eitaa logo
ریحانه 🌱
12.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
542 ویدیو
17 فایل
روزهای جمعه و تعطیلات رسمی پارت نداریم عضو انجمن رسمی انلاین ایتا https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 کپی از رمانهای داخل کانال ممنوع و حرام 🚫 تبلیعات کانال ریحانه https://eitaa.com/joinchat/632881253Ce4b7a15039
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر دو عبارت ((خسته ام)) و ((حالم خوب نیست)) را از زندگی خود پاک کنید نیمی از بیماری های خود را درمان کرده اید... ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
سکوت گورستان را می شنوى..!؟ دنیا ارزش دل شکستن را ندارد..!! میرسد روزی که هرگز در دسترس نخواهیم بود..!.!! ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ..!! ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ غصه ﻫﺎﯾﺖ..!! ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ می کند..!! ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ..!! ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ...!؟ ﭘﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ..!! ﻋﻤﯿﻖ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺶ..!! ﻋﻤﯿﻖ..!! ﻋﺸﻖ ﺭﺍ...!! ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ..!! بودن را..!! ﺑﭽﺶ..!! ﺑﺒﯿﻦ...!! ﻟﻤﺲ ﮐﻦ...!! ﻭ ﺑﺎ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ لبخند بزن..!! انسانها آفريده شده اند؛ که به آ نها عشق ورزیده شود....!!! اشیاء ساخته شده اند؛ که مورد استفاده قرار بگیرند...!!! دلیل آشفتگی های دنیا این است؛ که به اشياء عشق ورزیده می شود و انسانها مورد استفاده قرار می گيرند.....!!!
چقدر جالبه این معنا ... همه چیز جفت آفریده شده جز قلب و دهان و بینی چون باید برای خودت یک هم دل یک هم زبان ویک هم نفس پیدا کنی. کسی که برایت آرامش بیاورد، مستحق ستایش است! انسان ها را در زیستن بشناس نه در گفتن. در گفتار همه آراسته اند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
خودت را بر لب بام خیال به تماشا بنشین.... نها🌱
دلمان لک زده است برای دورهمی های پر هیاهوییمان!دورهمی هایی که موقع خنده اشک در چشمانمانمان حلقه میزد!اشک هایی که طعم شوق وشور وشادی میدانند!نمیدانم ما آن زمان خیلی خجسته بودیم یا حال دیوانه وافسرده گشته ایم!... مهردخت✍🏻
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 آخرین سخنان علامه مصباح‌یزدی(ره) در اواخر عمر پر برکتشان در مورد (حفظه‌الله) 🌷 🔰 به جرأت می‌گویم، در طول تاریخ اسلام، بعد از ائمه اطهار علیهم السلام کسی به جامعیت رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) سراغ ندارم، و امتیازات ایشان بسیار چشمگیر و اعجاب‌آور است. ✅ اگر فضائل ایشان را در یك کفه ترازو، و فضائل همه رهبران عالم را در کفه دیگر ترازو قرار دهیم، باز هم به پای رهبری نمی‌رسند. 🔰 اخلاص امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) موجب می‌شود که خداوند توفیقات ویژه‌ای را به ایشان عنایت کند. 📡 @heiat_14masoum
12.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍁 نماهای بسیار زیبا و دیدنی پائیزی👌 📡 @heiat_14masoum
حساب‌های جدید فوتبالی‌ها در شبکه‌های اجتماعی جعلی است 👤 مدیر رسانه‌ای تیم ملی فوتبال: 🔺 حساب‌هایی که در روزهای اخیر به اسم بازیکنان در شبکه‌های اجتماعی ساخته شده، همه جعلی هستند. 📡 @heiat_14masoum
