eitaa logo
رباعی
54 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
0 فایل
از لذت خواندن #رباعی سرشار شوید
مشاهده در ایتا
دانلود
افتاد ولی دست به زانو نگرفت در ساحل هر غریبه پهلو نگرفت یک عمر دعا کرد که ما پیر شویم شد پیر و کسی سراغی از او نگرفت @robaee
هم آش دهن‌سوز ،بخواهی دارد هم قهوه‌ی تلخِ رو به راهی دارد جمعند همه در آشپزخانه ی عشق آنقدر که دست پخت ماهی دارد @robaee
یا تکیه به دیوار زده یا دل خاک از این همه ناتوانی اش گشته هلاک عمریست دخیل بسته این پیچک تُرد شاید که شفا بگیرد از شاخەی تاک @robaee
شب؛ معنی انتظار را می‌فهمد دیوار؛ قزلحصار را می‌فهمد مردی که گره خورده گلویش با بغض منظور طناب دار را می‌فهمد @robaee
با این غم پُر حاشیه خو می‌گیرم مجبورم اگر که از تو رو می‌گیرم یک گوشه حسن به حال من می‌گرید تا با کمک فضه وضو می‌گیرم! @robaee
در سینهٔ من جز غم تو چیست حسین؟ در هر رگ من عشق تو جاری است حسین بی علت و بسیار، تو را می‌خواهم عاشق شدنم دست خودم نیست حسین @robaee
هر چند نفس نمانده تا برگردیم با این دل منتظر، کجا برگردیم؟ با ندبه‌ی ما نیامدی، حرفی نیست یک جمعه تو گریه کن که ما برگردیم @robaee
او در دل شعله بود و بی‌واهمه ماند خواند از علی و میان آن همهمه ماند دنیا همه‌دم رنگ عوض کرد ولی او فاطمه بود و تا ابد فاطمه ماند تشییع تو بود و آسمان، مرثیه‌خوان بر خاک تو شُست مرتضی دست از جان قبر تو ز چشم خاکیان پنهان ماند آنگونه که ماند، اسم اعظم پنهان @robaee
هر چند که از آینه بی رنگ‌تر است از خاطر غنچه‌ها دلم تنگ‌تر است بشکن دل بینوای ما را، ای عشق! این ساز، شکسته‌اش خوش آهنگ‌تر است @robaee
ای فاطمه را شمیم! کی می‌آیی؟ جان‌بخش‌تر از نسیم! کی می‌آیی؟ «یَابنَ الشُّهُبِ الثاقِبَه» کی می‌تابی؟ «یَابنَ النَّبَإِ العَظیم» کی می‌آیی؟ @robaee
شب توبه و صبحدم گناه دگری گشتیم و نیافتیم راه دگری از چاه به جای آنکه بیرون آییم کندیم درون چاه ، چاه دگری @robaee
از دست تو قلبم به تلاطم افتاد کارم به رباعیِ هزارم افتاد شاعر شدم و شعر به نامت گفتم نام تو سر زبان مردم افتاد @robaee
بغ كرده كوير و در خودش پيچيده در چادرى از مخملِ شن خوابيده خيس است تنِ خشكِ ترک‌خورده‌ى او انگار دوباره خوابِ باران ديده @robaee
مرگ آمده رفته توی پیراهن تو تا جان مرا در آورد از تن تو ماه آهِ بر آمده است از سینه‌ی من راه آهِ کش آمده است از رفتن تو @robaee
دل را به مسیحا نفسی باید داد جان را به کف دادرسی باید داد آنجا که تمام چاره ها بن بستند سوگند به پهلوی کسی باید داد @robaee
انداخته تقدیر برایم تاسی تو آمده‌ای که غرق در احساسی تو اهل بهار هستی و من پاییز من سیب پلاسیده و تو گیلاسی @robaee
پیراهن خیس اشک بر تن دارم باخویش قرارِ دل نبستن دارم رودم که به عاشق نشدن محکومم در طالع خود همیشه رفتن دارم @robaee
در فصل خزان، شهد به کامت کردند رنگ خوش مِی، نصیب‌ِ جامت کردند ای آتشِ افـــــــروخته بر دامنِ باغ آتـــــش بودی، انـــــار نامت کردند @robaee
تا فردا چند ماه دیگر مانده است؟ تا پایان چند راه دیگر مانده است؟ بیهوده چنین چشم به در دوخته‌ام تا مرگ هزار آه دیگر مانده است... @robaee
لب تشنهٔ آب است ولی غرق سراب! شاد است ولی شکسته در پشت نقاب! از معرفت و عشق تهی شهری که یک عمر در آن غریب افتاده کتاب... @robaee
افسوس که سرگذشت من ابتر بود بیکاری ام از دویدنم، بهتر بود دنبال خودم میان غم ها گشتم پیدا شدنم، گم شدنی دیگر بود... @robaee
این گوشه اگر ناف لواسانات است آن گوشه ولی فاقد امکانات است این گوشه و آن گوشه چه فرقی دارد وقتی که جهان قلعه‌ی حیوانات است! @robaee
امسال گرفته باز تصمیمش را گسترده به باغ دار تعلیمش را نارنجی،زرد،قهوه ای، برگ به برگ پاییز نشست و بافت جاجیمش را @robaee
خالی ز علایق شوم و برگردم از دلهره فارغ شوم و برگردم ای غم تو سَرِ زخم مرا گرم بکن من می روم عاشق شوم و برگردم @robaee
تا قسمت ماست برگ برگ افتادن چون غنچه ز بارش تگرگ افتادن در زمرۀ بهترین عبادات بُوَد با هر نفسی به یاد مرگ افتادن @robaee