eitaa logo
~ گروه جهادی‌فرهنگی شهید رضا طوفانیان ~
355 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
771 ویدیو
19 فایل
| ما اگر گم گشته‌ی راهیم عیب از جاده نیست جاده ها جا می‌گذارند آن که را آماده نیست...| شماره‌ثبت: ۳۹۹۶۵۴۶۰۱۴۰۱۹ شماره‌کارت‌به‌نام‌گروه: ۶۲۷۳۸۱۷۰۱۰۱۷۹۵۸۲ صفحه‌ی‌اینستاگرام: @tofaniyan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
• بِسْمِ اللّٰهِ نُورِ النُّورِ • سلام به همه همراهان✨خیلی خوش اومدین🌻 امروز گروه جهادی‌فرهنگی شهید طوفانیان فعالیت خودش رو به صورت رسمی در این برنامه آغاز می کند. ممنون که همراه ما هستید 🌱❤️ ۲۳ اسفند ۱۴۰۰
پيامبر اکرم (ص): خداوند بزرگ به جوان عبادت‌پيشه نزد فرشتگان افتخار می‌كند، در حالى كه می‌فرمايد: بنده‌ام را بنگريد. براى من، خواسته‌هاى نفْس خود را كنار نهاده است. "كنزالعمّال: ج ۱۵ ، ص ۷۷۶، ح ۴۳۰۵۷ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌱 @rezatofaniyan
امام صادق (؏) : در برابر فرزندت ، همانند کسی عمل کن که میداند در برابر نیکی کردن ، پاداش دریافت می کند و بر بدی کردن ، مجازات می شود . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌱 اهمیت فرزند و محبت به اهل خانه @rezatofaniyan
خدایا قلب هامون رو سرشار از محبت کن ✨ @rezatofaniyan
بیاید عادت کنیم بیشتر و بیشتر خداروشکر کنیم✨
در جوشن كبير يك عبارتی هست كه میگوييم: " يا كٓريمٓ الصَّفْح " معناش خيلى جالبه : یك وقتی یك کسی تو رو میبخشه اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی و همیشه یك جوری نگات میکنه که تو میفهمی هنوز یادش نرفته؛ یك جورایی انگار که سابقه بدت رو مدام به یادت میاره. ولی یك وقتی، یك کسی تو رو میبخشه و یک طوری فراموش میکنه انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی اصلا هم به روت نمیاره. به این نوع بخشش میگن صَفح ... و خدای ما اینگونه است... از صمیم قلب میگویم: "يا كٓريمٓ الصَّفْح" @rezatofaniyan
که راه توبه رو باز گذاشتی...✨
همچو لبخند سحر روشنایی‌بخش. •حضرت آقا•
امام علی علیه السلام : بپرهيز از اين كه فريفته شدن به [اين دنياى] دگرگون شونده ناچيز، تو را گول بزَنَد، يا شاد گشتن به اين فناپذير بى ارزش، تو را بلغزاند غررالحكم حدیث ۲۶۱۲ @rezatofaniyan
"بسم المعطّرٌ الحبیب" تصدقت گردم، دردت به جانم، من که مُردم وُ زنده شدم تا کاغذتان برسد، این فراقِ لا کردار هم مصیبتی شده، زن جماعت را کارِ خانه وُ طبخ وُ رُفت و روب وُ وردار و بگذار نکُشد،همین، بی‌همدمی و فراق می‌کُشد. مرقوم فرموده بودید به حبس گرفتار بودید، در دلمان انار پاره شد. پری‌دُخت تو را بمیرد که مَردش اسیر امنیه‌ چی‌ها بوده و او بی‌خبر، در اتاق شانهٔ نقره به زلف می‌کشیده..!!! حیّ لایموت به سر شاهد است که حال و احوال دل ما هم کم از غرفهٔ حبس شما نبوده است. اوضاع مملکت خوب نیست؛کوچه به کوچه مشروطه‌ چی چنان نارنج‌ هایی چروک و از شاخه جدا بر اشجار و الوار در شهر آویزانند وُ جواب آزادی خواهی، داغ و درفش است وُ تبعید و چوب و فلک..!!! دلمان این روزها به همین شیشهٔ عطری خوش است که از فرنگ مرسول داشته‌ایدُ؛‌ شب به شب بر گیس می‌مالیم...!!! سَیّد محمود جان، مادیان یاغی و طغیان‌گری شده‌ام که نه شلاق و توپ و تشر آقاجانمان