eitaa logo
نسیم فقاهت و توحید
635 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
•┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• این کانال شامل ؛ 📚 جلسات سخنرانی و تدریس #رضا_خانجانی و همچنین؛ 📤 نشر بیانات متفکران و شخصیتهای طراز اول #انقلاب_اسلامی ارتباط با مدیر @samenolhojajjj
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️ _کتاب کتاب صوتی ماجرای عشق من ( شرح زندگانی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ) 🔸️ با صدای نجم الدین شریعتی به قلم‌ انسیه سادات هاشمی ✅ در دو قسمت تقدیم حضورتان می شود 👇 💠@rkhanjani
track 1 - Hazrat Khadije .mp3
40.63M
🔸️ کتاب صوتی ماجرای عشق من ( شرح زندگانی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ) 🔹️ { قسمت اول } با صدای نجم الدین شریعتی به قلم‌ انسیه سادات هاشمی 💠@rkhanjani
track 2 - Hazrat Khadije .mp3
39.73M
🔸️ کتاب صوتی ماجرای عشق من ( شرح زندگانی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ) 🔹️ { قسمت دوم } با صدای نجم الدین شریعتی به قلم‌ انسیه سادات هاشمی @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر زنهای انسان ساز از ملتها گرفته بشود، ملتها به شکست و انحطاط خواهند رسید. @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 قسمت13 - بیداری ؟! خب الان این موقع شب چی باید به این بشر بگم! پیام الناز یعنی مطالعه تعطیل! کتاب رو بستم و رفتم توی فاز پیامک بازی.. - نه خوابم اگه تو بذاری! دارم رویای خواستگاری رو میبینم که با اسب سفید اومده دنبالم. موندم بهش جواب مثبت بدم یا نه! تا جواب بده مشغول چک کردن مابقی پیام ها شدم... یک دقیقه نشد که زنگ زد و فاز پیامک بازی پرید. بعد سلام و خوش و بش با تیکه گفت: - دختر بلا... میبینم که توی خواب هم دست از خواستگار و شوهر برنمیداری!» با خنده گفتم: - وقت و بی وقت زنگ میزنی، پیام میدی همین میشه دیگه! آدم خواب بد میبینه! - آها! چه قدرم که بدت میاد! توی بیداری که خبری نیست.. حیف شد...کاش زنگ نمیزدم... لااقل توی خواب به آرزوت میرسیدی! بلکه به این بهونه یه شیرینی بدی ما بخوریم! - از دست تو...! اولا ازدواج توی خواب که شیرینی نداره شکمو.. دوما کم تا حالا بهت شیرینی دادم بی معرفت؟! آخرین بار همین هفته پیش بودا... یادت رفته...؟! که دولپی میخوردی! کم مونده توی جیباتم جا کنی! - خب حالا یه شیرینی دادی خوردیما! میشمردی که چند تا میخورم؟! عجبا - نه نمیشمردم ولی تو میگی ندادی خواستم بگم کوفتت بشه! - نوش جونم هر چی خوردم... خنده هاش که تموم شد گفت: - هانیه یه قول به من میدی؟ - چه قولی؟ - حالا تو قول بده میگم.. پشیمون نمیشی.. - خب اول تو بگو چی... - میگم حالا... تو قول بده.. - نمیدم... بهت اعتماد ندارم. - خیلی لوسی. بده دیگه... به نفع خودته.. - واااای به حالتا... خب... بگو... با حالت مضطربی ادامه داد.. - من بدجوری نگرانتم هانیه! از حالت نگرانش منم نگران شدم.. - چرا؟ - حالا میگمت. ولی یه خواهشی ازت دارم. خدا به خیر بگذرونه... - بگو دیگه جون به لبم کردی؟! چیه؟ چیزی شده ؟ - چیز که شده.. دندون رو جیگر بذار میگمت.. سراپا گوش بودم ببینم چی شده... بعد کلی مِن مِن کردن دهن باز کرد و گفت: - ازت میخوام تخصصت رو که گرفتی اول از همه بیماری مغزی خودت رو درمان کنی! اوائل فکر میکردم شوخی میکنی.. بعد به حرف فائزه رسیدم که رسما مشکل داری و به قول فائزه یه تختت کمه!! دختره چشم سفید! من رو بگو از ذات خبیثش غافل شده بودم! - دارم برات... که من مشکل دارم هااا؟! نه اینکه دوستای سالمی و بکری دارم! خیلی خشک و بدون خنده در جوابم گفت.. - جدی میگم هانی... لااقل من یکی که نمیفهممت...! ماشین پورشه، پول، خونه، رفاه، همه چی تمومی. بابات هم اونقدری که تا آخر عمرت هرچی خرج کنی تموم نشه داره، چند وقت دیگه هم تخصصت رو میگیری. ولی یه عیب داری که نمیدونم دقیقا به کجای مغز مربوط میشه؟ من که میدونم این هم شونش به شونه فائزه خورده و مرض واگیر دار اون به اینم سرایت کرده. ولی لحن جدیش کنجکاو میکرد ببینم دردش چیه که داره به من تیکه میپرونه... حرصم رو توی کلامم ریختم و گفتم: - اونوقت دقیقا مشکلم چیه؟! خیلی جدی و بدون مکث جواب داد: - شوهر! مشکلت شوهره! دقیق نمیدونم... ولی فکر میکنم بابت خوشی بیش از حد باشه.. شنیدم که میگن به زیر دل یا یه همچین جاهایی میزنه..! البته گمونم ریشه اصلی این بیماری به تشعشعات مغزی مربوط میشه! قبلا سابقه بیهوشی یا ضربه مغزی نداشتی؟! با من راحت باش. بهم بگو! مجتبی مختاری 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 قسمت14 دختره فلان فلان شده هر چی به دهنش رسید بارم کرد! حیف کنارم نیست و الا یه لگد که کار دخترا نیست... ولی یه چندتا نیشگون ریز ازش میگرفتم تا نیم ساعت به خودش بپیچه! - نه اینکه خودت خیلی سالمی! الان این موقع شب زنگ زدی به گفتگوی ویژه خبری مریضی من رو تحلیل و بررسی کنی؟! اونوقت میدونی من چرا مریضم؟ چون دو تا دوست دارم که نمونشون توی دنیا نیست!تک تکن! صدای خندش از پشت تلفن میومد ولی سعی میکرد به روی خودش نیاره... ادامه داد..: - ببین هانی جون. من دوستتم. رفیق غارتم. من بهت نگم کی بهت میگه! بقیه شوهر میکنن تا آویزون یکی دیگه بشن...! تو چی؟! دردت چیه؟! روی صندلی جابه جا شدم و گفتم: - نمیخواد تو وکیل وصی دیگران بشی و جاشون حرف بزنی! تو دقیقا زندگی رو چی میدونی؟! چه جور زندگی ای رو میپسندی الناز! همش بخوری بخوابی، کار کنی! خب بعدش که چی؟! این زندگی ایده آلته واقعا؟! معرکست؟! خفنه؟ عشق و محبتش کو؟ ناز و نیازش کو؟ اصلا هیجان داره؟ حال میده؟ سکوتش فرصت خوبی واسه حرف زدنم بود..: - نمیدونم چرا شماها همه چیو توی عشق و حال فردی میبینین! عشق و حال خوبه هااا... نمیگم نباشه... باشه ولی نه تنهایی... باور کن به نظرم اونایی که ازدواج کردن و طعم مادر و پدر شدن رو چشیدن از زندگی بیشتر لذت میبرن تا اونایی که.. مهلتم تموم شد! پرید وسط حرفم و گفت: - پس حتما ده تا بچه هم بیار تا عشق و حالت تکمیل بشه عزیزم! چون تنهایی مزه نمیده! - حالا ده تا که نه ولی واسه روی گل تو هم که شده چشم.. حتما چند تا میارم. سفارش دیگه ای هم اگه داری بگو.. تو هم اینقدر حرص نخور! فرصت کردی یه نگاه به خودت توی آینه بنداز همین چهار تار موی نداشتت هم داره میریزه کچل میشی، زشت هستی زشت تر میشیا..! حیف پیشم نیست حرص خوردنش رو ببینم خنک بشم! هر چی گفتم حقش بود! تا اون باشه دیگه سر به سر من بذاره. نفسش رو بیرون داد و گفت: - حرص من از توئه! از این دیوونه بازی هات! از اینکه آینده خودت رو داری دو دستی به باد میدی! دنبال چی هستی هانیه؟ چته؟ - هیچ چیمم نیستم. خودت مشکلت چیه؟ همه عاشق بچه ها هستن خب منم بچه دوست دارم.. تو چرا اینقدر حتی از اسم بچه هم آلرژی داری و باهاشون زاویه داری؟ شیرینی زندگی همیناست دیگه.. - آره! که شب تا صبح و صبح تا شب دم گوشت ویز ویز و جیغ جیغ کنه نذاره یه قُلُپ بخوابی! خمیازه ای کشیدم تلفن رو بین دو گوشم جا به جا کردم مکثی کردم و گفتم: - بگذریم از اینکه واحد اندازه گیری خواب قلپ نیست نابغه! چرا همه چیو تلخی و تندی میبینی! بله بچه سر و صدا هم داره. ولی قرار نیست که همیشه بچه بمونه... یه روزی بزرگ میشه و عصای دست پدر مادرش میشه. این طبیعیه که هر چیز خوبی سختی هم کنارش داشته باشه. من درس میخونم تا به جایی که میخوام برسم. خب درس خوندن سخته..اذیتی داره. حال گیری داره ولی میخونم. چرا؟ چون اون هدفه برام مهمه. سختی هم اگه داره به جون میخرم واسه اون هدفم. تو میگی بچه أخّه و جیزّه. من میگم چرا فقط حال گیری هاش رو میبینی! خوبی هاش رو هم ببین. آره... شاید خیلیا حسرت خونه و ماشین من و امثال من رو بخورن ولی خداییش من یکی حسرت داشتن یه دونه داداش یا آجی رو دارم که باهاش درد و دل کنم ولی ندارم که ندارم و این چیزی هست که عمرا بفهمی! مجتبی مختاری 🌸 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا