5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#به_وقت_دلتنگی💔
💫استوری
💖ویژه جمعه
•┈┈••✾❀🌺🍃🌸✿❁••┈┈•
#کانال #ریحانه #ی #بهشتی
@reyhaneye_behshti
•┈┈••✾❀🌺🍃🌸✿❁••┈┈•
ریحانه ی بهشتی
😇ما مسافریم و مقصدمان بی نهایت است. 💫بی نهایت یعنی خدا. اگر میخوای همسفر ما بشی در کانال ریحانه ی
سلام✋🏻
عصر آدینه تون بخیر🌸
💐در این کانال مباحث خوبی داریم اگر مایل بودید عضو شوید👇
@nahi_az_monkar_amer_marof
لطفا کانال ریحانه ی بهشتی را تبلیغ بفرمایید با بنر ریپلای شده☝️
ریحانه ی بهشتی
📖رمان نگاه خدا💗 3⃣1⃣قسمت سیزدهم🌺 سر کلاس اصلا حواسم به حرفای استاد نبود. آقای یاسری داد زد: ده د
📖رمان نگاه خدا💗
4⃣1⃣قسمت چهاردهم🌺
بعد از کلاس، دلم برای عاطی خیلی تنگ شد.
شمارهاش را گرفتم.
الو عاطی.
به خانووووم خانومااا چه طوری؟
عاطی کی میای؟
وااا چیزی شده؟
عاطی حالم خوب نیست دلم تنگ شده.
حوصله خودمم ندارم.
من فردا میام.
باشه اومدی بیا خونمون، با هم حرف می زنیم.
عاطی:
باشه.
فعلا من برم کلاسم داره شروع میشه
بعد کلاس رفتم سمت خونه...
اصلا حال و حوصله غذا درست کردن نداشتم.
یادداشتی به در ورودی زدم.
"من حالم خوب نبود وقت غذا درست کردن نداشتم شرمنده"
مغزم داشت می ترکید.
تلفنم زنگ خورد.
خاله زهرا بود.
رد تماس دادم.
چشمم به عکس مامان افتاد.
"مامان جون ببین با رفتن حال و روزمو
چرا خدای تو منو نگاه نمیکنه.
این چه بخت شومیه که من دارم"
آن قدر گریه کردم تا خوابم برد.
صبح با صدای زنگ آیفون بیدار شدم.
عاطفه بود.
در را باز کردم.
عاطفه با جعبه شیرینی آمد.
دختره دیونه معلوم هست کجاییی؟
دیگه می خواستم درو بزنم بشکنم.
گوشی وا مونده ت چرا.
خاموشه، مجبور شدم زنگ بزنم واسه حاجی.
نترس بابا، نمردم که، تازه می مردمم چرخه طبیعت همچنان ادامه پیدا میکرد.
عاطی:
وااااییی از دست تو...
عاطی جان قربون دستت، من تا برم دست و صورت مو بشورم یه چایی آماده کن.
دست و صورتم را شستم.
به به چه کردی تووو خانوووم، الان دیگه وقت شوهر کردنته.
حالا شیرینی واسه چی آوردی؟
آبجی تون داره ازدواج میکنه.
برو بابا مسخره کی میاد تو رو بگیره.
حالا که یکی پیدا شده سارا جون.
جیغ بنفشی کشیدم.
عاطی دستانش را گذاشت روی گوشش.
دختره خل گوشمو داغون کردی.
✍🏻ویراستار: مریم حق گو
📝ادامه دارد....
•┈┈••✾❀🌺🍃🌸✿❁••┈┈•
#کانال #ریحانه #ی #بهشتی
@reyhaneye_behshti
•┈┈••✾❀🌺🍃🌸✿❁••┈┈•