توبنده خوب خدایی اشرف مخلوقاتی .... سلامت روانی شما در اولویته. شادی شما در اولویته. مراقبت از خود در اولویته. وجود شما در اولویته. پس مراقب خودت باش و خودت را دوست داشته باش بنده خوب خدا... #انگیزشی #حال_خوب #موفقیت #رضوانه 🆔 @rezvaneh_info

امام زمان به شخصی فرمود: خود را درست کن،ما به سراغت می‏آییم. ترک واجبات و ارتکاب محرمات،حجاب و نِقاب دیدار ما از آن حضرت است ..! -آیت‌الله‌بهجت #امام_زمان(عج) #نسیمی_از_کوی_یار 🆔 @rezvaneh_info

🌹 #به_وقت_نیایش ساعت ۱۲:۱۰ اذان ظهر به افق البرز💫 حکمت شماره۲۷۵ فرمود (ع): طمع تو را بر لب آب برد و سيراب ناشده بيرون آرد. ضمانت مى كند و وفا نمى كند. چه بسا آشامنده اى كه پيش از سيراب شدن، آب گلوگيرش شود. هر قدر چيزى كه مايه رقابت است، ارزشش بيش باشد، اندوه فقدانش بيش باشد. آرزوها ديدگان بصيرت را كور سازند و بهره نصيب كسى شود كه در پى آن نبوده است. #نهج‌البلاغه 🌱✨️ ╭─━─━🍃🌸🍃━─━─╮ @rezvaneh_info ╰─━─━🍃🌸🍃━─━─╯

🎞 #روزشمار ؛ ۴ روز تا انتخابات در انتخابات، حضور ملت ایران کشور را بیمه می‌کند! 🔹بیانات مقام معظم رهبری 🆔 @rezvaneh_info

زیباتر از عکاسی کردن و به تصویر کشیدن زیبایی ها، یاد دادن عکاسی به کسانی است که می‌خواهند زیبایی ها را به تصویر بکشند.😍🎨 #ژست_عکاسی #عکاس_باشی ╭─━─━✨📸✨━─━─╮ @rezvaneh_info ╰─━─━✨📸✨━─━─╯

🎞 #روزشمار؛ ۱ روز تا عید غدیر پیروان غدیر؛ نیش زبان نمی‌زنند!… 🔹حدیثی از #امیرالمومنین (ع) 📚 ضرب اللسان أشد من ضرب السنان 📻 @rezvaneh_info

🌹 #به_وقت_نیایش #روایت ساعت ۱۹:۴۹ اذان مغرب به وقت البرز🪸 امام رضا عليه السلام : چون شخص حاضرى را نام برى ، [از جهت احترام] كنيه او را بگو ، و اگر غايب باشد ، نامش را بگو. 🌱✨️ ╭─━─━🍃🌸🍃━─━─╮ @rezvaneh_info ╰─━─━🍃🌸🍃━─━─╯

تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست در جوابم اینچنین گفت و گریست لیلی و مجنون فقط افسانه‌اند عشق در دست حسین بن علیست دوشنبه است و امام حسین نگاهی به بنده های خدا می‌اندازد🌝 سه صلوات و پنج یا حسین هدیه میکنیم به محضرشون💚 اللهم خصل علی محمد و آل محمد _سه‌مرتبه یا حسین _پنج‌مرتبه #رسم_بی‌قراری #هدیه #صلوات #امام_روز #رضوانه 🆔 @rezvaneh_info

•به نام خدا• #رویای_کلمات رمان برزخ اما..... #پارت۳۰۱ پوزخندی زد : -وایسادی نگاش کردی ؟ -بهش گفتم آشغاله. سری به تأسف تكون داد: -باید خفه ش ميکردی! سكوت کردم. و یه لحظه فكر کردم واقعاً چرا هیچكاری نكردم ؟ مگه من همون ادمی نبودم که به کوچكترین حرف یا حرکتی عكس العمل نشون ميدادم ؟ مهرداد بلند شد و شروع کرد به راه رفتن. نگاهش کردم . یه دست به پشت گردنش گرفته بود و دست دیگه به کمر . و راه ميرفت. یک دفعه ایستاد و برگشت به طرفم . لبخندی زد: -یادم رفت . ميخواستم یه خبر خوب بهت بدم! خیره نگاهش کردم . حالش خوب بود ؟ یه دفعه از یه طوفان در حال شكل گیری تبدیل شد به یه نسیم آروم. -دارم بابا ميشم! مبهوت نگاهش کردم . انقدر ذهنم درگیر حرکات عصبی و چیزهایی که براش تعریف کرده بودم ، بود که چند ثانیه ای طول کشید تا حرفش رو هضم کنم! سریع بلند شدم و نشستم . رو کردم به رضوان : -راست ميگه ؟ لبخندی زد و سری به علامت مثبت تكون داد . رو به مهرداد پرسیدم: -چند وقتشه ؟ مهرداد با دست به رضوان اشاره کرد: -جزئیات رو از مادرش بپرس. برگشتم سمت رضوان و سوالی نگاهش کردم . لبخندش بیشتر شد: -پنج هفته! -کی فهمیدی ؟ -سه روزه ؟ -الان ميگی اونوقت ؟ خندید: -می خواستم یه مقدار بگذره. با لبخند خیره شدم به شكمش . جایی که بچه ی مهرداد در حال رشد بود . بعد هم تشر زدم: -درست بشین . بهش فشار میاد. -راحتم . حالا بخواب یه ذره دیگه با هم حرف بزنیم. در همون حالت جواب دادم: -همینجوری خوبه . بگو. -تو بگو . چرا انقدر توپت در مقابل خدا پر بود ؟ -برای اینكه جواب دعاهام رو نميده ! دستش وصل شد به بازوم . نگاهش کردم . گفت: -ببینم تو نماز ميخونی که خدا جواب دعات رو بده یا نماز ميخونی تا آرامش بگیری ؟ نماز میخونی چون میخوای دعا کنی یا چون به نظرت خدا شایسته ی ستایش و عبادته نماز میخونی ؟ کدوم ؟ -منظورت چیه ؟ سری تكون داد: -دختر خوب تو صادقانه داری ميری به سمت خدا یا چون ميخوای شوهرت زودتر خوب بشه طاعت و عبادتت به موقع ست ؟ صادقانه گفتم: -نميدونم . شاید دومی. سری تكون داد: -پس همونجور که ميری طرفش ازش انتظار داشته باش نه بیشتر . وقتی تو به خاطر پاداش ميری به سمتش و عبادتش ميکنی چرا توقع داری درست جواب بگیری ؟ دختر خوب ! بی چشم داشت برو به درگاهش . نویسنده:گیسوی پاییز