eitaa logo
رضائی (پایگاه جهاد تبیین)
18 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
15 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
توبه رضا این داستان بخونی اندازه صدتا مجلس، معارف داره...خلاصه زهرایی میشی...حتما در یک جای خلوت و با توجه بخون اگر هم در جمه میخونی قول بده خودت را رها کنی و بغضت را نگه نداری 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 آماده‌ای بریم.... يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون.... شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهداعزیز فاطمه گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدرغرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که ازسرگذشت چه یک وجب چه صدوجب خانمه که ازترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت: تو ازخداوعذاب جهنم نمیترسی درسته ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟من شنیدم لاتهااهل لوتی گری ومردونگی هستن _ خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن آقامن که شهوت جلوچشاموگرفته بود هیچی حالیم نمیشداماباشنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه باگریه اون زن همراه بود تنم لرزید آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم لباسامو پوشيدم و گفتم: يالا چادرو سرت کن ببينم، امشب ميخوام تو عمرم براي اولين بار به حضرت زهرا اعتماد کنم ببينم اين حضرت زهرا ميخواد چيکار کنه مارو... يالا سوار ماشينش کردم و اومدم نزديک حسينيه اي که ميخواست بره پياده اش کردم از ماشين که پياده شد داشت گريه ميکرد همينجور که گريه ميکرد و درو زد به هم، ورفت اومدم تو خونه و حالا ضد حال خورديم و حالم خوب نبودداشتم حرفهای خانومه روکه مثل پتک توسرم میخوردتوذهنم مرورمیکردم تو راه که داشتم ميبردمش تا دم حسينيه، هي گريه ميکرد و با خودش حرف ميزد، منم ميشنيدم چي ميگه اما داشت به من ميگفت ميگفت: اين گناه که ميکني سيلي به صورت مهدي ميزني، آخه چرا اينقدر حضرت مهدي رو کتک ميزني، مگه نميدوني ما شيعه ايم، امام زمان دلش ازدست ما ميگيره، اينارو ميگفت منم رانندگي ميکردم.... واردخونه شدم ديدم مادرم، پدرم، خواهرام، داداشام اينا همه رفتند هیئت تو خانواده مون فقط لات من بودم تلويزيونو که روشن کردم ديدم به صورت آنلاين کربلا را نشون ميده صفحه ي تلويزيون دو تکه شده، تکه ي راستش خود بين الحرمين و گاهي ضريحو نشون ميده، تکه دومش، قسمت دوم صفحه ي تلويزيون يه تعزيه و شبيه خوني نشون ميداد، يه مشت عرب با لباس عربي، خشن، با چفیه هاي قرمز، يه مشت بچه ها با لباس عربي سبز، اينارو با تازيانه ميزدند و رو خاکها ميکشوندند من که تو عمرم گريه نکرده بودم، ياد حرف اين دختره افتادم گفتم وااااااي يه عمره دارم تازيانه به مهدي ميزنم پاي تلويزيون دلم شکست، گفتم یازهرای مظلومه دست منو بگير یازهرا يه عمره دارم گناه ميکنم، دست منو بگير من ميتونستم گناه کنم، اما به تو اعتماد کردم. کسي تو خونه نبود، ديگه هرچي دوست داشتم گريه کردم توسروصورت خودم میزدم گريه هاي چند ساله که بغض شده بود، گريه ميکردم، داد ميزدم، عربده ميکشيدم، خجالت که نميکشيدم چون کسي نبودیه حس عجیبی بهم دست داده بودکه توی همه عمرم تجربه نکرده بودم احساس میکردم سبک شدم احساس میکردم تازه متولدشدم.... نیمه شب بود، باصدای بازشدن قفل در ازخواب بیدارشدم همون پای تلویزیون خوابم برده بودپدر و مادرم از حسينيه آمدند تا مادرم درو باز کرد، وارد شد تو خونه، تا نگاه به من کرد (اسمم رضاست)، يه نگاه به من کرد گفت: رضا جان حالت خوبه؟چراچشمات قرمزه چراصورتت قرمزشده گفتم چیزی نیست گفت صدات چراگرفته همه نگران بودن
دورمو گرفته بودن، گفتم چیزی نیست امشب براامام حسین عزاداری کردم همه ازتعجب مات مونده بودن مادرم گریه میکرد وخداروشکرمیکردمیگفت ممنونم خداکه دعاهای منومستجاب کردی و..... افتادم به پای پدر و مادرم، گريه.... تورو به حق اين شب عاشورا منو ببخشید من اشتباه کردم بابام گريه میکردمادرم گريه میکرد خواهروبرادرام.... صبح عاشورا، زنجيرو برداشتم و پيرهن مشکي رو پوشيدم و رفتم سمت حسینیه محلمون. تو حسينيه که رفتم، ميشناختند، ميدونستند من هيچوقت اينجاها نميومدم همه یه جوری نگام میکردن سرپرست هيئت آدم مسنیه آمد و پيشونيمو بوسيد و بغلم کرد و گفت رضاجان خوش آمدي، منت سر ما گذاشتي منم خجالت میکشیدم آخه یه عمرباعث اذیت وآزارمردم اون محله بودم...رفتم تودسته و هي زنجير ميزدم وبه ياد اون سيلي هايي که به مهدي زده بودم گريه ميکردم هي زنجير ميزدم به ياد کتکايي که با گناهانم به امام زمان زدم گريه ميکردم جلسه که تمام شد، نهارو که خورديم، سرپرست هيئت منو صدا زد گفت: رضاجان میای کربلا؟ گفتم: کربلا؟!! من؟!!! من پول ندارم!!! گفت نوکرتم، پول یعنی چی؟ خودم میبرمت هنوز ماه صفر تموم نشده بود دیدم بین الحرمینم زدم تو صورتم گفتم حسین جان میخوای با دل من چکار کنی؟ زهراجان من یه شب تو عمرم به تو اعتماد کردم، کربلاییم کردی؟ بی بی جان من یه عمرزیربارگناه مرده بودم توزنده ام کردی؟ اومدم ضریح آقا رو گرفتم، ضریح امام حسینو، گریه کردم. داد میزدم، حسین جان، حسین جان، دستمو بگیر حسین جان، پسر فاطمه دستمو بگیر، نگذار برگردم دوباره نذاردوباره راهموگم کنم..... سرپرست هیئت کاروان زیارتی داره داره، مکه مدینه میبره. یه روزتومسجدمنودیدصدام زدرضاجان میای به عنوان خدمه بریم مدینه، گفت همه کاراش با من، من یکی از خدمه هام مریض شده خلاصه آقا چندروزه ویزای مارو گرفت، یه وقت دیدیم ای بابا سال تمام نشده تو قبرستان بقیع، پای برهنه، دنبال قبر گمشده ی زهرا دارم میگردم گریه کردم: زهرا جان، بی بی جان، با دل من میخوای چکار کنی؟ من یه شب به تو اعتماد کردم هم کربلاییم کردی هم حاجی!!! خلاصه دیگه شغل پیداکردمو اهل کاروزحمت شده بودم رفیقای اون چنینی را گذاشته بودم کنار و آبرو پیدا کردم یه مدتی، دو سالی گذشت همه ماجرا یه طرف، این یه قصه که میخوام بگم یه طرف مادر ما گفت: رضاجان حالا که کار داری، زندگی داری، حاجی هم شدی، مکه هم رفتی، کربلایی هم شدی، نوکر امام حسین هم شدی، آبرو پیدا کردی، اجازه میدی بریم برات خواستگاری؟ گفتم هرچی نظرشماست مادر،من روحرف شماحرف نمیزنم رفتند گفتند یه دختری پیدا کردیم خیلی دختر مومنه و خوبیه خلاصه رفتیم خواستگاری پدر دختر تحقیقاتشو کرده بود. منو برد توی یه اتاق و درو بست و گفت: ببین پسر من میدونم کی هستی. اما دو سه ساله نوکر ابی عبدالله شدی. میدونم چه کارها و چه جنایات و .... همه ی اینارو میدونم، ولی من یه خواهش دارم، چون با حسین آشتی کردی دخترمو بهت میدم نوکرتم هستم. فقط جان ابی عبدالله از حسین جدا نشو. همین طوری بمون. من کاری با گذشته هات ندارم. من حالاتو میخرم. من حالا نوکرتم. منم بغلش کردم پدر عروس خانم را، گفتم دعا کنید ما نوکر بمونیم. گفت از طرف من هیچ مانعی نداره، دیگه عروس خانم باید بپسنده و خودتون میدونید گفتند عروس خانم چای بیارند. ما هم نشسته بودیم. پدرمون، خواهرمون، مادرمون، اینها همه، مادرش، خاله اش، عمه اش، مهمونی خواستگاری بود دیگه عروس خانم وقتی باسینی چای وارد شدیه نگاه به من کرد، یه وقت گفت: یا زهرا!!!!! سینی از دستش ول شد و گریه و از سالن نرفته خورد روی زمین... مادرش، خاله اش، مادر من، خواهر ما رفتند زیر بغلشو گرفتند و بردنش توی اتاق من دیدم فقط صدای شیون از اتاق بلنده همه فقط یک کلمه میگن: یا زهرا!!! منم دلم مثل سیر و سرکه میجوشید، چه خبره! مادرمو صدا زدم، گفتم مادر چیه؟ گفت مادر میدونی این عروس خانم چی میگه؟ گفتم چی میگه؟ گفت: مادر میگه که.... دیشب خواب دیدم حضرت زهرا اومده به خواب من، عکس این پسر شمارو نشونم داده، گفته این تازگیا با حسین من رفیق شده.... به خاطر من ردش نکن مادر دیشب حضرت زهرا سفارشتو کرده.... به خدا جوونا اگر رفاقت کنید، اعتماد کنید، اهل بیت آبروتون میده، دنیاتون میده، آخرتتون میده ای آبرودار آبرویم را بخر٬ جان زهرا از گناهم درگذر... یازهرا... 🌀🌀🌀🌀🌀 *نشرهمراه باذکر صلوات
15.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گرگیج امام جمعه اهل تسنن یکی از شهرهای شمالی گفته خطبه عقد امام حسین ع و دختر یزدگرد سوم شهربانو را عمربن خطاب خونده اگر شیعیان خلافت عمربن خطاب نپذیرید نسب امامان از نسل حسین ع دچار مشکل می شود. خوب پاسخهای متعددی به ایشان داده شده ولی یکی جالبترین جوابها این کلیپ است...یاداور نی شود که این امام جمعه معزول شده و فرد دیگری جایگزین ان شده است
جنگ ظفار که در راستای مقابله با مخالفان سلطان قابوس پادشاه عمان صورت پذیرفت از وقایع تاریخی دوران پهلوی است. در آذر 1351 اولین یگان نظامی ایران وارد عمان شد. از تعداد نیروهای اعزامی ارقام موثقی در دست نیست و در گزارش‌های مختلف از ششصد تا چهارهزار نفر برآورد شده‌است. این عملیات سه سال طول کشید و آمار کشته شدگان هیچ وقت رسماً اعلام نشد اما برخی منابع ارتش به کشته‌شدن بیش از۷۲۰ نفر از نیروهای ارتش شاهنشاهی و مجروح‌شدن بیش از ۱۴۰۴ نفر اشاره دارند.خبر جنگ ایران با ظفار تا ۱۳۵۳ رسماً اعلام نشد. در آن سال حکومت وقت گزارشگرانی را به منطقه فرستاد. سرانجام حکومت ایران روز ۲۵ مهر ۵۴ اعلامیه پایان کار شورشیان راصادر کرد و سلطان قابوس در آذر ۱۳۵۴ به‌طور رسمی اعلام کرد که جنگ ظفار پایان یافته‌است. جنبش آزادی‌بخش عمان در سال ۱۹۸۱ منحل شد. برخی از نیروهای ارتش ایران باقیمانده در عمان با وقوع انقلاب عظیم اسلامی در ۱۳۵۷ به ایران بازگشتند.
