«هی میگفت میخواهم مدافع حرم شوم! آن موقعها کم سن و سال بود و اجازه ندادم؛ مدام میگفت کاش در کربلا شهید شوم...
وقتی از پایگاه به امیر زنگ زدند که انگار چند نفر میخواهند بنرهای امام حسین(ع) را که به مناسبت محرم در میدان ساعت نصب شده است آتش بزنند، طاقت نیاورد، لباس رزم پوشید و رفت.
میگفت نابرادرها به امام حسین(ع) زورتان نمیرسد به جان بنرهایش افتادهاید؟؟ پسرم دست خالی بود! آن نابرادر چند ضربه به او زد و چاقو به یکی از چشمهایش زده بود که شدت جراحت به قدری زیاد بود که بعد از 4 روز به شهادت رسید همان آرزویی که داشت.»
راوی: پدر شهید مدافعامنیت امیر حسینپور
قصه شهادتت سخت مرا یاد روضه چشمان عباس می اندازد...
همانقدر غریب
همانقدر دلیر
و همانقدر مجنون الحسین
سفر بخیر
جوونی که شدی عاقبت بخیر❤️
#ملت_امام_حسینیم
#دختران_حسین
↪️ @reyhana_alhosain