eitaa logo
تبلیغات گسترده ریحون
2.8هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
602 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂 به مامان زنگ زدم ،بهم گفت که اوضاع بدجوری بیریخت شده و مجبور شده که بره شهرستان پیش مادربزرگم ، ولی به خاطر من برمیگرده ، خیلی زود! آخر شب شده بود و صدای بابا بلندتر از هروقتی بود ! ، میترسیدم... گوشه ی اتاقم نشستم و توی خودم بودم...سر و صداهاشون تقریبا خوابیده بود... گوشیمو اون بیرون توی آشپزخونه جا گذاشته بودم و میخواستم برم بیارم اما داشتم😰😰❌ مانتویی تنم کردم و شالی رو روی سرم کشیدم و آروم و بیصدا قفل درو باز کردم و از اتاق بیرون رفتم... لامپا بودن اما میدیدمشون که هرکدومشون یه گوشه دراز کشیده بودن و توی چرت بودن... پاورچین پاورچین سمت آشپزخونه قدم برداشتم و همین که گوشیمو برداشتم دویدم و خواستم درو ببندم که همون مردی که اون روز توی خیابون دیدمش با حالت سمتم اومد و قبل از اینکه فرصت کنم درو ببندم که...😱😱😰😰👇👇 https://eitaa.com/joinchat/355074477C0f2bee59d7