eitaa logo
فرزند انقلاب | رسانه
1.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
365 ویدیو
38 فایل
[ فرزند انقلاب ۱۴۰۲ ] • «زمینه فعالیت شیخ رضا واوسری تبیین و استخراج بیانات رهبری» • این کانال به مشکلاتی خورده هست و فعالیت اصلی را درکانال جدیدرسانه فرزند انقلاب 👇 https://eitaa.com/frzande_engelab_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فرزند انقلاب | رسانه
بیابون‌کرمان‌بوی‌یار‌میده‌ خدا‌برام‌نگهدارت#مخاطب‌خاص
ای دلیلِ بقایِ حیات رویاهایِ بی‌انتهای من، به تو سلام می‌گویم. امشب هم مانند شب‌های دیگر، زیر نورِ ماه، خواستم از تو بنویسم، ولی قلم همراهی نکرد و یا مغز آشفته‌ام قصد همسفری نداشت؛ ولی هر چه که بود، قلبِ تپینده‌ی دورن سینه‌ام، دستور نوشتن را صادر کرد. این‌بار باید قلم را می‌رقصاندم، به قصد نوشتن، برایِ تو. زیبارویِ منِ خسته، شنیده بودم اندکی ناخوشی در جان‌تان نفوذ کرده و این خبر سخت قلبِ بی‌قرارم را اندیشناک نموده. باشد که خبری از احوال خوش‌تان به دستم رسانید. امروز که از شهر احساس گذر می‌کردم، تغییرِ فصل آنجا اندیشه‌ام را در برگرفت؛ به قدری افزایشِ درجه داشت که سرمایش به وجودم چنگ می‌زد. آوخ که زود تابستانِ گرمش، زمستان شد. پیر مرشدِ آن شهر مرا به صرفِ اندکی سخن و اندرز، میهمان کرد. نخست از حالِ آشفته‌ام پرسید و خواست، از حزنِ لانه کرده در جانم بکاهم؛ چرا که بساط پهن نموده، و از چشمانم اندوه درونم هویدا است. چندی بعد با فنجانی از پندِگران‌مایه‌اش، از من پذیرایی نمود. می‌گفت - قلبت سَرایِ احساساتِ جانت است. نگذار چون انفرادیِ زندان، تنها و خالی باشد، که آن‌گاه عنکبوت‌ها تارهایشان را بساط می‌کنند و نه مهمان‌سرا که هرکه از راه رسد، در آن فوادِ تپنده‌ات، جای دهی! دل‌آرامم! حتی در نبودِ تو، من خیالِ‌آغوشت را هزاران بار در ذهنِ غرق در خیال بافتم و تن نمودم؛ پس نه عنکبوت‌ها تارهایشان را می‌بافند و نه جهانی دیگر در قلبِ من جای خواهد گرفت. این را برایِ تو می‌گویم، مراقبِ قلبت باش؛ نگذار بیهودِ در سینه‌ات بی‌قراری کند و اجازه نده، خاطرخواهیِ ناسره در آن قلبِ کوچکِ وسیعت، صورت‌گیرد. یحتمل در انزوایِ خاطراتت، یادی از منِ کوچک داری، پس گَرده این خیال را بگیر؛ که مبادا خاکسترِ فراموشی صورتِ این خیال را بپوشاند. آرامِ‌جانم! جایِ‌خالیت در عدسیِ چشمانم، قلبم انده و چشمانم با شوریده‌هایِ روی گونه‌ام خو گرفته‌اند؛ ملالی نیست، فرجام مجنون دوریِ لیلی‌ست. حرفم را با شعری در پیشکش نگاه‌تان، به پایان می‌رسانم: ( در دیارِ عاشقان، چَشم‌ها گریانی است تا بوده همین بوده، این رسم دلدادگی است. ) نگارنده: درمانده‌ی سرزمینِ شیفتگان. برسد به دستِ: طلوع کننده‌ی غروبِ قلبم. 💻📱https://eitaa.com/rezavavsary