#خاطرات_سفر_اربعین
سلام
همه ی سفر رفته ها خوب میدونن این سفر یه سفر عقلانی ومعرفتی است🪴
اینم میدونن که از همون ابتدا برای مهیا شدنش کلی نیاز به صبوری هست از انتظار آمدن گذر نامه ها تا پیچیدن کوله ورسیدن به مرز فقط خدا میدونه چقدرانتظار سخته...عطش وصال یار است ☺️چه میشه کرد در تاب وتب این عشق در خود نمیگنجیم😭😍
دوست دارم از همه ی لحظاتش بگم اما نه صفحه کلید من یاری میکنه این حجم نه فرصت طلایی شما 💚فقط یه گوشه از خاطراتم بگم و التماس دعا .
خیلی ها با خوندن این خاطرات دلهاشون کربلایی میشه 💔
من سال اولم همراه بچه ها و همسرم راهی شدیم از این قسمت داستان برش میزنم وارد مسیر پیاده روی نجف به کربلا شدیم دخترهام ۴ساله و ۵ ساله بودن از شدت خستگی رو دوش بابا بودن منم کوله پشتی ودست پسرم گرفته بودم در مسیر بچه ها بیدار شدن و شروع به بهانه گرفتن نمودن ،آب میخوایم ،گرمه،کجا بخوابیم و خلاصه تا اینک دختر بزرگه گفت پشمک میخوام 😶🌫😳!!
باباش که از ابتدا راضی نبود بچه ها را ببریم شروع کرد به نجوا خواندن🤭بفرما خانم تحویل بگیر ،براش پشمک بخر؟رو به دخترم کرد و با لحن تمسخر گفت الان مامان میره از فروشگاه کوثر برات میخره😰😑منم با لبخند ملیح رو به فاطمه کردم گفتم عزیزم اینجا همه ما مهمان امام حسین علیهالسلام هستیم روبرو را نگاه کن خودت به امام بگو 😊(حالا من گفتم ولی تو دلم میگفتم خدایا چه کنم خسته شدن ،نمیفهمن مغازه نیست و حالا شوهرم میگه فلان و بهمان😢)
هیچی هنوز من حرفم تمام نشده بود که دخترم گفت مامان گفتم به امام حالا میاره یعنی؟ باباش خندید و گفت حتما
از پشت یه آقایی سه تا بسته پشمک به همسرم داد گفت بده بچه ها😃
⏬⏫⏬
خلاصه اونجا بود که باورم به یقین رسید اینک واقعا میزبان خود آقا هستند چرا ما سخت میگیریم.
پشمک فقط همون پشمک.
دخترم الان ۸ ساله است و این خاطره شیرین را خیلی دوست داره .
سفر اربعین سختی داره اما درش هزاران معرفت و نور نهفته است. خواستم بگم با خانواده و بچه ها برید حتما بزارید این نور به بچه هامون هم برسه.
بعد از اون هرساله خود همسرم میگه اربعین با بچه ها بریم 😍
امیدوارم قسمت و روزی همه بشه و طعم این انتظارات سخت وشیرین را بچشید
التماس دعا ی فرج 🙏💚
هموطن شما از #اصفهان
@rkhanjani