eitaa logo
رِیْحانَةُ ال‍حُسَینْ🌱
162 دنبال‌کننده
417 عکس
141 ویدیو
7 فایل
دور پرچم امام حسین علیه السلام می گردیم💚 . جهاد ما امروز جهاد محبت و تبیین است؛ جهادی بالذات زنانه و بالفعل زینب گونه... . گروه ریحانة الحسین بنیاد علمی فرهنگی حیات . 📩 @z_mirghasemi
مشاهده در ایتا
دانلود
«دیوید کیو» یکی از مأموران سازمان سیا می‌گوید: مهم‌ترین حرکت در براندازی جمهوری اسلامی ایران، تغییر در فرهنگ فعلی ایران است و ما مصمم به آن هستیم. 📚کتاب شبیخون فرهنگی[هویت، ص۱۸] ↪️ @reyhana_alhosain
شما برایِ‌ خوابِت‌ که‌ کوتاهِ ؛ جای‌ نرم‌ تهیه‌ میکنی . . اما‌ برای‌ آخرتِت‌ هیچ‌ کاری‌ نمیکنی ! - آیت‌الله‌‌بهجت . ↪️ @reyhana_alhosain
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی ایمان به راهی که در آن هستیم از تلاشی که برای آن میکنیم تعیین کننده تر است. ↪️ @reyhana_alhosain
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنامه سه شنبه های امام زمانی "ویژه برنامه قدس شریف" همراه با پرچم متبرک حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)🕊 اجرای دیوار آزاد با موضوع: "چرا ما امام حسین (ع) و یارانش را پیروز واقعه کربلا می دانیم؟" وعده دیدار: امروز حوالی ساعت ۱۰ صبح؛ جنب حسینیه ثارالله ↪️ @reyhana_alhosain
آقا مرتضی آوینی می‌گفت: «مَشک رنج‌های انقلاب را به دندان کشیده‌ایم، دست و پا داده‌ایم، اما آن را رها نکرده‌ایم...» ما نیز تا زنده ایم آن مشک را رها نخواهیم کرد حتی به اشک! به خون، به سر...♥️ ↪️ @reyhana_alhosain
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولادت عقیله بنی هاشم بر دلهای غم زده ی این روزهایمان پربرکت باد 🇵🇸🪴 ↪️ @reyhana_alhosain
|• زینب را انتخاب‌ هایش زینب کرد زینب کبری یک زن بزرگ است. عظمتی که این زن بزرگ در چشم ملت‌های اسلامی دارد از چیست؟ نمی‌شود گفت به‌خاطر این است که دختر علی‌ بن‌ ابی‌طالب یا خواهر حسین‌ بن‌ علی و یا حسن بن علی است. نسبت‌ها هرگز نمی‌توانند چنین عظمتی را خلق کنند. همه‌ی ائمه‌ی ما دختران و مادران و خواهرانی داشتند اما کو یک نفر مثل زینب کبری؟ ارزش و عظمت زینب کبری به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی و بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این‌طور عظمت بخشید. هر کس چنین کاری بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین هم نباشد، عظمت پیدا می‌کند. بخش عمده‌ی این عظمت از این‌جاست که اولاً موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کشنده بعد از شهادت امام حسین را و ثانیاً طبق هر موقعیت یک انتخاب کرد. این انتخاب‌ها زینب را ساخت. 📚کتاب انسان ۲۵۰ساله ↪️ @reyhana_alhosain
19.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥هزار بار خون میدیم اما روسیاهیش برای مسئولینی ست که برای اجرای حکم خدا تعلل میکنند...... ❌ چاقو خوردن دو آمر به معروف بسیجی از زبان یکی از دوستانشان در شب گذشته در تهران..... ↪️ @reyhana_alhosain
روزگاری خواهد آمد! که مردم به گناه افتخار میکنند؛ و از پاکدامنی تعجب میکنند....!! | نهج‌البلاغه،خطبه۱۰۸ ↪️ @reyhana_alhosain
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بجز رنگ خاکی و آسمون آبی ؛ جهانشونِ آلوده ی رنگای فیکِ دنیا نشده بود . زرق و برق ِ چراغهای روشن شهر و ویترین های جان فروشی ؛ براشون بوی نم و کپک میداد . مشام شون رو رایحه ی عطر یاس جبهه ها پر کرده بود . جانهایی که تطهیر شده با نور بود . آه از دلتنگی ...💔 ↪️ @reyhana_alhosain
بارها در فضای مجازی دیده بودم که چطور خانم ها در مواجهه با افراد بی حجاب، واکنش درستی می دهند اما اولین باری بود که خودم در این شرایط باید واکنش نشان می دادم. برای کار همسرم به دفترخانه رفتیم، دختری کم و سن سال با خانواده اش آمده بود برای بخشیدن مهریه و نفقه... همسرش هم آمده بود. در مدتی که آنجا بودم چندباری باهم بحثشان شد. هر دو بد زبان به نظر می آمدند. در حین دعوا دختر جوان شالش افتاد و پشت به همسرش روی صندلی نشست. چند دقیقه ای بی تفاوت به تعداد زیاد آقایونی که در دفترخانه بودند قدم می زد و به همسرش هم بد و بیراه می گفت. مانده بودم... اگر سکوت می کردم یعنی بر طبل عادی سازی ها کوبیده ام.. اگر تذکری میدادم شرایط مساعد نبود. ‌صبر کردم تا بتوانم فشار و هیجانی که در وجودم بود را آرام کنم. وقتی دختر جوان آرامتر شد متوجه دختر کوچکم شد و همین باب ارتباط را برایم باز کرد. رفتم کنارش تا کمی حرف بزند و آرام شود. از بی تجربگی اش گفت. از اینکه قبل از ازدواج عاشق شده بود و طی رابطه دوستی تصمیم به ازدواج گرفت و ... ایام فاطمیه را یادآور شدم و سعی کردم متوسلش کنم به حضرت مادر. او فقط ۱۷ سالش بود یک ماهی بیشتر از عروسی اش نمی گذشت... کمی که صحبت کردیم دیگر از آن همه بغض و حرص که در صورت و صدایش بود خبری نبود. حالا میشد با او در مورد وضعیت فعلی خودش صحبت کنم. با خنده گفتم: از اون حرص داری شالتو چرا انداختی؟ بی معطلی گفت: حقشه! دوباره با لبخند گفتم: گناهش پای توعه از اون که چیزی کم نمیشه. سکوت کرد. دست روی شانه اش گذاشتم و گفتم: داغ کردی ولی این راه خنک شدن نیست. سریع شالشو انداخت و دوباره با حرص از دردی که درونش بود برایم گفت. دوباره نشستیم به حرف زدن... وقت خداحافظی، دعا کردم بشود دوباره ببینمش... آن شال مشکی، دست دوستیمان شده بود... ↪️ @reyhana_alhosain