هدایت شده از قرارگاه حضرت نرجس خاتون(س)
یادداشتهای روزهای کرونایی-۲۰
روز دهم ۹۹/۱/۱
.
دیشب قرارگاه خیلی سرد بود.
چند بخاری برقی کوچک هست و یک درندشت! شوفاژهای مدرسه هم خاموش است! تا صبح لرزیدم.
صبح با گلودرد رفتم داروخانه. ناگهان عطسهای کردم. یکهو چند نفر با عجله از داروخانه رفتن بیرون! یکیشان دستپاچه با صورت رفت توی در!
فروشنده هم سریع یک شربت داد که زودتر بروم!
حق دارند! سایه مرگ همهجا پهن شده اِلا در قرارگاه نازیآبادیها.
حاجرضا را دیدم. قابلمه به دست!
از روز اول غذای جدا دارد! و فقط در قرارگاه مستقر است! و کارش جلسه پشت جلسه! به شوخی گفتم «همه را از زیر قرآن میفرستی به خط! خودت اما ماندی پشت خط!»
امروز فهمیدم مشکل روده و معده دارد. گاهی خونریزی هم میکند. برای همین بیمارستان نمیرود. و مادرش غذای جداگانه میفرستد.
اینجا شده دوکوههی تهران!
گروه گروه میآیند، لباس رزم میگیرند و راهی خط میشوند. اینجا مرگ را به سخره گرفتند. ساعتها همنشینند با ویروسی که دنیا را از غرب و شرق، از چشمبادامی و چشم رنگی به وحشت انداخته. همه فرار میکنند، حتی از یک عطسه!
لکن اینجا عدهای بیپروا مرگ را داوطلبانه دید میزنند. اینجا دیگر سهمیه دانشگاه معنا ندارد. خبری هم از کسری خدمت سربازی نیست. اینجا هرچه هست ویروس است و سرفه و تب و آیسییو!
.
این هم از عجایب جمهوری اسلامیست که یک هیئت محلی در مدرسهای به قدمت ۷۰سال! شده مثلا قرارگاه مبارزه با کرونا! گرچه دخلوخرج روزانهاش میلیونیست!
روزانه ۲۰۰نفر گزینش پزشکی، آموزش و به بیمارستانها اعزام میشوند. گان و شیلد و دستکش و ماسکشان هم باید جور شود. ایضا خورد و خوراکشان. هر روز هم یک بیمارستان اضافه میشود. گرچه خبری از بودجههای تصویب ستاد کرونایِ دولتی نیست!
امروز زنگ زدم به مهدی دادمان معاون سازمان تبلیغات کشور. گفتم: «حضور این همه آخوند «تبلیغات اسلام» هست یا نه؟! مگر تبلیغ حتما باید منبر باشد و ذکر احکام طهارت؟!
چه تبلیغی بهتر از این؟! این همه طلبه درس و زن و زندگی را رها کردهاند و معتکف چند قدمیِ مرگ شدند. به عشق حفظ جان مردم. آن هم بیمزد و مواجب!»
پذیرفت که کمک کند به قرارگاه. تا ببینیم و تعریف کنیم. لکن علیالظاهر قرارگاه حضرت نرجس خاتون(س) بایستی چندماهی برپا باشد. کمک کنید تا سرپا بماند:
.
۶۰۳۷۹۹۷۵۸۶۷۰۹۱۳۲
محمداحسان شریفنیا
.
.
#جواد_موگویی
💠 @jsalamat_ir