#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
خدا را فراموش نکن همانطور که او تو را فراموش نمیکند🧎♂️
در همان لحظاتی که حس میکنی همه تو را نادیده گرفته و به فراموشی سپرده اند،
خداست که دستت را میگیرد👌
👌مروج حیا باشیم نه مروج بی حیایی
✅گامی در جهت امر به معروف و نهی از منکر برداریم.
💝با فوروارد این پست به دیگران در ترویج امر به معروف و نهی از منکر سهیم باشیم.
•┈┈••✾❀🌻🍃🌷✿❁••┈┈•
#کانال #ریحانه #ی #بهشتی
@reyhaneye_behshti
•┈┈••✾❀🌻🍃🌷✿❁••┈┈•
📝#احکام_شرعی
💠 احـکام پول
🔻پرسش :
حکم معاملات بازار فارکس چیست⁉️
#فارکس
#بانک
•┈┈••✾❀🌻🍃🌷✿❁••┈┈•
#کانال #ریحانه #ی #بهشتی
@reyhaneye_behshti
•┈┈••✾❀🌻🍃🌷✿❁••┈┈•
#عاشقانه_با_خدا 💖
خدایا منو ببخش برای تمام لحظاتی که با من بودی و من بی تو😔
و منو ببخش بخاطر ناراحت بودنم زمانی که هزاران دلیل برای خوشحال بودن به من دادی🙏🏻
•┈┈••✾❀🌻🍃🌷✿❁••┈┈•
#کانال #ریحانه #ی #بهشتی
@reyhaneye_behshti
•┈┈••✾❀🌻🍃🌷✿❁••┈┈•
ریحانه ی بهشتی
📖#دمشق_شهرِ_عشق🕌 1⃣2⃣قسمت بیست و یکم💙 💠 احساس میکردم از دهانش آتش میپاشد که از درد و ترس چشمانم را
📖#دمشق_شهرِ_عشق🕌
2⃣2⃣قسمت بیست و دوم💙
💠 از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازه ای روی صندلی مانده که نگاهش را پرده ای از اشک گرفت و بی هیچ حرفی پیاده شد در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لبهایم از ترس میلرزید و گریه نفسم را برده بود که دل سنگش برایم سوخت.
مو هایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده و صورتم همه از درد و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش مو هایم را زیر شال مرتب کرد و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم میلرزید: «اگه میدونستم اینجوری میشه، هیچوقت تو رو نمیکشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم!».
💠 سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت: «داریم نزدیک دمشق میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم، میترسم این ماشین گیرمون بندازه».
دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال خط خون مصطفی بود که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند.
سعد میترسید فرار کنم که دستم را رها نمیکرد، با دست دیگرش مقابل ماشین ها را میگرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست.
💠 دستم در دست سعد مانده و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، مسیر زینبیه دمشق نشان داده شده و همین اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست، سعد از گریه هایم کلافه شده بود و نمیدانست این بار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش مادرم را تمنا میکرد.
همیشه از زینبیه دمشق میگفت و نذری که در حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) کرده و اجابت شده بود تا نام مرا زینب و نام برادرم را ابو الفضل بگذارد؛ ابو الفضل پای نذر مادر ماند و من تمام این اعتقادات را دشمن آزادی می دیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم.
💠 سالها بود خدا و دین و مذهب را به بهانه ی آزادی از یاد برده و حالا در مسیر مبارزه برای همین آزادی، در چاه بی انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر امید رهایی نبود...
✍🏻نویسنده: فاطمه ولی نژاد
📝ادامه دارد...
•┈┈••✾❀🌻🍃🌷✿❁••┈┈•
#کانال #ریحانه #ی #بهشتی
@reyhaneye_behshti
•┈┈••✾❀🌻🍃🌷✿❁••┈┈•
سلام امام زمانم💚
💔چقدر دلم تنگ است ...
دلم تنگ است
برای دیدارتان ...
بوییدنتان ...
دلم تنگ است
برای شنیدن صدای آشنایتان ...
دلم تنگ است
برای اینکه بیایید
و من رنج تمام این سال های سخت
و سرد را برایتان بگویم ...
دلم تنگ است
برای بازکردن این بغض گلوگیر ...
برای گریستن ...
کاش می آمدید ... 😔
💞سلام امید دل منتظران 💞
•┈┈••✾❀🌻🍃🌷✿❁••┈┈•
#کانال #ریحانه #ی #بهشتی
@reyhaneye_behshti
•┈┈••✾❀🌻🍃🌷✿❁••┈┈•
💟#دانش_آموز_مکتب_ولایت
🕊امیرالمومنین امام علی علیه السلام:
«خردمندترینِ مردمان ، کسانی اند که بیشتر در عواقب کارها بیندیشند.»🧐💡
📚غررالحکم حدیث ۳۳۷۶
•┈┈••✾❀🌻🍃🌷✿❁••┈┈•
#کانال #ریحانه #ی #بهشتی
@reyhaneye_behshti
•┈┈••✾❀🌻🍃🌷✿❁••┈┈•