eitaa logo
ریحانه 🌱
12.5هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
532 ویدیو
17 فایل
روزهای جمعه و تعطیلات رسمی پارت نداریم عضو انجمن رسمی انلاین ایتا https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 کپی از رمانهای داخل کانال ممنوع و حرام 🚫 تبلیعات کانال ریحانه https://eitaa.com/joinchat/632881253Ce4b7a15039
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🥀🥀 السلام علیک یا ابالفضل العباس😔😭 🖤🖤🖤 🍂🌱🍂🌱🍂🌱 @reyhane11 🍂🌱🍂🌱🍂🌱
73400d40d4b24bfe8f3de89367a3cad9.opus
2.36M
تفسیر آیه ۴،۵،۶ سوره فجر🌸 سوگند به سپیده صبح 🌞 همراه میشویم با خالق رمان نرگس در طرح قرانیه فجر👆👆👆 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 گروه پرسش و پاسخ طرح قرآنی سوره فجر👇👇 https://eitaa.com/joinchat/319946886C7e9b146003 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@babolharam_net - بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه.mp3
4.06M
|⇦•نذار اینجور ببینن... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم 99 به نفس حاج سید رضا نریمانی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● و عباس(ع) با رَدّ و لعنِ دشمنان راهِ را بست 🖤🖤🖤
یا حسین 😭
PTT-20210819-WA0020.opus
1.68M
تفسیر آیه۷،۸،۹، سوره فجر🌸 سوگند به سپیده صبح 🌞 همراه میشویم با خالق رمان نرگس در طرح قرانیه فجر👆👆👆 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 گروه پرسش و پاسخ طرح قرآنی سوره فجر👇👇 https://eitaa.com/joinchat/319946886C7e9b146003 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
banifateme-moharram99-sh11-Babolharam_net_9.mp3
1.79M
|⇦•رویِ خاکِ داغ این صحرایی.. و توسل جانسوز به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۹ به نفس سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● مَن ماتَ وَ لَم یعرِف إمامَ زَمانِهِ مـاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة؛ هرکس که بمیرد و امام زمانش را نشناسد؛ به مُرده است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
a236c945d9e041d1abbefcfaf9c9dc34.opus
2.42M
تفسیر آیه ۱۰، ۱۱ سوره فجر🌸 سوگند به سپیده صبح 🌞 همراه میشویم با خالق رمان نرگس در طرح قرانیه فجر👆👆👆 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 گروه پرسش و پاسخ طرح قرآنی سوره فجر👇👇 https://eitaa.com/joinchat/319946886C7e9b146003 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
365222172_.mp3
4.36M
کجا میخوای بری.. چرا منو نمیبری💔؟ 🎧 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ریحانه 🌱
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁 🍁 #پارت_106 #رمان_آنلاین_عسل به قلم ✍️⁩ #فریده_علی‌کرم
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁 🍁 به قلم ✍️⁩ خانم مسنی به نام محبوبه برای نظافت خانه می امد و میرفت متاسفانه من از سراجباروترس از ممانعت از ورودم به دانشگاه، کمی دروغ گو شده بود م . وارد کلاس شدم مونا را دیدم که های های گریه میکرد نزدیکش رفتم و گفتم _مونا سرش را بالاگرفت و گفت _ولم کن گلی _چی شده؟ _ارش تصادف کرده _واقعا؟ _اره _حالش چطوره؟ _نمیدونم دوستش بهم گفت _خوب بهش زنگ بزن _خطم شارژ نداره _برم برات ازبوفه بخرم؟ _ندارن _با کارت خوان بگیرم _میگه خرابه، گلی گوشیتو میدی من به ارش زنگ بزنم _تو که شرایط منو میدونی ، اگر فرهاد بفهمه دیگه نمیزاره بیام دانشگاه _به ارش زنگ میزنم ،اون زنگ نمیزنه بهت _من نمیتونم مونا برام بد میشه نگاه مونا پر از خواهش و التماس شد وگفت _ بخدا زنگ نمیزنه، ارش از اون پسرها نیست . _تو اخلاق شوهر منو نمیدونی مونا، گوشیمو همه جوره چک میکنه میفهمه مونا اشکهایش را پاک کرد به حالت قهر برخاست و گفت _باشه ، نده. دلم برای مونا سوخت، تمام محبت هایش جلوی چشمم امد گوشی ام را دستش دادم مونا شماره را گرفت و گفت _الو ارش، خوبی؟ خط خودم شارژ نداره خط دوستمه، اره گلی، تو خوبی؟ باشه عزیزم ، داشتم از دلواپسی میمردم.ببین شماره گلی و پاک کن ،گلی شوهرش حساسه ناراحت میشه اگر بفهمه از خطش به کسی زنگ زده.خداحافظ گوشی را دستم داد و گفت _ممنون ، شماره را پاک کردم اما استرس داشتم . کلاس هایمان که تمام شد، مثل روال هرروز فرهاد امد سوار ماشینش شدم و به خانه رفتم فرهاد مرا پیاده کردو گفت _تو برو من برم میوه بخرم بیام. وارد خانه شدم که گوشی ام زنگ خورد نگاهی به شماره انداختم لعنت به تو مونا صفحه را لمس کردم وگفتم _بله _سلام ،گلی خانم؟ _ببخشید مگه مونا نگفت به من زنگ نزنید من شوهرم ناراحت میشه _مونا دیگه کیه؟ من دروغ گفتم که تصادف کردم مونا دست از سرم برداره، چند بار دیدمت داری سوار ماشین شوهرت میشی خوشم اومد ازت، حالا افتخار اشنایی میدی؟ _مزاحم من نشو گوشی را قطع کردم ،شماره را در لیست سیاه قرار دادم و سپس پاک کردم مونا خدا لعنتت کنه سری پیش به خاطر کار ریتا تا ثابت بشه چه کتکی خوردم اینبار هم که حماقت خودم، وای خدایا اگر فرهاد بفهمه روزگارم را سیاه میکنه ،قید درس را هم باید بزنم ، دستی روی شانه ام خورد جیغی کشیدم فرهادباخنده گفت _منم بابا نفسی کشیدم و گفتم _ترسیدم وسایلم را داخل اتاق خواب گذاشتم در اتاق را بستم و به سالن امدم فرهاد نزدیکم شدو گفت _تو چرا رنگت پریده عسل؟ _ترسوندیم دیگه فرهاد یک لیوان اب قند برایم اورد دل دل میکردم دلم میخواست همه چیز را بگویم و خلاص شوم. اما نه فردا در دانشگاه به مونا میگویم تا اساسی حال ارش رابگیرد. سر میز نهار نشستم کمی از غذا را کشیدم اما اشتهای خوردن نداشتم. فرهاد نگاهی به من انداخت اخم کردو گفت _چته عسل؟ _هیچی _نه تو یه چیزیت هست _به خدا چیزی نیست _اگر چیزیت نیست چرا رنگت پریده؟ رنگم ؟ دستانم را روی صورتم گذاشتم فرهاد ادامه داد _مثل بچه ادم بگو چته کاریت ندارم _هیچی نیست فرهاد جان نهارم را خوردم خودم را خونسرد نشان میدادم، با خنده گفتم _فرهاد _جانم _بریم خونه مرجان؟ _نیستند _کجان؟ _مرجان خونه مادرشه ،اومد کارخونه یه سر زدو گفت من میرم خونه مادرم شهرام هم باهاش رفت لبم را کج کردم و گفتم _حوصله م سر رفته _ببرمت بیرون ؟ _بریم فردا از صبح علی الطلوع منتظر مونا بودم بالاخره امد اخم هایش در هم بود، جلو رفتم و گفتم _سلام _چه سلامی ، به تو هم میگن دوست؟ _من چیکار کردم _رفتی زنگ زدی به ارش؟ _من؟ _بله تو جریان را توضیح دادم مونا گفت _دروغ نگو عوضی ، واسه من جانماز اب میکشیدی که گناه داره تو با ارش حرف میزنی ، خودت شوهر داری هوس دوست پسر من و میکنی گناه نیست. سپس جیغی کشید و گفت _امروز ظهر میام جلو به شوهرت میگم به دوست پسر من گفتی مونارو ولش کن بیا با خودم باش اشک در چشمانم حدقه زدو گفتم _مونا _زهر مار و مونا _من اینکارو نکردم ، اون زنگ زد به من گفت همه چیز دروغه من تصا دف نکردم من میخولم مونا دست از سرم برداره _حالا میفهمم تو چطور با سن کم شوهر کارخونه دار کردیی؟ چون دلبری بلدی، حالا فهمیدم چرا شوهرت اینقدر محدودت کرده، چون میشناست با ورود بچه ها مونا ارام شدو نشست 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 https://eitaa.com/reyhane11/20739 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