12.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعری حماسی،کدخدا شکن، امید آفرین، ولایی، رنگین به خون زهرای مرضیه و فرزندان برومندش حاج قاسم و ابومهدی از غدیر تا ظهور جبهه در جبهه نور پیشانیست[زهرا].....مادر قاسم سلیمانیست[زهرا] 😭😭😭😭😭😭😭😭😭 اگر حالی دست داد التماس دعا
18.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣سردار سلیمانی با همکاری آمریکا با داعش جنگید! 🔸روزنامه اعتماد در مطلبی نوشت: ...در جنگ با داعش، نیروهای تحت امر شهید سلیمانی در عمل نیروی پیاده یک ائتلاف بزرگ بودند که بمباران هوایی آن را ارتش امریکا و متحدانش برعهده داشتند».....کلیپ فوق این ادعای کذب و تحریف آشکار را رد می کند 🔹همزمان با نزدیک شدن به دومین سالگرد شهادت سردار سلیمانی، جریان تحریف دست به کار شده است تا «قاتلان حاج قاسم» را بزک کند. جریان تحریف در پی آن است تا «دولت تروریست» آمریکا را در جایگاه «دولت مبارزه کننده با تروریسم»
15.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رعب و ترس سر دبیر رادیو رژیم صهیونیستی از قدرت نظامی ایران؛ پهپادهای ایران مورد نگرانی اسرائیل و ایالات متحده است؛ نباید ایران را دست‌کم گرفت! ویدیویی کامل این سخنان را ببینید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند دقیقه کلاس کاربرد هسته‌ای برای اقای زیبا کلام اصطلاح طلب ضد هسته ای
گفتگوی دوتا خانم یکی محجبه یکیشون بی حجاب 👇👇👇 بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟ گفت: آره ! خیلی دوسش دارم گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟ گفت: آره! گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟ گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد گفت: چرا؟ براش یه مثال زدم: گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله… دیدم حالتش عوض شده بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟ گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه گفتم: پس حجابت…. اشک تو چشاش جمع شده بود روسری اش رو کشید جلو با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره از فردا دیدم با چادر اومده گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد! خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه. حالا اگه خوشت اومد بازنشر کن..... آجرکم الله یا صاحب الزمان 🥀🥀‌ - تا جایی که میتونید ارسال کنید برا گروهایی ک هستین برا دوستان برا همه اجرتون با قرآن و صاحب الزمان 🙏💐- ــ ــ‌ ــ ــ ــ‌ ــ ــ ــ‌✿ــ‌ ــ ــ ــ‌ ــ ــ ــ‌ ــ ◀️ رهبر معظم انقلاب در 12 اسفند 98، فقط چند روز از اعلام مشاهده موارد ابتلاء به کرونا در توصیه‌ای، همگان را به توجه به پروردگار فرا خواندند و گفتند: *البته این بلا آنچنان بزرگ* *نیست و بزرگ‌تر از آن* *نیز وجود داشته است* *اما بنده به دعای* *برخاسته از دل پاک و* *صاف جوانان و افراد* *پرهیزگار برای دفع* *بلاهای بزرگ بسیار* *امیدوارم ....* *دعای هفتم صحیفه* *سجادیه دعای بسیار* *خوب و خوش‌مضمونی* *است که می‌توان با این* *الفاظ زیبا و با توجه* *به معانی آن با* *پروردگار سخن گفت* 👆 پس از دو سال با ازدیاد گرفتاری اکنون زمانی است که به این بخش از سخنان رهبر عزیز بازگردیم 👈 برای رفع بلایا، به خصوص کرونای منحوس قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه همراه با تدبر در معنا از چهارشنبه هشتم دیمـاه در سراسر کشـور استان گیلان، پیش‌قدم، در صحیفه‌خوانی جمعی است ان‌شاءالله بزرگان شهرها و استان‌های دیگر این پویش را جدی بگیرند و به‌صورت جمعی، یا مجازی، یا انفرادی راه‌اندازی کنند 🙏 لطفاً زنجیره باشید و برای همه ارسال کنید
گفتگوی دوتا خانم یکی محجبه یکیشون بی حجاب 👇👇👇 بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟ گفت: آره ! خیلی دوسش دارم گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟ گفت: آره! گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟ گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد گفت: چرا؟ براش یه مثال زدم: گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله… دیدم حالتش عوض شده بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟ گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه گفتم: پس حجابت…. اشک تو چشاش جمع شده بود روسری اش رو کشید جلو با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره از فردا دیدم با چادر اومده گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد! خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه. حالا اگه خوشت اومد بازنشر کن..... آجرکم الله یا صاحب الزمان 🥀🥀‌ - تا جایی که میتونید ارسال کنید برا گروهایی ک هستین برا دوستان برا همه اجرتون با قرآن و صاحب الزمان 🙏💐- ــ ــ‌ ــ ــ ــ‌ ــ ــ ــ‌✿ــ‌ ــ ــ ــ‌ ــ ــ ــ‌ ــ
متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب💞 این جوانمرد، همیشه با وضو بود.‌🌷 می گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه......!!💞🌷💞🌷💞🌷💞🌷 هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود.💞 اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.» وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.‌ کسی که وضع مادی خوبی نداشت  یا حدس می زد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت، را دو برابر پول مشتری، گوشت می داد.🌷 گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است.💞 گاهی هم پول را می گرفت و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره بر میگرداند به مشتری.🌷 گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.»💞 عزت نفس مشتری نیازمند را نمی شکست.....!!🌷 این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.💞 ''شهید عبدالحسین کیانی'' همان ''جوانمرد قصاب'' است! شهدارا یادکنیدحتی بایک صلوات 🌹🍃
پنج دقیقه‌ای که در مقابل  ۷۵ سال قرار گرفت همچنین در بخشی دیگر از کتاب «سیمای سلیمانی» با عنوان «پنج دقیقه» به روایت صادق خرازی معاون نماینده­ ایران در سازمان ملل در سال‌های۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵ آمده است: آخرین دیداری که با هم داشتیم، چهار روز قبل از شهادتش بود. کنار یک عالم بزرگ فرزانه بودیم که در فقاهت، فلسفه، تقوا و زهد شاخص بود. به آن عالم گفت: سحرگاه با خدای خود نجوا می­‌کردم و در مناجات گفتم خدایا، از عمر من پنج سال بگیر و به این عالم بده. آن عالم پوزخندی زد و گفت: هفتاد و پنج سال است برای مکتب اهل­ بیت کتاب نوشته‌­ام، تحقیق کرده­ام، رساله‌­های مختلف مستدرکات فقهی و اصولی را جمع کرده‌­ام، بیش از صد و چهل پنجاه کتاب و رساله­ علمی، فقهی، فلسفی، اصولی و تفسیری نوشته­‌ام، صدها شاگرد تربیت کرده­‌ام، همه این‌­ها فدای پنج دقیقه قاسم سلیمانی و مناجات او و حضورش در محضر خدا و خدمتی که به خدا و خلق کرد. همه­ زندگی خودم را حاضرم به تو بدهم برای پنج دقیقه­‌اش. کتاب «سیمای سلیمانی» در  ۲۰۸ صفحه در شمارگان هزار نسخه و به قیمت ۳۷ هزار تومان به مناسبت دومین سالگرد شهادت سپهبد قاسم سلیمانی به بازار نشر آمده است.
