افغانها و اشغال ایران؟ (1)
به مناسبت افاضات گهربار #نماینده_تربت_جام ، بخشی از گفتار استاد #عبدالله_شهبازی دربارهی عوامل سقوط صفویه را تقدیم میداریم (بدیهی است، سخن آن نماینده مشتمل بر اغلاط، اکاذیب و اتهاماتی است که ما در اینجا در صدد بیان همهی آنها نیستیم):
«تاريخنگاری جديد غرب، از دوران پس از مشروطه و بهويژه در دوران حکومت پهلوی، بر تاريخنگاری ايران سايهی سنگين خود را گسترد و قالبهايی متصلب پديد آورد. يک نمونه را مثال میزنم: سقوط صفويه در اوائل سدهی هيجدهم ميلادی.
تصوير غالب و رايج اين است که حکومت صفويه با تهاجم محمود افغان، و در پی محاصرهی اصفهان، بهسادگي سقوط کرد و عامل اصلی اين سقوط، بیکفايتی شاه سلطان حسين صفوی بود. اين تصوير تا بدان حد رواج يافته که نام «شاه سلطان حسين» به تمثيلی از بیکفايتی بدل شده. واقعيت چيست؟
نخست: تهاجم از سوی مردم افغان نبود؛ تهاجم از سوی سپاهی بود به رهبری محمود از طايفهی غِلزايی يا غَلزايی، از قوم پشتو، و همراهان غيرافغان او که در شهرهايی چون اصفهان و يزد کارگزاران پنهان و دسيسهگر داشتند. همين کارگزاران بودند که میخواستند نيمهشب دروازهی يزد را به روی سپاه محمود بگشايند، ولی توطئهشان ناکام ماند و به دست مردم يزد قتلعام شدند و سپاه محمود از يزديان شکستی سخت خورد. در پايتخت، اصفهان، نيز خيانتکاران درباری و صاحب مقام اندک نبودند. افغانها همه در سپاه محمود نبودند. دليل اين مدعا آنکه ايل ابدالی، قدرتمندترين رقيب ايل غلزايی، حامي صفويه بود. هزاران تن از ابداليان در قشون صفويه حضور داشتند و سران اين ايل سرداران و امرای نادر بودند. پس از قتل نادر، رئيس ايل ابدالی با نام احمد شاه دُرّانی حکومت خود را تأسيس کرد. احمد شاه ابدالی يا دُرّانی، را «پدر افغانستان جديد» میدانند و افغانها او را «احمد شاه بابا» میخوانند.
دوّم: در فروپاشی صفويه، فقط با تهاجم سپاه محمود غلزايی مواجه نيستيم؛ با تهاجم نظامی گسترده و عظيم از سوی سه سپاه مواجهيم: محمود غلزايی، پطر کبير روسيه و قشون عثماني. تهاجم محمود و پطر همزمان انجام گرفت. اندکی بعد، در بهار 1723، تهاجم عثمانی فروپاشی دولت صفوی را تکميل کرد. چنين نبود که فروپاشي کامل دولت صفوی و خلأ دولت مرکزی در ايران، بهطور طبيعی، روسيه و عثمانی را به طمع اشغال انداخته باشد.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/risheh/185