وقتی که تو در پیشِ رویش مینشینی
آیینه را تکلیف جز زیبا شدن نیست...
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
قَسم به چشم تو، که کور باد چشمانم
اگر به غیر تو با دیگری نظر دارم
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
به دور افکندهام غمها و شادیهای کوچک را
تویی رمزِ بزرگِ انتخابِ من، سلام ای عشق!
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
تو آفتاب و من، چو گلِ آفتابگرد
چشمم به هر کجاست، تویی در مقابلم
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
بشارتی به من از کاروان بیار ای عشق
همیشه رفتن و رفتن، ز آمدن چه خبر؟
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
مىخواست عشق را بِچِشاند به کامِ خلق
با طعمِ شير و شَهد و شکر، "مادر" آفريد...
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
انگار با تمامِ جهان وصل میشوم
در لحظهای که میکِشَمَت تنگ در بغل...
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
دو چشم داشت، دو سبز آبی بلاتکلیف
که بر دو راهی دریا_چمن مُردَّد بود
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
چه گوشوارهای از بوسههای من خوشتر
که دانهدانه نشیند به لالهی گوشت
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
خدا، امانت خود را به آدمی بخشید
که بار عشق برای فرشته سنگین بود
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
با من بمان و سایهٔ مِهر از سرم مگیر
من زندهام به مهرِ تو ای مهربانِ من!
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
نتیجه ی همه ی استخاره ها خیر است
اگر به نیت تو وا شوند قرآن ها...
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
چه جای صحبت سال و مَه و بهار و خزان؟
که دلگرفته ام از روزگار دور از تو...
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
چشمی به تخت و بخت ندارم، مرا بس است
یک صندلی برای نشستن کنار تو...
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
چه جای صحبت سال و مَه و بهار و خزان؟
که دلگرفتهام از روزگار دور از تو...
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
با من بمان و سایهی مهر از سرم مگیر
من زندهام به مهر تو ای مهربان من
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
چشمی به تخت و بخت ندارم مرا بس است
یک صندلی برای نشستن کنار تو ...!
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
چنان گرفته تو را بازوان پیچکیام
که گویی از تو جدا نه که با تو من یکیام ؛
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
چه گوشواره ای از بوسه های من خوش تر
که دانه دانه نشیند به لاله ی گوشت...
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
چه جای رنجش؟ اگر از ازل قرار این بود
که سهم رنج جهان را به عاشقان بدهند
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
کتاب عمر ورق خورد بار دیگر و با تو
به عاشقانهترین فصل این کتاب رسیدم
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
با من بمان و سایهی مِهر از سرم مگیر
من زندهام به مهر تو ای مهربان من!
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
از شادی ام مپرس كه من نیز در ازل
همراه خواجه، قرعۀ قسمت به غم زدم...
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
چشمـی بــه تخـت و بخـت نـدارم!
مــرا بــس است
یــک صنــدلــی بــرای نشستــن، کنــار تــو...
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait
بپوش پنجره را، ای برهنه! میترسم
که چشم شور ستاره، تو را نظر بزند!
#حسین_منزوی
@robaiiyat_takbait