
✍سرمای زمستون و شلغم پخته اون هم روی علاالدین مزهی دیگه داشت...
یاد قدیما بخیر که با همه سادگیِ و کاستی ها، تنور دل آدما گرم بود...
#زمستان_ری
🆑 @rey_raga
#خاطرات_ری
همه ما یدونه از این عکسا داشتیم...
🆑 @rey_raga
🆔 Instagram.com/rey_ragaa
📸خوشتیپ ها و چشم کور کن های دهه ۶۰ 😀
🔈 آهنگ توی ماشین: خونه آخرین پناه واسه ی خستگیام خونه آخرین امیده واسه دلبستگیام
#خاطرات_ری
رسانه مردمی شهرری
https://t.me/joinchat/AAAAAEQ9daDQSaH_rh7JCw
✍یه جایی تو بچگیامون
برای آخرین بار رفتیم تو کوچه
و با دوستامون بازی کردیم
بدون اینکه بدونیم آخرین بار بوده...
#خاطرات_ری
🆑 @rey_raga
#خاطرات_ری
✍تنهایے تان را با ڪسے قسمت ڪنید ڪه سال ها بعد، شما را همین گونه ڪه هستید دوستـــــ بدارد با موے سپیدتان ، شیـار زیر چشمتـان و لرزش دستـــــ و دلتـــان...
#ری_راگا [رسانه مردمی شهرری]👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEQ9daDQSaH_rh7JCw
#خاطرات_ری
✍هنوز در کوچه آشنایی ایستاده ام،
بگذار سرنوشت راهش را برود…
من همین جا کنار قول هایت،
درست روبروی دوست داشتنت
و در عمق نبودنت محکـــم ایستاده ام ...!
#ری_راگا [رسانه مردمی شهرری]👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEQ9daDQSaH_rh7JCw
✍یه جایی تو بچگیامون
برای آخرین بار رفتیم تو کوچه
و با دوستامون بازی کردیم
بدون اینکه بدونیم آخرین بار بوده...
#خاطرات_ری
🆑 @rey_raga
#خاطرات_ری
✍بچه که بودیم و می رفتیم خونه مادربزرگ،
آرزمون بود که شب ها بریم تو حیاط با صفاش بخوابیم...
یادش بخیر...
#ری_راگا [رسانه مردمی شهرری]👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEQ9daDQSaH_rh7JCw
✍یه جایی تو بچگیامون
برای آخرین بار رفتیم تو کوچه
و با دوستامون بازی کردیم
بدون اینکه بدونیم آخرین بار بوده...
#خاطرات_ری
🆑 @rey_raga
✍یه جایی تو بچگیامون
برای آخرین بار رفتیم تو کوچه
و با دوستامون بازی کردیم
بدون اینکه بدونیم آخرین بار بوده...
#خاطرات_ری
🆑 @rey_raga
#خاطرات_ری
✍قدیما من با این دمپایی کل محله های شهرری رو میگشتم، باهاش مسجد میرفتم، خونه اقوام نزدیک میرفتم، خرید میرفتم، فوتبال بازی می کردم، استخر میرفتم و...
صبح ها هم که از خواب بیدار میشدم میخواستم تو حیاط پام کنم، اول با پا یه ضربه کوچیک میزدم مینداختمش اونور که یوقت توش سوسک نباشه...
الان انقد چشم توهم چشمی زیاد شده که بیچاره شدیم...
🆑 @rey_raga
🆔 Instagram.com/rey_ragaa
#خاطرات_ری
✍ما چقدر رفتیم و نرسیدیم ما چقدر خواستیم و نداشتیم ما چقدر خاطره ساختیم و تنها ماندیم ما چقدر دلمان را بند زدیم و دوباره شکستیم...
من، تو، ما، چقدر آه کشیدم و دوباره زنده ماندیم...
#ری_راگا [رسانه مردمی شهرری]👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEQ9daDQSaH_rh7JCw
✍ #خاطرات_ری
یادش بخیر جمعه که میشد کل فامیل جم می شدیم خونهی مادربزرگ...
کاش میدونستیم چه روزای خوبی داشتیم
حیف که گذشت و نفهمیدیم چجوری گذشت...
#ری_راگا [رسانه مردمی شهرری]👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEQ9daDQSaH_rh7JCw
#خاطرات_ری
✍بچه که بودیم چقدر به مادرمون اصرار می کردیم از اینجا نون قندی واسمون بخره، بعد از کلی مُرافه یخورده می خرید...
اونموقع بهترین طعم دنیا بود...
📸مغازه نان قندی، حوالی حرم - شهرری
#ری_راگا [رسانه مردمی شهرری]👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEQ9daDQSaH_rh7JCw
#خاطرات_ری
✍سرمای زمستون و شلغم پخته اون هم روی علاالدین مزهی دیگه داشت...
یاد قدیما بخیر که با همه سادگیِ و کاستی ها، تنور دل آدما گرم بود...
#زمستان_ری
🆑 @rey_raga
#خاطرات_ری
✍هنوز بغض های نگفته بالا می آیند
قربانیانِ عصر کابینی
از دو ریالی هایی که هرگز نیفتاد
و حرف هایی که ناکام از سکه افتاد...
📸مرور خاطرات تلخ و شیرین گذشته اهالی شهرری در باجه آهنی تلفن های قدیمی کوچه ها...
🔹️سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
🔹️آن گريههاي عقدهگشا در گلو شکست
🔸️آن روزهاي خوب كه ديديم، خواب بود
🔸️خوابم پريد و خاطرهها در گلو شكست
🆑 @rey_raga
#خاطرات_ری
قدیما چقدر جوجه رنگی خریدیم و با دمپایی پاره چنج کردیم، بعد از چند روز هم براشون مراسم خاکسپاری می گرفتیم...
شما هم فرداش می رفتید خاک باغچه رو کنار بزنید ببینید جوجه تون چی شده؟؟؟
شاید تو بچگی بیش از هزارتا جوجه رنگی خریدم، همشون مُردن...
یاد ایام بخیر...
🆑 @rey_raga
🆔 Instagram.com/rey_ragaa
✍ #خاطرات_ری
جمعه ها و بیرون رفتناش
همینقدر ساده همینقدر صمیمی
دلمون خوش بود به استنبولی مامان با سالاد شیرازی...
#ری_راگا [رسانه مردمی شهرری]👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEQ9daDQSaH_rh7JCw