هدایت شده از محتوای روایتگری راویان
#کلام_امام
#امام_خامنهای: معروف است که مادر اباالفضل یعنی امّالبنین -مادرِ پسران؛ چهار برادرند، اباالفضل است و سه برادر کوچکتر از خودش- بعد از آنکه چهار پسر را یکجا از دست داد -قربان شهامت این زن! قربان بزرگواری این زن- خیال میکنید بنا کرد شیون و ناله کردن، بنا کرد دشمن را بر خود جری کردن، ابدا! گریه میکرد امّا گریهی او خون از در و دیوار میباراند. دست بچّهی کوچک اباالفضل را که عبیداللهبن العبّاس است میگرفت و میآورد در قبرستان بقیع -حالا قبرستان بقیع کجا، کربلا کجا؛ بچّههایش در کربلا افتادند و دفن شدند، امّا او دنبال یک شعار تبلیغاتی است، کاری ندارد که کجا افتادند- چهار صورت قبر درست میکرد، مینشست بالای سر اینها، بعد بنا میکرد حرف زدن؛ ببینید شعرهایی که میخواند چه بود: میگفت ای کسی که دیدی عبّاس مرا، اباالفضل مرا که در روز عاشورا در مقابل لشکریان دشمن و انبوه دشمنان شمشیر در دست داشت و حمله میکرد، یک خبری من شنیدهام، نمیدانم که آیا این خبر راست است یا نه -مادر دارد میگوید- نمیدانم این خبر درست است یا درست نیست؛ من شنیدم که در روز عاشورا بر سر فرزندم اباالفضل عمودی از آهن نواختند. تعجّب میکنم از شجاعت فرزندم که چطور ممکن است او اجازه بدهد به دشمنش که عمودی از آهن را بر سر او بزنند! پس احتمال دیگری میدهم: لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منک احد؛ پسرم! یقیناً اگر شمشیر در دست داشتی، کسی جرئت نمیکرد به تو نزدیک بشود؛ پس این که بر سرت عمود آهن زدهاند، معلوم است قبلاً دستهای تو را قطع کردهاند. لا حول و لا قوّة الّا بالله
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianeroh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند
#در_انتظار_طلوع
🔰قسمت اول
🇮🇷رویدادهای انقلاب به روایت تصویر
@roghaiiehkhoor
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌿 انگشت اشاره!!👇
مالک را گفتند:
چگونه است که تو هیچوقت،
حتی در مه آلودترین ایام هم،
راه را "گم" نمی کنی؟!!
مالک پاسخ داد:
در غبار فتنه ها،
چشم به"انگشت اشاره"علی دارم....!!
••••••🍃🌸🍃•••••
@roghaiiehkhoor
••••••🍃🌸🍃•••••
:
عشق
کلمه ی زیباییه
نمی دونم چرا خیلی ها
فکر می کنن
ما
چیزی از عشق نمی فهمیم
اما ما معنی عشق رو خیلی خوب می دونیم 😊
❣عشق یعنی تو دل شب آروم زمزمه کنی "الهی العفو"
❣عشق یعنی چشماتو ببندی و به "امام زمانت" فکر کنی.
❣عشق یعنی شب که همه خوابن تو آروم سر سجاده "اشک" بریزی.
❣عشق یعنی اعتراف کنی "خدایا چقدر ازت دورم" منو بکش سمت خودت.
❣عشق یعنی بغضت رو با یاد "شهدا" بشکونی.
❣عشق یعنی یاد "کربلا" "قتلگاه" "سه ساله ی حسین".
❣عشق یعنی یه خیابون به اسم "بین الحرمین".
❣عشق یعنی یه "امام رضا" که دلت عجیب هوای مشهدشو کرده.
❣عشق یعنی "حسرت یه زیارت عاشقانه".
❣عشق یعنی "مزار یه شهید گمنام".
❣عشق یعنی "سه راه شهادت".
❣عشق یعنی" ارزوی شهادت"
❣عشق یعنی "خدای مهربون".
❣عشق یعنی "دل شکسته".
❣عشق یعنی عاشق خدا شدن"
می نشینم همہ شب گوشہ ی این تنہایی
بہ امیدی کہ تو روزی زسفـر باز آیی
دل بہ تو بستم و خلـق رهـایم کـردند
آخر عشـق همین است همین تنہایـی
🌟شب بخیر مولای غریبم🌟