راممان می‌کند و نه قند و نوازش بیگم باجی، عرق همه را درآورده‌ام و رکاب نمی‌دهم، بماند که عرق خودم هم درآمده. می‌دانید سَیّدجان، زن جماعت بلوغاتی که شد، دلش باید به یک‌ جا قُرص باشد، صاحب داشته باشد؛ دلِ بی‌صاحاب، زود نخ‌کش می‌شود،چروک می‌شود،بوی نا می‌گیرد،بید می‌زند. دلْ ابریشم است. نه دست و دلم به دارچین‌نویسی روی حلوا و شُله‌زرد می‌رود، نه شوق وَسمه وُ سرخاب وُ سفیدآب داریم. دیروزِ روز بیگم باجی ابروهایمان را گفت پاچهٔ بُز.حق هم دارد، وقتی که آنکه باید باشد و نیست، چه فرق دارد، پاچهٔ بُز بالای چشم‌مان باشد یا دُم موش و قیطانِ زر . به قول آقاجانمان؛ دیده را فایده آن است که دلبر بیند. شما که نیستید وُ خمرهٔ سکنجبین قزوینی که باب میلتان بود بماند، در زیر زمین مطبخ و زهر ماری نشود کار خداست. چلّه‌ها بر او گذشته، بر دل ما نیز. عمرم روی عمرتان آقا سَیّد، به جدّتان که قصد جسارت و غُر زدن ندارم ولی به واللّه بس است، به گمانم آنقدری که در فالکوتهٔ طب پاریس طبابت آموخته‌اید که به علاج بیماری فراق حاذق شده باشید، بس کنید، به یزد مراجعت فرمایید وُ به داد دل ما برسید،تیمارش کنید وُ بعد دوباره برگردید. دلخوشکُنکِ ما همین مراسلات بود که مدّتی تأخیر افتاد وُ شیشهٔ عطری که رو به اتمام است. زن را که می‌گویند ناقص‌العقل است، درست هم هست؛ عقل داشتیم که پیرهن‌تان را روی بالش نمی‌کشیدیم وُ گره از زلف وا کنیم وُ بر آن بخُسبیم. شما که مَردید، شما که عقل‌تان اَتّم وُ اَکمل است، شما که فرنگ دیده‌اید وُ درس طبابت خوانده‌اید، مرسوله مرقوم دارید و بفرمایید این ضعیفهٔ ناقص‌العقل چه کند...؟؟؟ تصدّقت پری‌ دُخت بوسه به پیوست است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌱 کتاب " پری‌دخت " با زیر عنوان "مراسلات پاریس طهران" نویسنده : حامد عسکری @rezatofaniyan
یا امام رضا(؏) سلام غیر تو کدوم رفیق سنگِ تموم گذاشت برام ...؟ @rezatofaniyan
محبوبم! شما نباشید، بهار؛ لنگان‌ لنگان می‌آید و نمی‌آید، می‌رسد و نمی‌رسد... 🤲🏻 @rezatofaniyan
وقتی همه وجودت بشه ایمان خیلی کارا میکنی... @rezatofaniyan
امام باقر علیه السلام: از كسى كه تو را مى گرياند اما خيرخواه توست پيروى كن و از كسى كه تو را مى خنداند اما با تو رو راست نيست پيروى مكن. @rezatofaniyan
نام : مصطفی چمران ساوه‌ای تولد : (۱۰ مهر ۱۳۱۱ – ۳۱ خرداد ۱۳۶۰) لقب : جمال  فیزیک‌دان، سیاستمدار، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران، وزیر دفاع ایران در دولت مهدی بازرگان و دولت موقت شورای انقلاب، از همراهان موسی صدر در تشکیل جنبش امل (لبنان)، نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی، از فرماندهان ایران در جنگ ایران و عراق و بنیان‌گذار ستاد جنگ‌های نامنظم در جریان جنگ ایران و عراق بود. مصطفی چمران از سن پانزده سالگی در جلسه‌های تفسیر قرآن سید محمود علایی طالقانی حاضر می‌شد؛ وی همچنین در درس‌های فلسفه و منطق مرتضی مطهری و در دیگر جلسات نیز حضور پیدا می‌کرد. وی از نخستین اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران مصدق، از دوره چهاردهم مجلس شورای ملی تا ملی شدن صنعت نفت شرکت فعال داشت. وی در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در حمله گارد به دانشکده فنی دانشگاه