eitaa logo
یک جرعه شعر... حسین جعفری
443 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
2 فایل
غزل. ادبیات. جوک. رباعی. آموزش شعر. ویراستاری.سفارش.مطالب روز. هجو طنز مصاحبه ها. عکس های انجمن ادبی. تبلیغات ...سرود. ترانه. افتخارات. معرفی کتاب های شعر چاپ شده و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️🔸هیچ کاری در تربیت فرزند بالاتر از روضه های خانگی نیست.... استاد پناهیان 🔹@IslamlifeStyles
شعر مقوله ی سختی است و هر کسی توانایی شاعر شدن ندارد به قول آلوارز،شعر به معنایی که سیلویا پلات می گفت،در واقع نوعی تجربه کردن زندگی با شعر بود،هنر قاتل و کشنده ای است و زندگی اغلب شاعران زندگی دردناکی ست و مثل زاییدن با رنج توام است. لذت شعر را خواننده می برد،اما رنج آن را شاعر می کشد سیمین بهبهانی می‌گفت: من همیشه غزلی که می گویم به هراس می افتم نکند این آخرین شعر من باشد این حدس را اغلب شاعران دارند و مدام از خودشان می پرسند:نکند این آخرین شعر من باشد @arayehha
ﺭﻓـﺘـﻢ ﺩﮐـﺘـﺮ ﻣﯿـﮕﻢ ﻣﻔﺎﺻـﻞ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳـﺘﻢ ﺩﺭﺩ ﻣﯿـﮑﻨـﻪ ﻣﯿﮕـﻪ از گروه ها لفت بده ﺧـﻮﺏ ﻣـﯿﺸﻪ ﺍﻧﺼﺎﻓﺎ ﺧﻮﺏ ﺩﮐﺘﺮﯼ ﺑﻮﺩ😂😂 🤗 فــروارد یــادت نـره❤ پشمل آبادی شو 👇 https://eitaa.com/joinchat/575996140C35de099f42
افطاری در رستوران بالاشهر! عکس:مسعود ده‌نمکی،حمید داودآبادی آذر 1365 اندیمشک،قبل ازعملیات کربلای5 بعدازظهر یکی از روزهای گرم اردیبهشت1366،"مسعود ده‌نمکی" آمد تا باهم به ملاقات"محسن شیرازی"در بیمارستان سجاد در میدان فاطمی برویم. محسن ازبچه‌های ورامین که باهم درگردان حمزه بودیم،درعملیات کربلای8 شدیدامجروح شده بود و دست‌هایش توان حرکت نداشتند. من،سیامک ومسعود،به بیمارستان رفتیم وساعتی را پهلوی محسن ماندیم که نزدیک افطار شد. بازدوباره شیرین‌کاری مسعود گل کرد؛اوکه ظاهرا تازه حقوق ماهانه اش را گرفته بود(حقوق ماهانۀ بسیج برای حضور درجبهه 2400تومان بود.گیر داد افطاری برویم بیرون. باوجودمخالفت‌های دکتر و پرستارها،هر‌‌‌طورکه بود،برای یکی دوساعت مرخصی محسن راگرفتیم وبه پیشنهاد مسعود،سوار برتاکسی به‌طرف پارک ملت در شمالی ترین نقطه تهران رفتیم. مسعود گیرداد که باید افطاری را دربهترین رستوران بخوریم.بالاجبار مقابل پارک ملت،وارد رستورانی شدیم که برای افطار بازکرده بود. تیپ حزب‌اللهی ما وقیافۀ لت‌وپار محسن درلباس بیمارستان که روی شانه‌هاش آویزان بود وکیسۀ سُرُمی که در دست داشت،باعث شد همۀ نگاه‌ها به‌طرف ما برگردد.من ازخجالت آب شدم،ولی مسعود گفت: -مگه چیه؟مملکت مال ماهم هست.مگه ما دل نداریم که این‌جاها غذا بخوریم؟ گارسون که آمد،با تته‌پته خواست بفهماند قیمت غذاهای این‌جا بالاست! که مسعود،بی‌خیال دست گذاشت روی منو وبرای همه‌مان غذا انتخاب کرد. من سرم را انداخته بودم پایین وغذایم رامی‌خوردم. محسن هم بدتر ازمن. سیامک گفت: -مسعود،چرا اون دخترها این‌جوری نگاه‌مون می‌کنن؟مگه تاحالا آدم حسابی ندید‌ن؟ چندمیز آن‌سو‌تر،چند دختر جوان با ظاهری که ازنظر ما بسیارزشت و ناشایست می‌آمد!نشسته بودند که دست ازغذا کشیده و همۀ حواس‌شان به ما بود. بانگاه تند سیامک،روسری‌‌شان راکمی جلو کشیدند،ولی چشم ازما برنمی‌داشتند. ساعتی بعد مسعود که رفت دم میز حساب کند،خنده‌اش گرفت.جلوکه رفتم تاببینم چی شده،گفت: -این آقا پول غذا رو نمی‌گیره. باتعجب پرسیدم چرا؟ که صاحب رستوران گفت: -پول میز شما رو اون خانم‌ها حساب کردند. نگاهی به آن‌جا انداختم؛جای‌شان خالی بود و رفته بودند. نقل ازکتاب:"نامزد خوشگل من" نوشته:حمید داودآبادی نشر شهیدکاظمی @hdavodabadi
شرافت عمو پورنگ ثابت شده ست! 🗣 محمدحسین چاوشی🇵🇸 ➺ @Twitter_eita [عضویت]
20.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر خوانی دکتر عبدالرضا قیصری در پنجاه و ششمین محفل طنز قمپز @qompoz😎
به يارو میگن : با زنت تفاهم داری؟ میگه : آره، جفتمون حالمون از هم بهم میخوره. 😂😁😄😅😃 🤗 فــروارد یــادت نـره❤ پشمل آبادی شو 👇 https://eitaa.com/joinchat/575996140C35de099f42
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بگذار مرا به خاک تنهایی خویش در قطعه ای از پلاک تنهایی خویش (وضعیت شهر) روی هشدار شده باید بروم به لاک تنهایی خویش حسین جعفری