eitaa logo
رباعی_تک بیت
4.2هزار دنبال‌کننده
195 عکس
6 ویدیو
0 فایل
کانال اول ما @golchine_sher
مشاهده در ایتا
دانلود
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است در بند سر زلف نگاری بوده است این دسته که بر گردن او می بینی دستی است که بر گردن یاری بوده است @robaiiyat_takbait
زرد است که لبریز حقایق شده است تلخ است که با درد موافق شده است شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی پاییز بهاری است که عاشق شده است @robaiiyat_takbait
جهان به جان هم انداخت تاجداران را خروس بازی این پیر را تماشا کن @robaiiyat_takbait
از باغ لبت دوباره دمنوش رسید عصرانه ی شعر و شور و آغوش رسید از چای سیاه چشمهایت برسان کتریِ دلم به نقطه ی جوش رسید @robaiiyat_takbait
از پای گرفته تا سرم می سوزد از سوختنم دور و برم می سوزد در باغ درخت سالمندی هستم عمری است که زخم تبرم می سوزد @robaiiyat_takbait
ای کاش به جای همه ی عالم و آدم بی وقفه تو باشی و تو باشی و تو باشی @robaiiyat_takbait
حتی اگر خيالِ منی، دوست دارمت ای آن‌كه دوست دارمت امّا ندارمت @robaiiyat_takbait
تا زمانی که جهان را قفسم می دانم هر کجا پر بزنم طوطی بازرگانم @robaiiyat_takbait
حس می کنم گاهی شبیه فرش کاشانم پا خورده تر از من کسی در این حوالی نیست @robaiiyat_takbait
شاعر همه عمر در تبی رویایی است بازیگر ِ فیلمنامه ی شیدایی است شاعر که شدی حساب کارت شب و روز جمع ِدل و عشق ضربدرِ تنهایی است! @robaiiyat_takbait
به جز تو قلبِ خودم را به هیچکس نسپردم تو هم غمی به جهانم اضافه کردی و رفتی! @robaiiyat_takbait
سردیم و درون سینه داغیم همه چون دخمه ی تنگ و بی چراغیم همه غم بر دل ما نشسته دانه،دانه؛ مانند انار سرخ باغیم همه! "کهربا" @robaiiyat_takbait
نه سیب نه گندم است بین من و تو بین من و تو گم است بین من وتو  این عشق که دیگران از او می گویند یک سوءتفاهم است بین من و تو @robaiiyat_takbait
در این وحشت سرا تا کی اسیر آب و گِل باشم؟ مرا راهی به سوی عالم بالا کرامت کن @robaiiyat_takbait
پَر می کشد خواب از درون چشم های من جا مانده روی تخت من مشتی پَر از دیشب @robaiiyat_takbait
ما چون الفیم و استخوانی هستیم پرونده ی کُنج بایگانی هستیم این دخل کفاف خرجمان را ندهد ما کارِگری ساختمانی هستیم @robaiiyat_takbait
فکری به حال و روز دل تنگِ ما نما ای پیرُهن مگیر چنین تنگ در بَرَش @robaiiyat_takbait
عجب‌ شکسته‌‌دل‌ و زار و ناتوان‌ شده‌ام چنان‌ که‌ هجر تو می‌خواست آنچنان‌ شده‌ام @robaiiyat_takbait
احوال مرا ز رنگ رخسار بپرس از چشم که خو کرده به تکرار بپرس یک عمر تماشای جدایی سخت است از پنجره‌های رو به دیوار بپرس @robaiiyat_takbait
شب رسید و درد عشقت باز هم شدّت گرفت مثل دندان درد ، شب ها یادِ آدم می کنی...! @robaiiyat_takbait
تمام ماه و سالم را گرفته همه فکر و خیالم را گرفته نمی دانم بسوزم یا بسازم غم عشق تو حالم را گرفته @robaiiyat_takbait
وقتی تو دلخوشی همه ی شهر دلخوشند خوش باش هم به جای خودت هم به جای من @robaiiyat_takbait
قسم به‌ دوستی گرگ‌ و میش صبح‌ و غروب که غیر بام تو هر بام دیگری دام است @robaiiyat_takbait
همیشه اول پاییز عشق می خندد تو مهربان شده‌ای، مهر ماه زیبایی است @robaiiyat_takbait
آغوش بگیر و پر تب و تابم کن مانند رکود محض مردابم کن از دست خودم سیر شدم آه ای مرگ لطفا تو میان بازویت خوابم کن @robaiiyat_takbait