بسم الله الرحمن الرحیم 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 بسترها و زمینه های شکل گیری حماسه عظیم و تاریخی۹ دی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✍ ع.ر. حماسه ۹ دی برمی‌گردد به انتخابات ریاست جمهوری در خرداد سال ۸۸، در آن زمان یک انتخابات باشکوه انجام شد. مردم با بالاترین رقم مشارکت حدود ۸۵ درصد در انتخابات شرکت کردند. انتخابات به صورت گسترده و سالم برگزار شد و گزارش‌ها و صورت جلسه‌ های حوزه های رای گیری هم که به مرکز رسید نشان می داد که انتخابات سالم است. در لحظات آخر جمع بندی انتخابات بود که مهندس موسوی یکی از کاندیداها بدون دریافت نامه نتایج آرا به صورت خودسر اعلام کرد من پیروز انتخابات هستم. و این شروع عملی فتنه بزرگی شد که از یک سال قبل انتخابات توسط جناح اصلاح طلب با شعار تقلب در انتخابات کلید خورده بود. با شعار تقلب در انتخابات جمعیت قابل توجهی را در تهران به خیابان کشاندند. احمدی نژاد هم در جشن پیروزی خود بجای روشنگری جمعیت معترض را خس و خاشاک نامید و موجب شعله ورتر شدن اعتراضات شد. در ۲۹ خرداد ۸۸ مقام معظم رهبری در نماز جمعه یک سخنرانی روشنگرانه ایراد و قضیه را تبیین کردند. اکثریت معترضین بعد از خطبه‌های مقام معظم رهبری خیابان را ترک کردند. دو تن از کانادیدهاکه به عنوان سران فتنه شناخته می‌شد (آقای کروبی و موسوی) اصرار داشتند که قشون کشی ادامه یابد و انتخابات بدون دلیل ابطال شود. اینجا نظام تصمیم گرفت که اینها را به حصر خانگی بفرسته و تعداد زیادی از کسانی که پشت پرده فتنه ۸۸ بودن را دستگیر کرد. طرفداران جنبش سبز هر از گاهی به مناسبت‌های گوناگون به خیابان آمده و تخریب راه می انداختند. ماجر ادامه داشت مرتب مقام معظم رهبری یک تنه سخنرانی و روشنگری می کردند. اکثر قریب به اتفاق خواص جامعه به خصوص برخی مراجع تقلید به دلیل غبار فتنه سکوت کرده بودند. این موجب طولانی شدن تحرکات فتنه گران به مدت ۸ ماه شد. در این مدت تعدادی کشته، مجروح شدند و به اموال عمومی و خصوصی خسارت زیاد وارد شد. دشمنان خارجی به خصوص آمریکا پشتیبانی خودشان را از جنبش سبز علنی کردند. فتنه گران در عاشورای سال ۸۸ در تجمع غیر قانونی خود خیمه امام حسین ع را به آتش کشیدند. اینجا بود که دیگه خون مردم به جوش آمد و متوجه شدند اعتراض به انتخابات بهانه است و تصمیم گرفتند کار را یکسره کنند و حماسه عظیم ۹ دی را رقم زدند. دو دسته عامل باعث خلق این حماسه عظیم و تاریخی شد. 🔷 دسته نخست عوامل راهنما که در درجه اول ماجرای عاشورا حسین ع در سال ۶۰ هجری و خود امام حسین ع بود (عاشورای امام حسین ع در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی هم عامل اصلی بود). 🔷 در درجه دوم روشنگری های امام خامنه‌ای در طول ۸ ماه 🔷 در درجه سوم حمایت آشکار آمریکا و اسرائیل غاصب از فتنه گران 🔷 در درجه چهارم رفتار ناشایست معترضان در طول این ۸ ماه بود. 🌷 عامل عملی هم خود مردم بودند که همیشه در بزنگاها (همانند ۲۲ بهمن، ۱۲ فروردین، قایله قومیتها، ماجرای بنی صدر، ماجرای منافقین، جنگ تحمیلی، تحمل تحریم های اقتصادی، فتنه ۷۸ و...)انقلاب را نجات‌ دادند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از دوسال هنوز بغض و گریه امام خامنه ای در فراق سردار تمام نشده است. درد چه سنگین است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبری از دید قهرمان بین المللی..سخن بقیه مهم نیست.... سلیمانی: رهبری ما، یک رهبری متقی است که همه‌ی حکمت هایی که امروز به عنوان سیاست‌ها ابلاغ می‌کند، اعلام می‌کند، انسان یقین می‌کند برخواسته از عمق تقوای اوست.❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*آفتاب آمد دلیل آفتاب: سخنانی از🌹سردار شهید حاج قاسم سلیمانی🌹 درموردرهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای عزیز