تهران جزو معترضان به حضور نیکسون، معاون رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، بود. چمران از مسوولان نهضت مقاومت ملی و عضو جبهه ملی ایران در دانشگاه تهران به‌شمار می‌آمد. او پس از حضور در آمریکا به همراه تنی چند از هم فکرانش شاخه نهضت آزادی ایران در خارج از کشور را تأسیس کرد. وی با همکاری ابراهیم یزدی برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه‌ریزی کرد و از مؤسسین انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا بود. به دلیل این فعالیت‌ها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع شد و از آن پس تا پایان دوره دکتری در دانشگاه برکلی به عنوان پژوهش‌یار ای آی مشغول به کار شد. با پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، در سی ام بهمن همین سال چمران همراه با یک گروه ۹۲ نفره از لبنان به ایران آمد و با آنکه قصد ماندن در ایران را نداشت، به توصیه سید روح‌الله خمینی در وطنش ماندگار شد. در اوایل پیروزی انقلاب، به تربیت اولین گروه از پاسداران انقلاب اسلامی در سعدآباد پرداخت. چمران دوباره در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ که برای سرکشی، معرفی و توجیه فرمانده جدید محور به جای «ایرج رستمی» به منطقه جنگی دهلاویه رفته بود، در خط مقدم نبرد، بر اثر اصابت ترکش خمپاره ۶۰ دشمن از ناحیه پشت سر زخمی شد؛ مورد اصابت قرار گرفتن این فرمانده از پشت سر، از آن زمان تاکنون منشأ گمانه زنی‌های بسیار در مورد احتمال مرگ او بر اثر شلیک آتش خودی بوده‌است، هرچند برخی از همرزمان وی، چنین احتمالی را دور از ذهن دانسته‌اند. کمک‌های اوّلیه بر روی او در بیمارستان سوسنگرد انجام گرفت و آمبولانس به اهواز شتافت ولی پیکر بی‌جان او به اهواز رسید. و در همان تاریخ درگذشت . آرامگاهش در بهشت زهرا قرار دارد و نشانی آرامگاه او قطعهٔ ۲۴ ردیف: ۷۱ شماره: ۲۵ بخشی از نوشته های دکتر چمران : خوش دارم كه مرا بسوزانند و خاكسترم را به باد بسپارند تا حتی قبری را از این زمین اشغال نكنم. دل غم زده و دردمندم آرزوی آزادی می كند و روح پژمرده ام خواهش پرواز دارد تا از این غربتكده سیاه، ردای خود را به وادی عدم بكشاند و از بار هستی برهد و در عالم نیستی فقط با خدای خود به وحدت برسد. همیشه می خواستم كه شمع باشم و بسوزم و نور بدهم و نمونه ای از مبارزه وكلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم. خوش نداشتم كه رحمت و شفقت دوستان و مخلصین را برانگیزم و از قدرت معنوی و مادی آنان در راه هدف مقدس خویش استفاده كنم. جایی كه دیگر انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فدا كند، دیگر از كسی واهمه نمی كند تا حق را كتمان نماید. خوش دارم هیچ كس مرا نشناسد. هیچ كس از غم ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد. هیچ كس از راز و نیازهای شبانه ام نفهمد. هیچ كس اشك های سوزانم را در نیمه های شب نبیند. هیچ كس به من محبت نكند. هیچ كس به من توجه ننماید. جز خدا كسی را نداشته باشم.... اینها را به نیت آن ننوشته ام كه كسی بخواند و بر من رحمت آورد, بلكه نوشته ام كه قلب آتشینم را تسكین دهم و آتشفشان درونم را آرام كنم. [دست نوشته های شهید چمران] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌱 @rezatofaniyan