001.mp3
2.06M
🔶 رابطه صحیح زن و شوهر
بخش اول
🔺 احساس مالکیت یا امانت؟
دکتر حمید #حبشی
🔹@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#رمان_مسیحا #قسمت_یازدهم ﷽ حورا: مادرم تا دید روی صندلی می نشینم، با اعتراض پرسید: «صورتتو نمیشوری
#رمان_مسیحا
#قسمت_دوازدهم
﷽
ایلیا:
شانه ای بالا انداختم و گفتم: ولی بعدش باید بیای بریم سر پروژه
دست گلی اش را روی چشمم گذاشت. آستینی نداشتم که بالا بزنم. کنارش مشغول شدم. موبایلم زنگ میخورد جواب نمیدادم. کمتر از یک ساعت بعد بود که میثم از راه رسید. بیشتر از آنکه قیافه اش حق به جانب باشد پر از حیرت بود. موبایلش را سمتم گرفت که عکس بگیرد. فهمیدم از همان بالا با آجری که در دستم بود، تهدیدش کردم. دست هایش را به نشانه تسلیم بالا برد. سید را که دید سلام کرد و گفت: حالا شماهیچی این پسرعموی ما رو صبحونه نخورده بستینش به کار، خون به مغزش نمیرسه میزنه....
با دیدن صورت درهمم ساکت شد. گفتم:تو برو میاییم آخراشه
همانطور مات ماند و درحالی که به دیوار تکیه میزد، گفت:می مونم باهم بریم.
هنوز کامل به طرف سید برنگشته بودم که صدای داد میثم هوا رفت. وقتی طرفش چرخیدم زدم زیر خنده. تمام شلوارش قیر سیاه چسبیده بود. دوید سمت سعید که ریز ریز میخندید. رو کردم طرف سید و گفتم: این بچه هم که از خجالت رفیقم دراومد حسابی...
سید سری تکان داد و گفت: دیگه بریم.
میثم آنقدر تلخ بود که با کسی حرف نزد و رفت. فکر نمیکردم برای انتقام گرفتن از سعید بخواهد چنین کاری کند.
از خانه شیخ محمد که رفتیم با آن لهجه جالبش کلی دعا کرد: خدا خیر بده به رهبر که شما رو میفرسته به داد ما برسین... یکم صبر کنین...
زیرلب غرزدم:حمالیش واسه ما دعاش برسه به بقیه...
پیرمرد دست به کمر آمد و چندتا نان خاص محلی دستمان داد و گفت: زنم براتون پخته...
خداحافظی که کردیم رو به سید گفتم: من همشو بخورم هنوز سیر نمیشم...
لبخندی زد و گفت: نوش جون
گفتم: واقعا همه اشو میخورما...
سریعتر رفت زد جلو. منهم بی تعارف همه اش را خوردم.
به حسینیه که رسیدیم یکراست رفتم طرف کلمن آب یک دل سیر آب خوردم بعد رفتم یک گوشه بخوابم که سروصدای ماشین از بیرون بلند شد. حال بلند شدن نداشتم. از یکی پرسیدم: چه خبره؟
گفت: برا آماده کردن ناهار دارن میرن کمک، سیدطاها و چندتا از بچه ها رفتن.
دستم را زیر سرم گذاشتم و نفهمیدم کی خوابم برد. با صدای موبایلم بیدار شدم. مادرم بود. حال و احوالی کردیم و وقتی از میثم پرسید، تازه حواسم جمع شد از صبح ندیدمش.
اذان با صدای آشنایی بلند شد. رفتم بیرون دیدم سید دارد پشت بلندگو اذان می گوید. رفتم آبی به دست و صورتم زدم دیدم چندنفر وضو میگیرند یکی شان گفت: ابراهیم سه ماهه نرفته خونه شون از وقتی حضرت آقا گفتن بیایین کمک...
حرفشان را قطع کردم و گفتم: این پسرعموی منو ندیدین؟
به نشانه منفی سرتکان دادند. تازه داشتم نگران میشدم که سرو کله اش سر صف نماز پیدا شد. پرسیدم: خوبی!؟
جواب نداد.
گفتم: سعید؟
شانه ای بالا انداخت و سعی کرد لبخندش را مخفی کند.
به قلم سین کاف غفاری
🌸 @rkhanjani
•••
جمعه ها شرح دلم يك غزل كوتاه استــ
كه رديفش همه ، "دلتنگ توام" مى آيد
💚@rkhanjani
#پرسش_پاسخ
#بدپوششی #لجبازی
♻️قسمت اول
❓دلیل خیلی از بدپوششی هایی که شاهدش هستیم چی می تونه باشه؟
😏اگر در دوستان یا اقوام مون خانم بدپوششی داریم حتماً این رو ازش شنیدیم که دلیل پوشش نامناسبش لجبازی هست.حالا این لجبازی می تونه لجبازی با خانواده ،همسر و یا حکومت باشه
❌میگه خانواده من اون چیزهایی که من می خوام واسم فراهم نمی کنن منم دوس دارم حرف شون زیر پا بذارم یا اینکه تو زندگی با همسرش مشکل داره برای اینکه لج همسرشو دربیاره موهاشو بیرون میذاره و مانتو باز می پوشه
💰یه عده هم در اعتراض به گرانی و مشکلات دیگه بدحجاب می شن تا قانون کشور زیر پا بذارن و مثلا ضربه ای به نظام بزنن
📛کودکان لجبازی رو ممکن از والدین یاد بگیرن و یا وقتی کودک ببینه با لجبازی می تونه به خواسته هاش برسه از اون به عنوان ابزاری برای رسیدن به خواسته هاش استفاده می کنه
🔰حجاب حکم خدا هست و اگر رعایت کنیم منفعتی برای خانواده یا همسر و یا حکومت نداره.پس چرا این افراد اصرار دارن ما حجاب رو رعایت کنیم؟
👨👩👧👦خانواده از این جهت که فرزندشون رو بیشتر از هرکسی دوست دارن و نمی تونن انحراف فرزندشون رو ببینن چون می دونن هم تو این دنیا هم آخرت عقوبت گناه ش رو می بینه،دوست ندارن فرزندشون آسیب ببینه
〽️البته هستن خانواده هایی که در این رابطه مقصر باشن مثلا احکام واجب دیگه رو رعایت نمی کنن فقط روی حجاب حساسیت به خرج میدن.مثلا دروغ میگن غیبت می کنن خلاصه عمل شون با ظاهرشون تناسب نداره و این تناقض منجر به مقابله فرزندشون بشه
ادامه دارد...
🌸 @rkhanjani
بـــانو
ویژگۍها؎جسمانۍزن🦋
ازاسراࢪاوستـــ☝️🏻
️ وحجاب✨
حافظاسراࢪزیبایۍها؎زناست🔒
پسمبادااسراࢪخودࢪا🔮
برنامحرمانافشاڪنۍ🔥
ڪهاسراࢪخودࢪانادیدهانگاشتها؎🥊🍂
🌸 @rkhanjani
مرنج و مرنجان💔🥀
.حاج شیخ حسنعلی میگوید: «مرنج و مرنجان».
مرحوم آخوند ملاعلی همدانی میگوید: خب «مرنجان» راحت است، ما کاری میکنیم که خودمان را بسازیم و کسی را از خود ناراحت نکنیم، اهانت به کسی نمیکنیم، غیبت کسی را نمیکنیم و این را میشود انجام داد، اما «مرنج» را چکار کنیم؟ کسی به ما بدی میکند، غیبتمان را میکند، پولمان را میخورد، قهراً انسان رنجش پیدا میکند. میشود چنین چیزی که انسان نرنجد؟
فرمودند: «بله»
گفت: «چطور؟»
فرمود: «خودت را کسی ندان»، عیب کار ما همینجا است. ما خودمان را کسی میدانیم. به ثروتمان، به علممان، به ریاستمان، به هر چیزی میبالیم. لذا هیچ کس جرات ندارد به ما تو بگوید.
برمال جمال خویشتن غره مشو
کان را به شبیبرند و آن را به تبی
📜موعظه خوبان، ص ۷۱
🌸 @rkhanjani