eitaa logo
مدرسه مجازی طلیعه داران ظهور
6هزار دنبال‌کننده
879 عکس
146 ویدیو
74 فایل
ایران؛ اهواز مجتمع حضرت ولیعصر(عج) مدرسه مجازی طلیعه داران ظهور تحت اشراف آیت الله اراکی [عضو مجلس خبرگان رهبری] 🌐 سامانه آموزش: http://rezvan.taliedaran.ir راه ارتباطی: @S_Alavi110 نحوه ساخت اکانت و ثبت‌نام: https://eitaa.com/rezvan_marefat/2136
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ ماجراي جالب دستور حضرت زهراء (س) به نوحه سرايي بر امام حسين (ع) به نقل از ابوعلي تنوخي (عالم سرشناس اهل سنت) پدرم برايم گفت که روزي ابوالحسن کاتب آمد و گفت: آيا در بغداد شخصي که نامش ابن اصدق باشد را مي شناسيد؟ پدرم گفت: در آن مجلس کسي جز من آن شخص (ابن اصدق) را نشناخت و من گفتم: بله او را مي شناسم.چرا از او سوال کردي؟ ابوالحسن کاتب گفت: او چه کار مي کند؟ پدرم پاسخ داد: بر حسين عليه السلام نوحه سرايي مي کند. پدرم گفت: ابوالحسن کاتب گريه کرد و گفت: پيرزني از اهل کرخ پيش من است که مرا تربيت کرده است و به دليل لهجه اش نمي تواند کلمات را صحيح ادا کند چه برسد به اين که بخواهد شعري را نقل کند و اين پيرزن از زنان صالح است و بسيار روزه مي گيرد و اهل تهجد است. محل خواب او نزديک من است و ديشب متوجه شدم که مرا صدا زد و گفت: اي ابوالحسن. گفتم: چه شده است؟ گفت: پيش من بيا. به نزد او رفتم و ديدم که مي لرزد.گفتم: چه اتفاقي برايت افتاده است؟ گفت: يک جزء قرآنم را خواندم و خوابيدم. در خواب ديدم که گويي در مقابل يکي از دوازه هاي کرخ هستم. اتاق تميزي را ديدم که (ديوارهايش) سفيد و اندکي قرمز بود، درب آن باز بود و زنان دم درب ايستاده بودند. به آنها گفتم چه کسي از دنيا رفته؟ چه خبر است؟ آنها به داخل اتاق اشاره کردند. وارد شدم ديدم اتاقي در نهايت زيبايي است و در وسط آن بانويي جوان هستند که نيکو تر و زيباتر از ايشان نديده بودم، لباس زيباي سفيد رنگي که بلند بود به تن داشت و روي آن نيز روپوشي (شنل) که فوق العاده سفيد رنگ، پوشيده بود، در دامانش سر بريده اي بود که خون از آن مي جوشيد. گفتم: تو چه کسي هستي؟ فرمود با تو کاري ندارم، من فاطمه دختر رسول خدا هستم و اين سر فرزندم حسين «عليه السلام»است. از طرف من به ابن اصدق بگو اين شعر را به عنوان نوحه (براي حسينم) بخواند: فرزند من مريض نبود (بر اثر بيماري از دنيا نرفت) اين را سؤال کنيد و قبل از اين واقعه نيز بيمار نبود. ناگهان به خودم آمدم. ابوالحسن کاتب مي گويد: آن پيرزن به جاي «لم امرضه» به دليل لهجه اش گفت «لم امرطه» چرا که نمي توانست حرف «ض» را درست تلفظ کند. ابوالحسن به من گفت اي ابوالقاسم حال که ابن اصدق را مي شناسي، امانتداري کن و اين خبر را به ابن اصدق برسان؛ من گفتم به خاطر امر سرور بانوان اطاعت مي کنم. ابوالقاسم تنوخي در ادامه مي گويد: اين داستان در ماه شعبان بود، مردم زماني که مي خواستند به زيارت امام حسين «عليه السلام» بروند از حنبلي ها به شدت آزار مي ديدند. من آنقدر تلاش کردم که بالاخره توانستم خودم را در شب نيمه شعبان به حائر حسيني برسانم. جوياي ابن اصدق شدم تا اين که او را ديدم. به او گفتم حضرت فاطمه «سلام الله عليها» به تو امر نموده اند که قصيده اي را که در آن بيت مذکور را به عنوان نوحه (براي امام حسين «عليه السلام») بخواني: لم امرّضه فأسلو ... لا ولا کان مريضا (فرزند من مريض نبود (بر اثر بيماري از دنيا نرفت) اين را سؤال کنيد و قبل از اين واقعه نيز بيمار نبود.) به ابن اصدق گفتم من قبل از اين ماجرا اين قصيده را بلد نبودم. حال ابن اصدق دگرگون شد. قضيه خواب را براي او و حاضران در جلسه به طور کامل نقل کردم، همگي به شدت گريه کردند و تمام شب با همين قصيده نوحه سرايي کردند. اول اين قصيده اين بيت است: اي دو چشم اشک بباريد و به شدت گريه کنيد و خشک نشويد. اين شعر براي برخي از شاعران اهل کوفه است. سپس به نزد ابوالحسن کاتب بازگشتم و او را از آن چه رخ داد با خبر ساختم. 📒 التنوخي البصري، ابوعلي المحسن بن علي بن محمد بن أبي الفهم (المتوفى 384هـ)، نشوار المحاضرة وأخبار المذاکرة، ج2، ص230-232، تحقيق: عبود الشالجي، الناشر: دار صادر. @rezvan_marefat