#معرفی_کتاب
#غذات_چه_مزه_ایه
#منِ_او
داستانی عاشقانه از مردم تهران قدیم. کتاب #منِ_او روایت رضا امیرخانی از عشق پاک علی و مهتاب است که برای رسیدن به یکدیگر مسیر سختی را طی میکنند و در طول زمان تجربیات گوناگونی را از سر میگذرانند...
این رمان به دلیل تحقیقات گسترده نویسنده درباره شرایط زندگی ایران در دهه بیست، از غنای فرهنگی بالایی برخوردار است و به زبانهای عربی، روسی و اندونزیایی ترجمه شده است.
#منِ_او را به علاقه مندان رمان های عمیق و داستانی ایرانی، توصیه می کنم.
#دختران_حسین
#ریحانه_الحسین
↪️ @reyhana_alhosain 🌸🍃
#معرفی_کتاب
#غذات_چه_مزه_ایه
- میخواهم از خودت به خودت گلهگی بکنم! چغلی خودت را به خودت... پاریوقتها دوست دارم بنشینم باهات اختلاط کنم... راجع به... آن هم توی این دوره زمانه... راجع به صبح... راجع به پوشش و چادر و لچک و روسری...
+ آهان! صبح... من گرمم شده بود.
- تو برای چی رو میگیری؟
+ خب برای این که نامحرم نبیندم... قبول! کریم هم نامحرم است، اما...
باب جون گل از گلش شکفت. انگار چیزی کشف کرده بود. دستِ مریم را در دست گرفت:
- هان، بارکالله اشتباهت همینجاست. رو گرفتن برای فرار از نامحرم نیست. واِلا من هم میدانم، نامحرم که لولو نیست. جخ پاریوقتها مثل همین کریم، اصلا خودیه... نه! رو گرفتن برای این است که خدا گفته. خدا هم مثل رفیق آدمه. یک رفیق به آدم یک چیزی بگوید، لوطیگری میگوید بایستی انجام داد.
+ این درست است که خدا گفته، اما حکمتش همان است که گفتم، برای فرار از...
بابجون حرف مریم را برید:
- حکمتش را ول کن. اینجایش به من و تو دخلی ندارد. وقتی رفیق آدم چیزی از آدم خواست، لطفش به این است که بیحکمت و بیپرس و جو بدهی. اگر حکمتش را بدانی که به خاطر حکمت دادهای، نه به خاطر لوطیگری. جخ آمدیم و حکمتش را نفهمیدی، آنوقت چه؟ انجام نمیدهی؟
📖 #منِ_او
#دختران_حسین
#ریحانه_الحسین
↪️ @reyhana_alhosain 🌸🍃
#معرفی_کتاب
#غذات_چه_مزه_ایه
غذاهم -اگر خوب باشد- نصفش به تن میرسد، نصفش به روح. این را پریشب از مرشد زورخانه شنیده بود.
📖 #منِ_او
#دختران_حسین
#ریحانه_الحسین
↪️ @reyhana_alhosain 🌸🍃