eitaa logo
یک جرعه شعر... حسین جعفری
433 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
2 فایل
غزل. ادبیات. جوک. رباعی. آموزش شعر. ویراستاری.سفارش.مطالب روز. هجو طنز مصاحبه ها. عکس های انجمن ادبی. تبلیغات ...سرود. ترانه. افتخارات. معرفی کتاب های شعر چاپ شده و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
نام لیلی به سر تربت مجنون مبرید بگذارید که بیچاره قراری گیرد
شوخی با تاریخ ! نقل از همسر رضاشاه می گویند : روبروی کاخ سعدآباد دکه ای بود که پیرمردی در آن به واکس زدن کفش مشغول و به دکه ی حسین واکسی معروف بود، کمی جلوتر هم مغازه بسیار کوچکی بود که توتون و تنباکو و ذغال می فروخت و معروف بود به مغازه ی مش غفور. ملکه رضاشاه می گفت: سربازی از اهالی بهبهان ِ خوزستان مسؤل خرید مایحتاج خانه ی ما بود. برای خانواده اش که نامه می فرستاد، آدرس خود را پشت نامه اینگونه می نوشت: *تهران، خیابان سعدآباد* *بعد از مغازه‌ ی مش غفور ، روبروی دکه ی حسین واکسی،* *کاخ سعد آباد* نامه را به رضاشاه نشان دادند. رضاشاه خیلی کم می خندید، تنها زمانی که این سرباز از روبرویش رد می شد یا او را می دید، آدرس را زیرلب زمزمه می کرد و بلندبلند می خندید.
ای دل بیا که دست در آغوشِ هم کنیم! در خون نشستن از تو و از ما گریستن ...
تا کرب‌وبلا قدم‌قدم باید رفت هر بند شبیه محتشم باید رفت اینجا حرم رضا و آنجاست حسین بین‌الحرمین از این حرم باید رفت
دلم در دست او گیر است؛ خودم از دست او دلگیر عجب دنیای بیرحمی دلم گیر است و دلگیرم.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو اصفهان تو تونل هم فلکه هست ، هم ایستگاه اتوبوس ، هم فروشگاه زنجیره ای، تازه زیرشم مترو هست😊
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واکس زدن کفش ها در روز اربعین حسینی توسط کودک اصفهانی
4_5819028847483420764.mp3
976.4K
غنچه با دل گرفته گفت: زندگی لب ز خنده بستن است گوشه ای درون خود نشستن است گل به خنده گفت:زندگی شکفتن است با زبان سبز راز گفتن است گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش می رسد. راستی تو چه فکر می کنی؟ کدامیک درست گفته اند؟ من که فکر می کنم گل به راز زندگی درست اشاره کرده است. هرچه باشد او گل است گل یکی ، دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است. ✍ قیصر_امین_پور
زلف او دام است وخالش دانہ آن دام و من بر امید دانه‌اے افتاده‌ام در دام دوست حافظ
از بس‌كه وعده مي‌كني و مي‌كني خلاف امروز در وصالم و باور نمي‌كنم
اشك را گفتم: چرا مي‌ريزي اي ديوانه؟ گفت: روزنِ اميّدي از اين گوشه پيدا كرده‌ام
بی تو شهریورِ من نسخه ای از پاییز است ؛ سی و یک روز قرار است که ابری باشم !