💕اوج نفرت💕 طبقه ی دوم از هم جدا شدیم. علیرضا که انگار دلخوریش بابت صبح از من کامل برطرف نشده بر خلاف عکس العمل همیشش نسبت به سختگیری های عمو اقا با من، سکوت کرده. در رو بست و گفت _نگار یه چایی به من میدی؟ سر درد دارم. _باشه الان میزارم به اتاقش رفت. کتری رو پر آب کردم روی گاز گذاشتم. متوجه علیرضا شدم وارد اشپزخونه شد روی صندلی نشست. _مسکن بیارم _نه چایی بخورم خوب میشم. _چایی گذاشتم جوش بیاد دن میکنم. برم اتاقم لباسم رو عوض کنم. سرش رو روی میز گذاشت و زیر لب گفت _برو دکمه های مانتوم رو باز کردم یاد گوشی میترا افتادم. سمت کشو رفتم گوشی رو برداشتم روشنش کردم . با استرس به در نگاه کردم نکنه علیرضا بیاد اینجا. گوشی جدید م رو برداشتم و پشت در اتاق ایستادم بالاخره صفخش بالا اومد. شمارش رو توی گوشی جدیدم وارد کردم براش پیامکی ارسال کردم. _ سلام. نگارم. به صفحه خالی از پیامی نگاه کردم منتظر جوابی از طرف احمدرضا موندم انتظارم طولانی نشدولی به جای جواب شمارش روی صفحه گوشی ظاهر شد. و صدای گوشیم بلند شد. فوری انگشتم رو روی صفحه کشیدم و با صدای ارومی گفتم با خوشحالی وصف ناپذیری جوابم رو داد _سلام عزیزم. مهمونی خوش گذشت داشتم با خودم فکر می‌کردم چرا از نگار شماره نگرفتم. با همون تن صدای پایین ادامه دادم. _عمو اقا فهمیده که من صبح با تو بودم. گفت صبح باید بهش توضیح بدم. چی باید بهش بگم. کمی مکث کرد _چرا به من چیزی نگفت. _نمیدونم _چرا اروم حرف میزنی _نمیخوام علیرضا بفهمه _صبح اگه عمو چیزی ازت پرسید بگو احمدرضا اومده بود تشکر کنه برای سهم ارثشون.از محرمیتمون هیچ حرفی نزن باشه نگار _چرا نگم. _بزار اول قانعش کنم بعد خودم بهش میگم. _باشه _ نگار باید ببینمت. _کجا _ صبح میتونی بیای پارک؟ _نه امروزم کلی خجالت کشیدم _حرف مهمی دارم باید از شرایط جدید زندگی توی تهران باهات حرف بزنم. من اصلا نمیتونم از علیرضا جدا بشم. _مگه قراره برگردیم تهران؟ کمی مکث کرد _نمیخوای بیای؟ _نه. من اونجایی زندگی میکنم که علیرضا باشه _اخه من... باشه با هم صحبت میکنیم فقط فردا بیا. اب دهنم رو قورت دادم. _صحبت چی... با صدای نگار گفتن علیرضا حرفم نصفه موند _باید برم داره صدام میکنه خداحافظ منتظر جوابش نشدم و گوشی رو قطع کردم. با صدای بلند گفتم _بله _آب جوش اومد فوری مانتوم رو دراوردم و بیرون رفتم. وارد اشپزخونه شدم. قوری رو برداشتم. _با کی حرف میزدی؟ با این سوالش سرم یخ کرد چشم هام رو بستم و نفس عمیقی کشیدم. باید به خودم مسلط باشم _پروانه چایی خشک رو داخل قوری ریختم _چرا اروم حرف میزدی جلوی لرزش دست هام رو نتونستم بگیرم با هر سختی بود شیر کتری رو باز کردم. _ اون اروم حرف زد منم ناخواسته اروم جواب دادن اخه شوهرش خواب بود. قوری رو روی کتری گذاشتم. به ساعت نگاه کرد _چه زود میخوابن. _حتما خسته بودن باید بحث رو عوض کنم صندلی رو عقب کشیدم و روبروش نشستم _ناهید چی گفت _هیچی شرایطش رو _ چی بود این شرایط _در رابطه با درس و کار _مگه نگفتی با کار مخالفی _مخالفم. ولی تو زندگی مشترک باید به تفاهم رسید نباید اجبار باشه گفت درس خونده زحمت کشیده حداقل یه کار نیمه وقت بره منم قبول کردم. این جمله رو فردا حتما به احمدرضا میگم نمیتونه مجبورم کنه برم تهران 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
💕اوج نفرت💕 نگار من با ناهید خانم صحبت کردم قرار شد فردا برم محضر نامه ی آزمایشگاه بگیرم. تا فردا بریم آزمایشگاه دوست ندارم تنها بریم. اونم زیاد راضی نبود با زن داداش هاش بریم خودش پیشنهاد داد تو همراهمون بیای. میای؟ _اره حتما خیلی هم خوشحال میشم. _ تا محرم شیم هر جا رفتیم بیا حتی برای خرید عقد _مطمعنی ناراحت نمیشه. _اره من گفتم خودشم راضی بود. با نگاه گاز اشاره کردد _دم نکشید؟ ایستادم _الان برات میریزم. لیوان چایی رو جلوش گذاشتم. _آسمت بهتره شده؟ _آسمم عصبیه فعلا که اوضاع بر وفق مراده سرم رو پایین انداختم. نفس سنگینی کشیدم. مطمعنم اگه متوجه ادامه ی محرمیت من و احمدرضا بشه دیگه اوضاع براش بر وفق مرادش نیست _خسته ای برو بخواب به چشم هاش نگاه کردم. عذاب وجدان دارم اما اگر بگم شرایط رو برامون سخت میکنه. ایستادم _شب بخیر سمت اتاقم رفتم. فوری گوشی رو برداشتم به صفحش نگاه کردم. با دیدن پیام فوری انگشتم رو روی ایکونش زدم بازش کردم _نگار خواهش میکنم با من کنار بیا تو از خیلی اتفاقات بی اطلاعی من نمیتونم شیراز بمونم. باید برگردم تهران ناراحت به پیامش نگاه کردم و چند بار خوندمش انگشتم رو روی صفحه حرکت دادم و تایپ کردم من تهران نمیام. اونجایی زندگی میکنم که برادرم باشه. هیچ وقت یادم نمیره بی کسیم باعث چه اتفاق هایی تو خونه ی شما شد. اگر هم دوباره حرف برگشت به تهران رو بزنی به همه میگم گوشی رو روی حالت سکوت گذاشتم و روی عسلی کنار تختم رها کردم. باید جلوش محکم بایستم. به هیچ کدوم از اعضای خانوادش اعتمادی نیست نه مادرش نه مرجان با تمام خوبی هایی که در حقم کرده بود. کلید برق بالای تخت رو زدم روی تخت دراز کشیدم. من احمدرضا رو دوست دارم ولی نباید با هر شرایطی تن به زندگی باهاش رو بدم . نباید تا صبح باهاش حرف بزنم یا جواب پیامش رو بدم. باید متوجه بشه که از موضعم کوتاه نمیام چشم هام رو بستم نوری که تو تاریکی اتاق از گوشیم بلند شد باعث شد تا چشم هام رو باز کنم. نیم نگاهی به شماره ی احمدرضا انداختم گوشی رو برعکس روی میز گذاشتم تا متوجه تماس هاش نشم پشت به گوشی دوباره خوابیدم صدای در اتاقم بلند شد فوری گوشی رو زیر بالشت پنهان کردم _بله در باز شد و علیرضا در حالی که سرش رو گرفته بود داخل اومد _نگار بلند شو یه قرص بده من بخورم حالم داره بهم میخوره لامپ اتاق رو روشن کردم و نگران گفتم _چرا اخه چی شدی یهو بلند شدم و سمتمش رفتم _دارو هارو کجا گذاشتی؟ _تو کشوی پایین گاز الان بهت میدم. از کنارش رد شدم وارد اشپزخونه شدم کشو زو بیرون کشیدم و دنبال قرص مسکن گشتم. نا امید بهش نگاه کردم _نداریم. چشم هاش رو بست _یه کاری کن دارم میمیرم. جلو رفتم و دستم رو پیشونیش گذاشتم از عرق سرد پیشونیش تعجب کردم _تو چرا عرق سرد کردی _داره حالم بهم مبخوره _برم بالا قرص بگیرم کلافه سمت مبل رفت _برو فقط یه کاری کن ارووم شم _باشه عزیزم بشین رو مبل الان میرم فوری به اتاقم رفتم مانتوم رو پوشیدم و شالم رو روی سرم انداختم. از خونه بیرون رفتم برای سریع تر رسیدن از پله ها بالا رفتم نفس نفس زنون پشت در ایستادم دستم سمت زنگ نرفته بود که یادم افتاد احمدرضا اینجاست. 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
سلام عزیزان‌رمان اوج نفرت کامل شده ۸۲۷ پارت داره😍 قیمت ۳۰ تومن هر کس دوست داره رمان رو یکجا بخونه هزینه رو واریز کنه و بفرسته برای این‌آیدی. هر کسی جز خرید بهشون پیام‌بده متاسفانه مجبور به ریپورت میشن🌹 شماره کارت فاطمه علی‌کرم 6037997239519771 آیدی @onix12 پیامک‌فعاله پس از ارسال فیش جعلی خودداری کنید❤️
هدایت شده از ریحانه 🌱
حساب‌های جدید فوتبالی‌ها در شبکه‌های اجتماعی جعلی است 👤 مدیر رسانه‌ای تیم ملی فوتبال: 🔺 حساب‌هایی که در روزهای اخیر به اسم بازیکنان در شبکه‌های اجتماعی ساخته شده، همه جعلی هستند. 📡 @heiat_14masoum