eitaa logo
رباعی_تک بیت
4.4هزار دنبال‌کننده
226 عکس
6 ویدیو
0 فایل
کانال اول ما @golchine_sher
مشاهده در ایتا
دانلود
چندی است که از شاخه جدا افتاده با رنگ ِخوشش به زیرِ پا افتاده خش‌خش، خش‌خش، خش‌خش، خش‌خش، خش‌خش پاییز به جان ِ برگ‌ها افتاده! @robaiiyat_takbait
ای کاش که فرصت نگاهم بدهی در سایهٔ گیسویت پناهم بدهی حـالا کـه فـدایـیِ نگـاهـت شده‌ام در کنج دلت کاش که راهم بدهی @robaiiyat_takbait
بانو! همه ی ترانه ها قربانت این جان بلا گرفته سرگردانت چشمان من این دو دربدر می ترسند از آن دو پلنگ خفته در چشمانت @robaiiyat_takbait
در پرتو گل اگر جوان شد بلبل خوش صحبت و خوب و نغمه خوان شد بلبل معشوق بهار، مزد او نیکو داد زیرا به زمستان نگران شد بلبل @robaiiyat_takbait
برعکس لبت، چه شور دارد چشمت رنگ آمیزی کهور دارد چشمت این را تو دگر پای غرورم مگذار بانو چقدر غرور دارد چشمت @robaiiyat_takbait
اندیشه سبز سر فرازی دارد با جان خودش همیشه بازی دارد در خط مقدم همه میدان ها عمریست بسیج، یکه تازی دارد @robaiiyat_takbait
ای یاد تو روضه ی مجسّم ، بانو ای نام تو شرحِ اسم اعظم ، بانو داری حرمی به وسعت باغ بهشت در قلب تمام اهل عالم ، بانو @robaiiyat_takbait
غم های تو را قافیه با آه کشید لبخند تو را شبیه یک ماه کشید تصویر بلند آرزوهای تو را نقاش ازل چقدر کوتاه کشید فاطمیه تسلیت باد @robaiiyat_takbait
چه خوش است دل سپرده به نگاه دلبری که نگهش نگاه دارد، نگهت ز هر نگاهی @robaiiyat_takbait
تـــــــــــــــــمامِ ثروتِ دُنیا به آن نمی ارزد که موری از تو دلش پایمال ظُلم شود @robaiiyat_takbait
با حال خراب و خسته بر می گردد با بال و پر شکسته بر می گردد آن کس که مرا ترک کند یک روزی با یک چمدان بسته بر می گردد @robaiiyat_takbait
از نسل صنوبران و از دوده ی شهر آشفت شبی خیال آسوده ی شهر دیدی آخر میوه ی نارنجک داد معصوم ترین درخت آلوده ی شهر @robaiiyat_takbait  
پیغمبر روزهای لبخندی تو پر شور تر از جاری اروندی تو در دفتر عاشقانه ی شعر و غزل کوتاه ترین شعر خداوندی تو ایام فاطمیه تسلیت باد @robaiiyat_takbait
این مصرعِ چشمانِ تو ، با وزن نگاهت الحق که همین ناب ترین شعرِ جهان است @robaiiyat_takbait
از ظلمِ سقیفه پرده‌برداری کرد مولای غریب خویش را یاری کرد مردانگی از زنی بیاموز که او ؛ با قیمتِ جان ز حق، طرف‌داری کرد @robaiiyat_takbait
غنیمت دان جـــــــــــهانِ زندگی را، عُمر کوتاه است که این سرمایه را با مرگِ خود از دست خواهی داد @robaiiyat_takbait
آهسته و مخفیانه با ما بودی هر حادثه‌ای که شد مهیا بودی تو موی مرا سپید کردی ای غم ای کاش کسی نفهمد اینجا بودی @robaiiyat_takbait
جرعه ای آب و کمی خرما و یک دشتی وسیع بی تکلف می توان هر روز بر معراج رفت @robaiiyat_takbait
تا قافیه‌ی شعرِ حزینم "دَر" شد ناخواسته چشمان رباعی، تر شد در آتشِ غُصّه، واژه‌ها می‌سوزند شعرم همه، وقفِ روضه‌ی مادر شد... @robaiiyat_takbait
مدّتی با غم، دمی با وصل، عمری با فراق، عاشقی، این‌گونه ما را می‌کُشد کم‌کم رفیق.. @robaiiyat_takbait
یک پنجره نور از آسمانم دادی من خود، به خود آمدم؟!...تکانم دادی از چشم من، اشک، پرده ها را برداشت راهی که به سوی خود نشانم دادی @robaiiyat_takbait
آن لحظه که ظلم پنجه می زد بر ماه می دید علی عمر گلش را کوتاه آرام کنار گوش زهرا می گفت: لا حول ولا قوه الا به الله @robaiiyat_takbait
قرآن سر شب سورهٔ کوثر می‌خواند بر فاطمه‌اش فاتحه، حیدر میخواند دیشب چه غریبانه علی با حسنین یک گوشه نشست و روضه ی در میخواند @robaiiyat_takbait
مزاری نیست تا زاری کنم بر پیکرت اما به هر سمتی که می‌گردم زیارتنامه می‌خوانم ... @robaiiyat_takbait
از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت روضه های فاطمیه، غالباً سربسته است... @robaiiyat_takbait