eitaa logo
یک جرعه شعر... حسین جعفری
430 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
2 فایل
غزل. ادبیات. جوک. رباعی. آموزش شعر. ویراستاری.سفارش.مطالب روز. هجو طنز مصاحبه ها. عکس های انجمن ادبی. تبلیغات ...سرود. ترانه. افتخارات. معرفی کتاب های شعر چاپ شده و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﭘﺎے ﮔﻠﻬـﺎ ﻫﻤﭽــﻮ ﺧﺎﺭﻡ ﺍﮔﺮ سـرمایہ ﺍے ﺑﺮ ڪﻒ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺧﻮﺷﻢ ﺍﺯ ﺭﻭے ﺍﺧﻠﺎﺹ ﻭ ﺍﺭﺍﺩٺ اَمیرالمُؤمِنیـنْ ﺭﺍ ﺩﻭﺳٺـــ ﺩﺍﺭﻡ M.T.J 🍂
👌طلبه فقیری که به لوسترهای حرم حضرت امیر المؤمنین عليه السلام در نجف اعتراض کرد و ثروت او از حد گذشت!! 🔰فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى نقل کرده: یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود. روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه مىدارد: شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟! شب امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب میبیند که آن حضرت به او مى فرماید: اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانه فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو: *به آسمان رود و کار آفتاب کند* پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید!! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید: "سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: به آسمان رود و کار آفتاب کند!" پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد. مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مى کنند!!  وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند، چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید: "این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید." مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود. فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصى که کنار دستش بود پرسید: چه خبر است؟ پاسخ شنید: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است! پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است. هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جاى برخاستند، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست. نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم، و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید! چون صیغه محرمیت جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود، پرسید: شرح این داستان چیست؟ راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد، پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم. شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: "به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند" طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. راجه سجده شکر کرد و خواند: *به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند* *به آسمان رود و کار آفتاب کند* 📕 منبع: کتاب عبرت آموز تالیف استاد شیخ حسین انصاریان 🇮🇷کانال‌های نشریه عبرتهای عاشورا 🇵🇸 🌍 @ebratha_ir ایتا 🌍 @ebratha.org سروش
پدر کمرشکن مادر، هنر صبوری آموخته است فرزند هزار خواهش، اندوخته است هر بار پدر که دست خالی برگشت در شعله ی شرمندگی اش سوخته است حسین جعفری: @hosein_jafarii2 کانال تلگرام ‌ Jfry2164 اینستاگرام حسین جعفری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو گذر کردنت از باغ انار آسان بود! دل خونین من اما ، چه ترک ها برداشت...
شعـرهایـم‌ همگـی ترجمہ ی دلتنگیست بـی تو دلٺنگ‌تـرین‌ شـاعرِ‌ تـاریخ‌ منـم!....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفقا ببینید جیگرتون حال بیاد 😂 دیشب علاوه بر اینکه تیم ملی ایران اشک اماراتی هارو در آورده، باعث سوزش اسرائیلنشنال هم شده😂 🇮🇷 کانال رسمی https://eitaa.com/joinchat/48103880C18fa15ca2a برای های ایران 🖤
روز مبارک به عاشقانه آیینی مهمانید ۱۳ اذن الله ولی الله اسدلله 🌷یا علی گرچه با خال تو ضرب المثلی ساخته اند با هر آهنگ نگاهت غزلی ساخته اند از دو چشم تو دوتا آینه کردند درست رنگ این آینه ها را عسلی ساخته اند قدری از نور نبی ما بقیَ اش نور خدا از دو سرچشمه ی توحید ساخته اند آنقدر ماذنه ها نام تو را جار زدند که ز ابروی تو خیرالعملی ساخته اند هم در انجیل و صحف هستی و تورات و زبور از تو یک قدرت بین المللی ساخته اند تو ابرمرد زمانهای پر از آشوبی بی سبب نیست ز تو شیر یلی ساخته اند تو خدا نیستی اما چه قدر بالایی از تو در ذهن بشر ربّ جلی ساخته اند روی پیراهن تو چند قمر کوک زدند روی دست تو بهشت ازلی ساخته اند دل ما هم که شده شیعه اثنی عشری متوجه نشده اینکه خدا یا بشری 🔸شاعر: حسین جعفری 🖼كانال باران عترت↙️ 🆔 @Baranetrat eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
Hosein Jafari: یا علی ع از صبح علی الطلوع یار سحر است با زحمت و رنج دست او پر ثمر است مثل غزل شاخه نبات خواجه خطاطی بیت دفتر دل () است حسین جعفری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا