eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
636 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
روز منتسب به عبدالله فرزند خردسال آقا امام حسن مجتبی عبدالله بن الحسن علیه السلام 🕯پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله می‏باشد . عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین ( علیه السلام) را زخمی و بی‏ یاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم جدا نمی‏شوم‏» . 🕯در آن هنگام شمشیری به طرف امام حسین ( علیه السلام) روانه شد . عبدالله دست‏ خود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: «عموجان‏» ! 🕯حسین ( علیه السلام) او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت که بر تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خیر نما، زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق می‏کند . ناگاه حرمله بن کاهل تیری بر او زد و او در دامان عمویش حسین ( علیه السلام)، به شهادت رسید . وی نوجوانی یازده ساله بود . ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
نسیم فقاهت و توحید
💗نگاه خدا💗 #نگاه‌خدا #قسمت_چهاردهم بعد از کلاس، دلم برای عاطی خیلی تنگ شد. شماره‌اش را گرفتم. - ال
💗نگاه خدا💗 -ذوق مرگ شدی نه؟ - وااااییی باورم نمیشه،حالا اون بدبخت کیه ؟ بگو چند سالشه ،چیکاره اس ،چه جوری آشنا شدین؟ -اوووو یه نفس بکش ،من فکرشم نمیکردم بیاد خاستگاریم ،درسش تمام شده است. توی سپاه کار میکنه واسه یه همایشی چند باری اومده بودن دانشگاه ما. - واااایی چه عاشقانه تبریک میگم عاطفه جون خیلی خوشحال شدم ... -قربونت برم من... - خوب عقدت کی هست ؟ -هفته بعد تولد حضرت فاطمه،با اقا سید تصمیم گرفتیم، عقدمون رو گلزار شهدا بگیریم. - به به هنوز نیومده چه اقا سیدی هم میکنه? -منم دعوتم دیگه؟ -نیای که میکشمت. ا - خوبه دیگه باز چی میخوای از اون شهید ،بابا بزار یه نفسی از دستت بکشه عاطی: وااا برم تشکر کنم دیگه - ای کلک دید گفتم که میری اونجا حتما یه حاجت خوب داری؟ عاطی: دیونه. سارا بیا بریم گلزار همونجا حرف میزنیم. - رفتم لباسم را عوض کردم. گوشی را روشن کردم . شماره بابا رضا رو گرفتم. - سلام بابا جون خوبی؟ - سلام سارا خوبی بابا؟ بهتر شدی ؟ - قربون اون دلتون برم،اره بهترم ،خواستم بهتون بگم حالم خوبه الان دارم با عاطفه میریم بهشت زهرا... -خدا رو شکر ،باشه بابا ،مواظب خودتون باشین ،شب غذا میخرم میارم غذا درست نکن... - فداتون بشم من چشم فعلا. -یاعلی حرکت کردیم سمت بهشت زهرا. توی راه هم عاطفه از آقا سید حرف می‌زد اول رفتیم سر خاک مامان فاتحه‌ای خواندیم. بعد رفتیم گلزار . " عاطفه درست‌ می‌گفت. اینجا آدم حس خوبی پیدا میکنه" عاطفه طبق معمول نشست کنار شهیدش و زیر لب زمزمه میکرد و گریه میکرد. منم رفتم یه دوری اون قسمت زدم و به سنگ قبر ها نگاه می‌کردم. 'چقدر اینا جووون بودن ،چقدر سنشون کم بود ." نزدیکی گلزار چند تا نیمکت بود. نشستیم عاطی گفت: خوب ،حالا شروع کن! - از کجاش بگم ،من یه تصمیمی گرفتم عاطی: چه تصمیمی - اینکه با یکی ازدواج کنم صوری بعد که رفتیم اون ور از هم جدا شیم. عاطی: بسم الله ،سرت به جایی خورده احتمالا. نه؟ - دیگه هیچ راهی نمیمونه برام. عاطی: دیونه شدی تو ،زندگیتون میخوای خراب کنی به خاطر اینکه میخوای بری اون ور درس بخونی؟ - من تصمیم خودمو گرفتم؟ عاطی: سارا جان ،قربونت برم چرا با آینده ات بازی میکنی؟ - آینده، کدوم اینده ، من اصلا آینده ای دارم ؟ چپ و راست خاله زهرا و مادر جون دارن زنگ میزنن که راضیم کنن بابام ازدواج کنه حالا تو میگی آینده؟ - نمیدونم چی بگم بهت. - بگذریم حالا ،نمیخوام حال امروزم با این حرفا خراب بشه ،بگو ببینم برادر شوهر داری ؟ - عمرن فکرشم نکن ،اون از این بچه مثبتای عالمه. - هیچی پس بدرد من نمی‌خوره. پس از کلی صحبت، برگشتم‌خانه. ساعت هشت شب بود. ادامه دارد.. 🏴 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 🌱همه دنیا را نمیدم به ی لحظه حرمت آقا 🌱 گره خورده این دل من به پرهای علمت آقا @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جلسه سوم محرم ۱۴۰۰ منبر کوتاه.mp3
3.94M
🎤منبر های کوتاه 🏴تاملی در قیام عاشورایی امام حسین علیه السلام جلسه سوم: اثر توحید در احساس شخصیت وایجاد عزت واعتماد به نفس @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا جوانان تحصیل کرده تمایل به ازدواج ندارند؟ 🔹این موضوع در دختران و پسران متفاوت است، دختران هر چه تحصیلاتشان بیشتر می‌شود، توقعشان هم بیشتر شده و حقوقشان را بیشتر می‌شناسند، 👈 یعنی در شرایطی قرار می‌گیرند که می‌خواهند در تمام ابعاد زندگی مشارکت کامل داشته باشند؛ 🔹از طرف دیگر چون موضوع باروری در میان است بیشتر به ازدواج دختران توجه می‌شود. زیرا اگر دختران به موقع ازدواج کنند تا حد زیادی مشکلات مربوط به فرزندآوری برطرف خواهد شد، 👈این در حالی است که دختران تحصیل کرده حقوق مختلفی برای خودشان قائل هستند و مشارکت کامل در همه ابعاد زندگی زناشویی، حق کار و حق تحصیل از جمله حقوقی است که بر آن تاکید دارند چون بر این باورند که تحصیل کرده‌اند و باید از این تحصیلاتشان استفاده کنند، ⬅️ بنابر این به حضور در حصار مثلث سنتی خانه‌داری، بچه‌داری و همسرداری باوری ندارند؛ 🔹آن‌ها می‌خواهند که از حقوق مساوی برخوردار باشند و یکی از حقوقی که می‌شناسند، در روابط زناشویی‌شان است به همین دلیل هم اگر نگاه کلی به آمار طلاق داشته باشیم در اکثر مواقع درخواست طلاق از طریق خانم‌های تحصیلکرده مطرح می‌شود و دلیل اکثر آن‌ها هم این است که رضایتی از روابط زناشویی‌شان ندارند. ادامه دارد... ╭═🌼⊰═╮ 🏴🏴@rkhanjani ⊱🌼═╯
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ تکنیکال و بسیار مهم از کلام دکتر داودی نژاد با عنوان 📋 6 راهکار مقابله با خیانت❗️ 📔 اگه تو زندگیتون دچار یک بحران یا حادثه شدین ..... 🏴@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔🥀 از شبِ هفتم به اهل خیمه بستند آب را تشنگیِ کودک شش ماهه برده تاب را از دوچشمِ مادرش ، آری ، گرفته خواب را او در آورده به گریه، از عطش، مهتاب را کل خیمه در پیِ آبی برای این پسر ما همه بودیم تشنه ، لکن اصغر تشنه تر 💔🥀 🏴@rkhanjani
🔴 خداوند خونخواه امام حسین (ع) 🔹یکی از القاب امام حسین(ع) ثارالله است. 🔹ثار به معنای مفعولی (مثئور) است، یعنی کشته شده‌ای که خونخواه دارد و ثارالله به کسی گفته می شود که خدا خونخواه اوست. 🔹کاری که امام حسین(ع) در پاسداشت و پاسداری از دین خداو کردند، نه تنها اسلام را زنده نگه داشت، بلکه دین و اخلاق را در جهان زنده و پابرجا کرد. و خداوند بوسیله امام زمان (عج) انتقام خون امام حسین(ع) را خواهد گرفت: 🌕 أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ @rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
💗نگاه خدا💗 #نگاه‌خدا #قسمت_پانزدهم -ذوق مرگ شدی نه؟ - وااااییی باورم نمیشه،حالا اون بدبخت کیه ؟
💗نگاه خدا💗 تا لباسم را عوض کردم، بابا رسید. -سلام بابا جون خسته نباشین؟ بابا رضا: سلام به روی ماهت، بیا غذا رو بگیر. بعد از شام، بابا صدایم کرد. -خاله زهرا و مادر‌جون زنگ زدن گفتن از دیروز هر چی زنگ میزنن بهت یا بر نمی‌داری یا خاموشی! رفتم به اتاقم، شماره‌ی مادرجون را گرفتم - الو مادرجون، خوبین؟ -واییی سارا مادر، ما که از دلشوره مردیم! ببخشید مادرجون، گوشیم شارژش تموم شده بود یادم رفته بود بزنم به شارژ مادر جون: دخترم چرا یه سر نمی‌زنی خونه‌ی ما، از من دلخوری؟! - الهی فداتون بشم این چه حرفیه؟! دانشگاه دارم بعد اینقدر خستم که جایی نمیرم اصلا. مادر جون: سارا جان فردا میتونی بیای خونمون؟ - چیزی شده؟ مادرجون: نه مادر، کارت دارم. - چشم، شنبه بعد دانشگاه میام. مادرجون: قربونت برم پس منتظرتم. - باشه، به آقاجون سلام برسون، خداحافظ. جمعه تمام وقتم را نظافت خانه گرفت. شنبه تمام روز کلاس داشتم. "وااایی دیگه تحمل حرف‌های مادرجون رو ندارم." به خانه‌ی مادرجون رسیدم. خاله زهرا در را باز کرد. - سلام سارا جون خوش اومدی. مادرجون در حیاط بغلم کرد. سلام مادر خوبی؟ - سلام مرسی شما خوبین؟ -بیا عزیزم اینجا بشین. سارا جان درس و دانشگاهت خوبه؟ (بغضم رو قورت دادم) - بله خوبه. هوا سرد بود ولی من هنوز درونم آتش بود. -سارا جان، چند شب پیش، خواب مامان فاطمه رو دیدم. ادامه دارد.. 🏴 @rkhanjani